کمی آنسوتر، حمام تاریخی قوامالدوله نیز چنین حال و روزی دارد و عکسهای موجود – که به علت محدودیت صفحه امکان چاپشان را نداریم – نشان میدهند که سردر زیبای این حمام مستقیماً طی سه مرحله آسیبهای شدیدی را متحمل شده است. این حمام از قدیمیترین حمامهای تهران و اثری ملی است که تا نیمه دوم دهه 1380 دایر بود. حمام قوامالدوله دیوار به دیوار کمیته ملی بناهای تاریخی (ایکوموس) قرار دارد.
سازمان میراث فرهنگی در سال 1385 تمام پهنه محله عودلاجان را به شماره 15381 در فهرست آثار ملی ایران ثبت کرد. همان زمان، ناصر پازوکی، مدیرکل دفتر ثبت آثار تاریخی، فرهنگی و طبیعی سازمان اعلام داشت که «از این پس هر گونه دخل و تصرف در این بافت تاریخی [عودلاجان] بدون کسب مجوز از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ممنوع است.» (خبرگزاری میراث فرهنگی، 16/1/1385) عودلاجان یکی از کلان محلههای پنجگانه تهران در دوره قاجار است که پس از محله بازار، بیشترین و مهمترین آثار تاریخی پایتخت را در خود جای داده است. افزون بر اینکه از کم و کیف پرونده ثبتی عودلاجان و ضوابط حفاظتی و حریمهای آن اطلاعی در دست نیست، این پرسش از سوی کارشناسان مطرح شده است که سازمان میراث فرهنگی با کدام امکانات (نیروی انسانی، منابع مالی، ابزارهای فنی) میخواهد محلهای به وسعت چند ده هکتار را مورد پایش قرار دهد و با این گونه اقدامات مخرب به مقابله بپردازد؟
سال گذشته رجبعلی خسروآبادی، مدیرکل میراث فرهنگی استان تهران در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا اعلام کرد: «ما بشدت با کمبود نیرو مواجه هستیم. زمانی که از آقای پازوکی، رئیس میراث فرهنگی یک دهه قبل درباره تعداد نیروها پرسیدم، او اظهار کرد در یک دهه قبل 130 نیرو داشتهاند، این در حالی است که در حال حاضر معاونت [میراث فرهنگی] استان تهران تنها 17 نیرو دارد. بنابراین کاهش تعداد نیرو به این شکل، حوزه کارشناسی ما را ضعیف میکند».
دستکم در یک دهه گذشته، این رسانهها، تشکلهای مردم نهاد و فعالان میراث فرهنگی بودهاند که بدون داشتن جایگاه سازمانی، قدرت قانونی و دریافت حقوق با پرسه زنی و کنجکاوی در بافت تاریخی تهران و دیگر شهرها به جبران محدودیتهای سازمان میراث فرهنگی پرداختهاند. یکی از این افراد، شهرام شهریار، فعال میراث فرهنگی و تورگردان است. او در سالهای اخیر با ایجاد یک سایت اینترنتی به اطلاعرسانی درباره بافت تاریخی تهران پرداخته و درباره تخریب یا آسیبرسانی به بیش از 50 بنای تاریخی گزارشهایی را ارائه داده که اغلب آنها در رسانههای رسمی کشور بازتاب داشتهاند.
شهریار میگوید: «من به خاطر علاقه به آثار تاریخی، مرتباً در بافت تاریخی پرسه میزنم و هنگام برگزاری تورهای گردشگری نیز به رصد خانهها و دیگر آثار تاریخی میپردازم و اگر ببینم شرایط پیرامونی آنها مناسب نیست و شواهدی از تخریب وجود دارد، بلافاصله دست به تحقیق میزنم و نتایج آن را در اختیار رسانهها و دوستان خبرنگارم قرار میدهم.» او میافزاید: «در حین پرسهزنی یا برگزاری تور، با ساکنان و کسبه محلههای مختلف ارتباط برقرار میکنم و شماره تلفن خودم را در اختیارشان میگذارم و از آنها میخواهم اگر یک اثر قدیمی در محلهشان مورد تهدید قرار گرفت به من خبر دهند.»این فعال میراث فرهنگی که هفته گذشته خبر تخریب مخفیانه خانه تاریخی شیبانی در خیابان سی تیر را منتشر کرد، میگوید: «یکی از کسبه خیابان سی تیر از موضوع خبردار شده بود و با من تماس گرفت. بلافاصله به محل رفتم و با تهیه عکس و کسب اطلاعات میدانی، موضوع را در سایت خودم منعکس کردم.» او میافزاید در ماههای اخیر اخباری از تخریب حدود 20 خانه تاریخی تهران را به دست آورده که مشغول بررسی صحت و سقم آنهاست و در روزهای آینده گزارشهایش را در اختیار رسانهها قرار میدهد.
چنین رویهای از گذشته در سازمان میراث فرهنگی معمول بوده اما به نظر میرسد در حال حاضر به وسعت گذشته انجام نمیشود. محمدحسن محبعلی از پیشکسوتان سازمان میراث فرهنگی و معاون حفظ و احیای این سازمان در دورهای نسبتاً طولانی به یاد میآورد که او و شادروان «باقر آیتاللهزاده شیرازی» روزهای مشخصی از هفته را در همین محله عودلاجان تهران گشت میزدند و از وضع بافت و خانههای تاریخی گزارشگیری میکردند. آیتاللهزاده شیرازی که یکی از بنیانگذاران سازمان میراث فرهنگی به شمار میرود، رویه ابتکاری دیگری هم داشت. او در شهرها و نواحی مختلف، گروهی از معلمان را به عنوان معتمد سازمان میراث فرهنگی برگزیده و از آنها خواسته بود ضمن رصد آثار تاریخی محل سکونت خود، هرگونه تخریب یا آسیبرسانی را به سازمان میراث فرهنگی گزارش دهند. طبیعی است که این رویه، کوچکترین هزینهای را بر سازمان تحمیل نمیکرد و صرفاً با استفاده ازعلقههای فرهنگی معلمان انجام میگرفت.
اکنون سالها از آن زمان میگذرد. سازمان میراث فرهنگی به مقام معاونت ریاست جمهوری ارتقا یافته؛ تشکیلات نسبتاً مفصلی به نام «دفتر امور مجامع و تشکلهای مردم نهاد» را تأسیس کرده و با همکاری ستاد کل نیروهای مسلح به یگان ویژه حفاظت مجهز شده است، اما نتیجه کار – به نسبت ظرفیتهای ایجاد شده - اگر کمتر از گذشته نباشد، دستکم بهتر نیست.
گاهی نیز دیدهبانی و گزارشدهی فعالان و رسانهها درباره تخریب آثار تاریخی با واکنش تند برخی از مدیران سازمان میراث فرهنگی روبهرو میشود. برای نمونه، اوایل امسال هنگامی که رسانهها و فعالان میراث فرهنگی از تخریب یکی از تپههای اقماری محوطه چغامیش در استان خوزستان خبر دادند، یکی از مدیران میانی، یادداشت تندی را منتشر کرد و خبرنگاران را آماج حملات لفظی قرار داد که البته با درایت و عذرخواهی معاون میراث فرهنگی سازمان جبران شد. شهرام شهریار نیز میگوید: معمولاً پس از انتشار خبر تخریب بناهای تاریخی به طور غیررسمی با انواع اتهامات نظیر دلالی برای خانههای تاریخی، تبانی با مالکان و از این قبیل روبهرو میشود و از هیچگونه حمایتی برخوردار نیست. او میگوید: «ما صرفاً با ابتکار و علاقه شخصی وضعیت آثار تاریخی را دنبال میکنیم و از سازمان میراث فرهنگی هیچ انتظاری جز توجه و حمایت معنوی نداریم».
در پیگیری این سخنان، محمد حسن طالبیان، معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی کشور میگوید: «در پیگیریهایی که از مدیرکل میراث فرهنگی استان تهران و معاون ایشان داشتهایم، اعلام کردند که از اغلب تخریبهای صورت گرفته - از جمله تخریب خانه شیبانی که به وسیله یک کمیته سه نفره در دست بررسی است - اطلاع دارند و این طور نیست که به گشتزنی در بافت تاریخی نپردازند».
او میافزاید: «همکاران ما در ادارات مختلف میراث فرهنگی به دو طریق در بافتهای تاریخی گشتزنی میکنند: یکی بهوسیله یگان حفاظت و دیگری از سوی کارشناسان. به این منظور بافت تاریخی را به بخشهای مختلف تقسیم کرده و هر بخش را برای پایش به یک یا چند نفر سپردهاند. با این حال، وسعت بافتهای تاریخی و شدت تخریبها در حدی است که کنترل و رسیدگی به همه آنها میسر نمیشود.» طالبیان از طرح ایجاد یک تلفن گویای چهار رقمی برای کسب اطلاعات مردمی و پیگیری آنها خبر میدهد که «هنوز به مرحله اجرا نرسیده و باید پیگیری شود که با چه موانعی روبهرواست».
فعالان میراث فرهنگی و خبرنگاران این حوزه موارد متعددی از نقض دعاوی یاد شده مبنی بر آگاهی از تخریبها و پیگیری آنها را ارائه میدهند و مواردی چون تخریب تدریجی باغ و عمارت تجارتخانه جهانیان یا خانه میرزا نصرالله خان پیرنیا در لالهزار را مورد اشاره قرار میدهند. یکی از این فعالان که به خاطر «تجارب ناخوشایند گذشته و حاشیههایی که برایش درست کردهاند» مایل نیست نامی از او برده شود، مدعی است: «اگر هم اطلاع پیدا کنند، تا جای ممکن خبرش را از رسانهها مخفی میکنند، چون در خیلی از موارد، اتهاماتی متوجه کارشناسان خودشان است.» اشاره او به صدور برخی مجوزهای تخریب است که از سوی مدیران میراث فرهنگی استان تهران به مسئولان دولت گذشته نسبت داده میشود. به هر روی، همه طرفهای ذیربط اذعان دارند که با توجه به تعدد آثار و وسعت بافتهای تاریخی کشور، سازمان میراث فرهنگی حتی با بسیج همه امکانات خود از عهده پایش کامل و مؤثر بافتهای تاریخی برنمیآید و چارهای جز رجوع به دیدهبانان مردمی ندارد. البته جدا از ظرفیتها و تواناییهای سازمان میراث فرهنگی برای جلوگیری از تخریب آثار تاریخی، این تخریبها تحت تأثیر طیف وسیعی از علل و عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی یا حتی سیاسی قرار دارند که اگر محدوده تأثیرگذاریشان کنترل نشود، با هر میزان از امکانات و اعتبارات نمیتوان به تخریب آثار تاریخی پایان داد. چنین مینماید که این علل و عوامل در تهران بیش از هر شهر دیگری تأثیرگذار هستند و هویت شهری را بسرعت دگرگون میسازند. «ایران» عکسهای این صفحه را که نظیرشان در تهران فراوان دیده میشود در اختیار شماری از نخبگان اجتماعی (مورخ، معمار، هنرمند، جامعهشناس و روزنامهنگار) قرار داد و از آنان خواست که احساس و دیدگاه خود در این باره را شرح دهند. در ادامه نظر برخی از این افراد را میخوانید.
با اندكي اضافات و تلخيص بر گرفته از روزنامه ايران سال بيست و يكم شماره 6032 ،29 شهريور 1394 ، صفحه 17 .