پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۵۴۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۱
شکست یا موفقیت این تجربه بی سابقه بعد از پیروزی انقلاب، به رفتار کنگره و جمهوری خواهان آمریکا بستگی دارد.

دو جنگ جهانی سرنوشت مرزهای سیاسی دنیا را دگرگون کرد. در جنگ جهانی اول بسیاری از نظام های پادشاهی فروپاشید و با انحلال امپراطوری عثمانی کشورهای تازه استقلال یافته نظام های متفاوتی برای خود بنا کردند.

همچنین با شروع جنگ جهانی دوم روابط دیپلماتیک در قرن بیستم شکل تازه ای به خود گرفت. با شکل گیری بلوک شرق و غرب به ناچار نظام های سیاسی مجبور شدند تحت سیطره و نفوذ یکی از دو ابرقدرت درآیند.

ایران از زمره کشورهایی بود که علی رغم نفوذ بیگانگان مرزهای جغرافیایی خود را حفظ کرد. پس از برگزاری کنفرانس صلح تهران که آغاز بر شکل گیری نظم نوین جهانی بود سردمداران حکومت منافع خود را در گرو ایجاد رابطه ای مستحکم با آمریکا دیدند.

از کودتای 28 مرداد سال 1332 تا آخرین روزهای حکومت پهلوی این رابطه شکل ویژه ای در منطقه و دنیا به خود گرفت و ایران به عنوان مهمترین شریک سیاسی تجاری آمریکا در آسیا شناخته می شد.

در جریان روزهای پرشور انقلاب 57 قریب به اتفاق گروه های سیاسی از گروه های چپ تا هئیت های موتلفه اسلامی روحیات ضد امپریالیستی داشتند و مبارزه با آمریکا را همانند مبارزه با نظام پادشاهی می پنداشتند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها شعار مرگ بر آمریکا از ادبیات سیاسی ایران حذف نشد بلکه پررنگ تر شد. در همان ماه های آغازین انقلاب دانشجویان پیرو خط امام بالارفتن از دیوار و تسخیر سفارت آمریکا را هدف نهایی خود برشمردند. خیالشان این بود با گروگانگیری می توانند محمدرضا پهلوی را در تهران به میز محاکمه بکشانند.

این تمام ماجرا نبود. پیام امام خمینی در جریان تسخیر سفارت آمریکا و تعبیر "انقلاب دوم" روح تازه ای به دانشجویان داد و انتشار اسناد سری آمریکاییان در تهران نام لانه جاسوسی را جایگزین سفارت آمریکا کرد.

تلاش های دیپلماتیک آمریکا در آزادسازی گروگان ها را شاید بتوان اولین چالش جدی بین ایران و آمریکا برشمرد. مذاکراتی که با وساطت کشورهای ثالث انجام می گرفت و نتیجه ای در بر نداشت. سرانجام با امضا قرارداد الجزایر ایران و آمریکا پای میز مذاکره نشستند و بحران گروگانگیری را خاتمه دادند.

ماجرای گروگانگیری سال 1360 در لبنان، نگاه دولت ریگان را به ایران سوق داد تا هموطنان آمریکایی خود را به خانه بازگرداند. پیغام ها و واسطه ها شروع به کار کردند. شیراک رییس جمهور فرانسه نیز با ورود به این ماجرا نقش واسط بین ایران و آمریکا را عهده دار شد. هرچند آمریکا قول هایی مبنی بر حمایت از ایران در قبال آزادسازی دارایی ها و فروش تسلیحات داد، اما این قول پس از ختم ماجرای گروگان ها هیچ گاه عملی نشد. مقامات آمریکایی در جواب بدعهدی خود مدعی شدند ایرانیان مفهوم پیام آنان را درک نکردند.

حضور مک فارلین در ایران افتضاح سیاسی برای دولت آمریکا به شمار می رفت. چند سال پس از شروع جنگ تحمیلی و مسدود شدن دارایی های ایران و لغو قراردادهای نظامی دولت آمریکا به حمایت از دولت صدام برخواست.

هرچند نیروهای هوایی ایران که از صنایع لجستیکی برتر آمریکا بهره مند بود، پس از گذشت چند سال مهماتی در زاغه هایش نداشت و راه های دستیابی به آن در خارج از مرزها نیز تقریبا محال بود. هواپیمای مک فارلین با تعدادی موشک هاگ و دیگر تجهیزات نظامی به همراه هدیه ویژه رئیس جمهور آمریکا شامل یک "کیک" یک جلد "انجیل" و یک "سلاح کمری"در مهرآباد به زمین نشست. برخی از مخالفان آمریکا در داخل، با افشای خبر حضور هییت آمریکایی اولین رابطه جدی بین مقامات ایران و آمریکا بعد از انقلاب را بر هم زدند.

ایران در دهه شصت شمسی و با وجود جنگ در مرزهای غربی خود، با تقویت و حمایت از شیعیان حزب الله لبنان تلاش کرد تا کمک حال مسلمانان در خارج از مرزهای جغرافیایی اش باشد. در آن ایام دولت اسرائیل بخش های زیادی از سرزمین لبنان را به اشغال خود درآورد و تا پایان دهه هفتاد شمسی نیز کماکان بخش هایی از جنوب لبنان را در اختیار داشت. شاید بتوان مهمترین اختلاف بین ایران و آمریکا را در آن سال ها حمایت های ایران از حزب الله برشمرد.

اما تنفر و آمریکاستیزی در سال های اخیر با هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی وینسس شکل دیگری به خود گرفت. در خلال جنگ نفت کش ها همچنین آمریکا سکوی نفتی "سلمان" را مورد هدف قرار داد و تمامی تجهیزات آن را به طور کلی نابود کرد. این اتفاق اولین رودرویی ایران با آمریکا در جبهه درگیری نظامی بود.

با پایان جنگ تحمیلی و شروع به کار دولت سازندگی در ایران و روی کار آمدن حزب دموکرات، بیل کلیلنتون سکاندار کاخ سفید شد. آن ایام جریان القاعده در حال شکل گیری بود و انفجار پایگاه نظامی آمریکا در ظهران عربستان بهانه ای شد تا آمریکا ایران را مقصر در این ماجرا بداند. بهانه ای که سال ها بعد با اعلام رسمی موجودیت القاعده و ظهور طالبان ردپای مجرمان اصلی برملا شد.

دولت کلینتون با مصوبه ای از سوی کنگره مواجه شد و قانون داماتو را به اجرا گذاشت. قانونی که به موجب آن در صورت سرمایه گذاری بیش از 40 میلیون دلار در ایران را متوجه جریمه های سنگین و محرومیت از بازار آمریکا می کرد.

در اواخر دولت کلینتون و روی کار آمدن دولت اصلاحات در ایران تلاش های دیپلماتیک دو طرف برای عادی سازی روابط از سر گرفته شد. دیپلماسی عمومی ساده ترین راه برای این امر برشمرده شد. "کریستین امانپور" خبرنگار ایرانی الاصل شبکه سی ان ان راهی پاستور شد و مقابل رییس جمهور ایران نشست. این برنامه همزمان به طور زنده از سیمای صبحگاهی شبکه یک ایران نیز پخش شد. رییس جمهور مردم آمریکا را دوست مردم ایران قلمداد کرد و از آنان به نیکی یاد کرد.

عباس عبدی یکی از دانشجویان پیروخط امام با انتشار یادداشتی در یکی از روزنامه های چاپ تهران، بالارفتن از دیوار آمریکا را اشتباه تاریخی خواند و ملاقاتی نیز با یکی از کارمندان گروگان گرفته شده در اروپا انجام داد. طرف آمریکایی نیز متقابلا با اعتراف به نقش خود در کودتای 28 مرداد از مردم ایران عذرخواهی کرد.

در خلال همان سال ها و برگزاری مسابقات قهرمانی کشتی جهان در سال 1998 پرچم آمریکا در تهران برافراشته شد. "عباس جدیدی" مقابل "مایکل داگلاس" آمریکایی قرار گرفت و زمانی که بروی سکوی مدال رفت تصویری از آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب را به دستان داگلاس داد. سالن دوازده هزار نفری آزادی در آن لحظه در تسخیر فریاد و تشویق تماشاگران درآمد.

حضور هئیتی آمریکایی در تهران از نمونه های دیگر تلاش های دیپلماتیک در آن دوران است. اینبار نیز برخی از مخالفان و جریانات مخالف با حمله به اتوبوس حامل این افراد که در هتل لاله اقامت داشتند پرده از این ماجرا برداشتند. دولت آنان را جهانگردان آمریکایی خواند اما اخبار منتشره حاکی از دیپلمات بودن آنان می داد. به هرحال کمال خرازی وزیر خارجه وقت خود را بی اطلاع از این ماجرا خواند و مسئولیت حضور آمریکایی ها را به عهده افراد خودسر نهاند.

با آغاز به کار دولت جرج بوش این تلاش ها متوقف شد. این بار اما القاعده قلب نیویورک را مورد هدف حمله خود قرار داد. دولت ایران از اولین کشورهایی بود که ضمن محکوم کردن این اتفاق پیام تسلیتی راهی کاخ سفید کرد.

با گسترش نفوذ طالبان در افغانستان و شهادت جمعی از کارکنان وزارت خارجه در قندهار، ایران حضور نظامی خود را در مرزهای شرقی خود گسترش داد و آماده مقابله با حمله احتمالی تندروهای طالبان بود.

با صدور قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه طالبان ائتلاف جهانی در حمله به افغانستان به رهبری آمریکا شکل گرفت. ایران در آن زمان به صورت پنهانی به کمک آمریکا شتافت تا از خطر همسایه شرقی خود که دشمنی مشترک به شمار می رفت جلوگیری کند. کمک های سخاوت مندانه ایران در خلال حمله نیروهای ائتلاف، کمک بزرگی برای پیشرفت آمریکا در جنگ و از بین بردن شبه نظامیان طالبان بود. روزگاری که نیروهای آمریکایی به سختی در منجلاب افغانستان در حال غرق شدن بودند، سرداران نظامی ایران به یاری آنان شتافتند و نقشه برتری را در اختیار ناتو قرار دادند.

چندی بعد جرج بوش در نطقی تلویزیونی کره شمالی، عراق و ایران را محور شرارت خواند و تندترین حملات رسانه ای را علیه ایران شکل داد. این موضع گیری مدیران جنگ طلب کاخ سفید کورسوی امید بهبود روابط را خاموش کرد.

دولت اصلاحات علی رغم تلاش های زیاد نتوانست گفتگوی مسقتیمی با آمریکا برقرار کند. در همان ایام بود که فعالیت های صلح آمیز هسته ای دستاویزی برای تحت فشار قراردادن ایران قرارگرفت. دولت وقت آمریکا تلاش های بسیاری کرد تا پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دهد.

با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد کمتر کسی باور داشت تا ایران و آمریکا به توافق یا گفتگوی مستقیم دست یابند. احمدی نژاد اما غیرقابل پیش بینی بود. وی شروع به نامه نگاری و نصیحت رهبران دنیا کرد. کاخ سفید مقصد یکی از این دست نامه ها بود.

پس از آن نیز "حسن کاظمی قمی" سفیر ایران در بغداد جهت حل مشکلات امنیتی عراق روبروی "رایان کروکر" نشست. این اولین دیدار رسمی مقامات ایران و آمریکا پس از انقلاب اسلامی بود. دیداری که دستور کار آن موضوع عراق بود.

در دولت احمدی نژاد آمریکا با ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت عملا بازیگر اصلی سیاست های زورگویانه علیه ایران شد. در چندسال گذشته با تصویب چندین قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل تحریم های گسترده تری از جانب دولت و کنگره آمریکا علیه ایران تصویب شد.

دولت "حسن روحانی" بر خلاف دولت های قبل اقدام به دیدارهای علنی با کاخ سفید کرد. پس از گذشت 6 ماه از استقرار دولت وزاری خارجه ایران و آمریکا با یکدیگر دیدار کردند و تابوی 35 ساله را شکستند. "علی اکبر صالحی" رییس سازمان انرژی اتمی و "ارنست مونیز" وزیر انرژی آمریکا نیز دیدارهای جداگانه و جمعی نیز در خلال مذاکرات داشتند. در خلال 22 ماه مذاکرات هسته ای ملاقات مقامات دو کشور به امری عادی تبدیل شد.

سرانجام با امضای توافق هسته ای و صدور قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، باید دید اینبار طرف آمریکایی بر عهد خود با ایران پایبند می ماند یا همچون گذشته قول و قرار های خود را فراموش می کند.

تجربه مذاکرات مستقیم و مستمر و رسمی ایران و آمریکا در دولت حسن روحانی کلید خورد و شکست یا موفقیت این تجربه بی سابقه بعد از پیروزی انقلاب، به رفتار کنگره و جمهوری خواهان آمریکا بستگی دارد، تجربه ای که می تواند خاطرات تلخ گذشته را کمرنگ کند یا تمام سیاهی های روابط تهران و واشتنگن را دوباره احیا کند.

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از وبسايت پارسينه ، تاریخ انتشار 31 تير 1394، کد مطلب: 247535 : www.parsine.com

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۴۶ - ۱۳۹۷/۰۶/۱۳
0
0
چه انتظاراتی از امریکا دارین م.ق71
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین