شعار سال: عبید ملک رئیسی، معلم و فعال اجتماعی اهل سیستان و بلوچستان، میگوید: «سیستان و بلوچستان شده است مکانی برای عکس گرفتن مسئولان؛ هیچ کس برای مردم قدمی برنمیدارد. کمبود امکانات در حوزه آموزشی، بهداشتی بیداد میکند و آموزش مجازی برای سیستان شوخی بیش نیست.»
او همچنین ضمن تشریح وضعیت معلمان خرید خدمتی در این استان میگوید «ما معلمان خرید خدمت را معلم نمیدانند!»
متن کامل گفتگو با این فعال اجتماعی و رسانهای را در ادامه بخوانید:
کمبود معلم در سیستان و بلوچستان، ما خرید خدمتها راهم معلم نمیدانند
ملک رئیسی ابتدا به
مشکلات معلمان خرید خدمتی پرداخته و گفت: قبل از گفتن مشکلات آموزشی، من مشکلات معلمی را میگویم؛ من از آموزش و پرورش مرخصی خواستم، آموزش و پرورش با صراحت به من گفتند شما معلم نیستید که ما به شما مرخصی بدهیم. یعنی معلمان خرید خدمت معلم نیستند و من هم بنا بر مشکلاتی که داشتم مجبور شدم استعفا بدهم. یکی از همکارانم که ۶ سال سابقهی تدریس هم داشتند و دارای دو فرزند هم بودند تصادف کردند و فوت شدند؛ چون معلم خرید خدمت بودند هیچ حق و حقوقی به آنها تعلق نگرفت و حتی مستمری و بیمه هم به آنها تعلق نگرفت و آموزش و پرورش حتی یک تسلیت هم نگفت.
در جنوب سیستان و بلوچستان کمبود امکانات و کمبود معلم داریم؛ من در منطقهی مرزی بودم، اما بخاطر بعد مسافت باید جابهجا میشدم که مرا به یک مقطع راهنمایی فرستادند و گفتند باید به منطقه «لاشار» بروید و تمامی مقاطع را تدریس کنید. من تخصصی در همه مقاطع نداشتم و گفتم «اگر هم تمام درسها را بتوانم تدریس کنم، ولی زبان و ریاضی تخصصی است و نمیتوانم». فاجعهی کمبود معلم به این شکل است. حتی مرا به مقاطع اول ابتدایی فرستادند، باز هم، چون تخصص آن را نداشتم خیلی اوایل برایم سخت بود و ۸ صبح که میرفتم باید ۳۰ کیلومتر پیاده طی میکردم و ساعت ۱۲ظهر میرسیدم و با ماشین سوختبرها میرفتم.
سیستان و بلوچستان آموزش مجازی برای سیستان و بلوچستان شوخی است
او در ادامه به مسئلهی
آموزش مجازی برای دانشآموزان سیستان و بلوچستانی پرداخته و گفت: از طرف دیگر آموزش مجازی برای سیستان و بلوچستان شوخی بیش نیست! من با آقای حاجی میرزایی وزیر سابق آموزش وپرورش صحبت کردم و گفتم بهترین حالت ممکن را در نظر بگیریم که گوشی همراه داشته باشند و اینترنت هم باشد، ولی دانش آموز ابتدایی توانایی این را ندارد که با این سیستم کار کند و پدرو مادر آنها هم کمسواد و بیسواد هستند و نمیتوانند به آنها کمک کنند؛ یکی از مشکلات ما همین بود و اجبارمان کردند سامانه شاد را نصب کنیم، ولی کسی در آن شرکت نمیکرد.
مدرسهای که من بودم ۳۳ تا دانش آموز داشت، دوتا معلم بودیم، ولی مدارسی در روستاهای سیستان و بلوچستان هستند که برای ۴۵ دانش آموز یک معلم دارند! مدارسی در همین استان هست که درب آن قفل است و معلم نداریم. از لحاظ سرمایشی و گرمایشی به این مدارس خیلی ظلم میشود و هیچ امکاناتی نداشتیم؛ در تابستان هوای سیستان و بلوچستان خیلی گرم است؛ وسایل سرمایشی هم نداشتیم و در آن منطقه برق هم نمیکشد و مجبور بودیم در تابستان بیرون بخوابیم.
چند شب پیش با یکی از دوستانم که معلم همان منطقه است صحبت میکردم و سرفه میکرد و کسی نبود به او مرخصی بدهد و گفت «مجبورم بروم»؛ اگر ناقل باشد ممکن است دانش آموزان هم این بیماری را بگیرند و به خانواده انتقال بدهند. این مسائل به مدیریت آموزش و پرورش برمیگردد و هیچکاری نمیکنند.
فقر فرهنگی میان مردم سیستان و بلوچستان
او ادامه میدهد: منطقهای که من از آن صحبت میکنم «مورتان» است؛ دهستانی است و روستاهایی دارند که این روستاها با فاصله بسیار زیاد است و من در مورد یکی از این روستاها صحبت میکنم.
درست است که فقر مادی و فقر فرهنگی وجود دارد، ولی فقر فرهنگی در این قسمت بیشتر است در همین روستاها مردمانی هستند که پول خیلی زیادی دارند، ولی آماده نیستند پول خود را خرج ساخت مدرسه کنند، در عوض حاضرند با پولهایشان مسجد بسازند، فقر فرهنگی این است.
او درمورد رفت و آمد شهروندان این استان به کشورهای همسایه و تاثیر دیدن زندگی مردم آن کشورها در تصمیمات برخی مردم برای پیشرفت هم میگوید: بله خیلیها به این کشورها میروند؛ در این قسمت بعضی از مردم واقعا فقیر هستند، ولی بعضیها که پول و ثروت دارند هم به این سبک زندگی عادت کردهاند و پیشرفت را در این کارها نمیبینند.
نبود امکانات دانش آموزان را مجبور به ترک تحصیل میکند
این معلم همچنین دربارهی استفادهی دانشآموزان این منطقه از شاد، گفت: بیشتر نیروهای خرید خدمتی بودیم و در اینجا سامانهی شاد اصلا مفهومی نداشت؛ من و همکارم دیدیم در سامانه شاد هیچ خبری نیست و تصمیم گرفتیم که این کار را انجام دهیم؛ در هفته یکبار یا هر دوهفته یکبار میرفتیم و این تدریس را انجام میدادیم چند دفعه رفتیم و بعد از آن که رفتم درب خانه دانش آموز خانواده دانش آموزان میگفتند که بچههای ما دیگر درس نمیخوانند، مدرسه تعطیل است شما هم هر هفته یا هر ۱۰ روز میآیید؛ بچهی ما هرچه یاد بگیرد در این فاصله زمانی فراموش میکند! خیلی از دانش آموزان ترک تحصیل کردند و حتی بسیاری از دانش آموزان را ما تجدید پایه کردیم، چون هیچ چیزی یاد نگرفته بودند.
در آن روستایی که من بودم هیچکس سواد نداشت؛ نهایت تحصیل در آنجا تا مقطع راهنمایی بود و تحصیل کردهی حوزوی هم داشتیم، ولی خب توانایی تدریس نداشتند.
ما معلم خانم در مناطق مرزی نداریم
آب کثیف خوردنش برایمان عادی شده استملک رئیسی در پاسخ به سوالی مبنی بر «
توازن تحصیل در دختران و پسران این منطقه» گفت: دانش آموزان دختر در پایه ۵ ابتدایی یا ۶ ابتدایی، نامزد داشتند و دخترانی نیز بودند که میگفتند آقای مدیر ما مدیر خانم نداریم! من به آنها گفتم «شما درس بخوانید و مدیر بشوید»؛ ولی خب امکانات تحصیل نبود. بسیاری از اینها در مقطع ابتدایی ترک تحصیل میکنند.
من به سختی و با سوختبرها به منطقهی مرزی میروم؛ معلم خانم چگونه با سوختبرها برود؟! با سوختبرها رفت وآمد خیلی سخت است، ولی بازهم بعضی از معلمهای خانم اینکار را میکردند. البته تعداد محدودی بودند.
در اوایل کرونا حتی سوختبری نبود که با آن به مدرسه برویم، از صبح تا شب منتظر بودیم. یکبار من سوار سوخت بر بودم و لاستیک آن ترکید؛ امکان داشت در دره پرت شویم، ولی خداراشکر اتفاقی نیافتاد.
ملک رئیسی سپس به
کیفیت آب آشامیدنی و همچنین موضوع «گاندو»ها در این منطقه از سیستان و بلوچستان پرداخته و گفت: آبی که ما استفاده میکنیم آب رودخانههایی است که داخل آن قورباغه و خرچنگ هست؛ آب خیلی کثیفی است. کمبود آب بیداد میکند و حتی بخاطر نبود آب، دو هفته یکبار استحمام میکنیم، ولی خب مجبوریم و استفاده میکنیم؛ چارهای نداریم.
قضیهی
گاندو -که یکبار در میان مردم پیچید-، ولی مردم باز هم مجبورند از همانجا آب بردارند و از همانجا استفاده کنند؛ ممکن است آن اتفاق بازهم بیافتد، ولی هیچ کاری انجام ندادند.
رئیس آموزش پرورش استان هم توجهی ندارداین معلم در پاسخ به این سوال که «آیا رئیس آموزش و پرورش استان از نزدیک از این مدارس دیدن کردهاند؟» گفت: زمانیکه من در آن منطقه بودم، رئیس قبلی دوبار برای بازدید آمد، ولی مدیر جدید را خودم رفتم دیدارشان و تا زمانی که من بودم ایشان نیامده بودند و روستاهای دیگر را هم نمیدانم.
یک ویدئو منتشر کردم از تانکرهایی که دانش آموزان از آن آب میخوردند و این ویدئو انتشار پیدا کرد و آموزش و پرورش مرا خواستند و گفتند «چرا به خود ما نمیگویید؟!» گفتم «شما برای بازدید به این روستا نمیآیید به شما هم گفتیم، ولی توجهی نکردید».
او درمورد
ترک تحصیل دانش آموزان گفت: فقر فرهنگی بسیار زیاد است و دخترها زمانی که مقطع ابتدایی خود را تمام میکنند به سمت گلدوزی میروند و عروس میشوند و پسرها هم به سمت کشاورزی میروند؛ زمانی که امکانات نیست ادامه تحصیل معنایی ندارد.
خواستهی ما این است که یک
مدرسه شبانهروزی بسازند تا دانش آموزان بتوانند آنجا بمانند و ادامه تحصیل بدهند. در سطح شهرستان مدارس شبانهروزی وجود دارد که هم تعداد ظرفیت آنها محدود است و هم اینکه روستاهای مناطق مرزی رفت و آمد برایشان سخت است درخواست ما این است که در همان دهستانها مدارس شبانه بسازند تا بتوانند از آن استفاده کنند.
سیستان و بلوچستان مکانی تفریحی برای مسئولانالکترونیکی کردن کارت گاز کار سیستانی را سختتر کردهاین فعال اجتماعی سیستان و بلوچستانی، با تاکید بر اینکه «سیستان و بلوچستان شده است مکانی برای گرفتن عکس مسئولان»، گفت: سیستان و بلوچستان پتانسیلهای زیادی دارد، منابع بسیار زیادی دارد، ولی استفاده نمیکنند؛ هر مسئولی یک زمین را کلنگ میزند که بسازد، ولی هیچ کاری نمیکنند من از مسئولان میخواهم که این کار را نکنند، یک قدم مفید بردارند و تا آخر همان را ادامه دهند و نتیجه بگیرند.
آب دریای عمان را به شهرهای دیگر و استانهای دیگر میبرند، ولی خود چابهار و روستاهای اطراف آب ندارند؛ یا بحث گاز که سال ۸۸ وارد ایرانشهر شده است، هنوز که هنوز است مردم در صف گاز هستند؛ قبلا بهتر بود، مردم باید یک کوپن میگرفتند، ولی الان با الکترونیکی کردن آن، صف یک راههی گاز را به ۴ صف تقسیم کردهاند؛ باید ۴ مرحله رد کنند. یعنی با الکترونیکی شدن کارت گاز، ۴ صف داریم، اما زمانیکه کوپنی بود فقط یک صف داشتیم.
معلمان خرید خدمت حقوقشان از کارگران کمتر استملک رئیسی با اشاره به وضعیت معلمان خرید خدمت توضیح داد: حقوق معلمان خرید خدمت قبلا ۸۰۰ هزار تومان بود، بعد از یک مدت متناسب با حقوق وزارت کار شد ۴میلیون و ۲۰۰ هزارتومان؛ بعد الان دوباره ۲ میلیون شده است. واقعا دارد در حق این معلمان ظلم میشود؛ حتی کمتر از کارگر حقوق میگیرند. اگر صلاحیت ندارند اخراجشان کنند، ولی اگر صلاحیت دارند حقوقشان را رعایت کنند. این معلمان هم مجبورند ادامه دهند، چون کار نیست مجبورند با همین حقوق ادامه دهند؛ مثلا دوستی داشتم در ۲۸ سالگی وارد این کار شده بود ۷ سال است که مشغول به تدریس است، الان ۳۵ ساله است و متاهل و فرزند هم دارد؛ مجبور است با همین حقوق به کار ادامه دهد. استان ما به گفتهی خودشان، ۱۱ هزار نیرو کمبود دارد، ولی مدرسهها خالی از معلمان است؛ با وجود این کمبود در حق ما اجحاف میشود و خیلیها هستند در استخدامیهای آموزش و پرورش که از شهرهای دیگر میآیند، ولی بعد از چند سال به بهانهی ادامه تحصیل و… خروج میزنند و سهمیهها را میگیرند و میروند.
ما حتی پزشک هم نداریم او در ادامه به «کمبود پزشک» در این مناطق اشاره کرده و گفت: کمبود پزشک مسئلهی دیگری است که با آن درگیریم. خیلی از دانشجوها زمانی که فارغالتحصیل میشوند برای گذراندن طرح خود به اینجا میآیند و زمانی که طرحشان تمام میشود میروند. ما قبلا یک بالگرد داشتیم که اگر کسی دچار بیماری میشد یا خانمهای باردار دچار مشکل میشدند از آن استفاده میکردیم، ولی الان بردهاند و نیست؛ باید پیگیری کنیم تا برگردانند، چون واقعا برایمان ضروری است.
خیلی از ماها قبلا برای کارهای پزشکی به پاکستان میرفتیم، چون هم نزدیکتر بود و هم هزینه کمتری برایمان داشت، ولی الان که شرایط فرق کرده است به کرمان و یزد میرویم.
در منطقه ما یک بیمارستان سوانح سوختگی وجود ندارد. نزدیکترین آن زاهدان و کرمان است که ۹۰۰ کیلومتر با ما فاصله دارد. انکار نمیکنم که ساختهاند و هرساله میگویند ۳۰ درصد رشد کرده است، یکبار میگویند ۸۰ درصد پیشرفت کرده است؛ ولی هنوز فعالیت را شروع نکردهاند. سمت ما سوختبرهای زیادی هستند و کارشان هم خطرناک است، اگر اتفاقی بیافتد امکانات نیست و آنها میمیرند.
سوخت برها سرویس رفت و آمد مردم اند
این فعال اجتماعی با اشاره به وضعیت سوختبرها، گفت: اینها افراد عادی هستند و به اجبار دارند سوختبری میکنند؛ اگر این سوختبرها نباشند خیلیها بیکار میشوند، از آرایشگر گرفته تا تعمیرکارو رستورانها؛ چون باعث شده کار اینها هم گسترش پیدا کند. سوختبرها سرویس ما معلمان و دانش آموزان و عوام هستند.
یکی از سوختبرها میگفت «من یکبار در مسیر گیر کردم و مجبور شدم از آب رادیاتور ماشین بخورم». سوختبرها میگویند اگر کاری برای ما باشد که ماهانه ۳ میلیون به ما بدهد، این کار را کنار میگذاریم. ماهانه ۴ بار که سوختبری کنند، ۶ میلیون دریافت میکنند، ولی خب هزینههای زیادی در این مسیر خرج خودشان میشود و از مخارج خودشان گرفته تا تعمیر ماشین پول زیادی برایشان نمیماند. کار اینها خلاف است، ولی آن قاچاقچی که در ذهن بقیه است که سلاح داشته باشند، نیست؛ بهتر است بگویم شبیه به کسانی هستند که گواهینامه ندارند، ولی رانندگی میکنند.
جادههای مرگ
ملک رئیسی در پایان به وضعیت جادههای این استان پرداخته و گفت: نکتهی دیگر دربارهی جادههای سیستان و بلوچستان است که دوبنده نیستند و به جادههای مرگ معروفند؛ از اول سال ۱۴۰۰ تا به الان ۴۱۸۶ نفر تصادفی داشتهایم. روزی نیست که ۵ یا ۶ نفر تصادف نکنند و جان خود را از دست ندهند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پایگاه خبری انصاف نیوز، تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۴۰۰، کد خبر:۳۲۵۱۷۰، www.ensafnews.com