به عبارت دیگر دکتر قاضیزاده هاشمی در تمامی سالهای وزیر بودن بیش از هر چیز نگران این بوده که از سوی هم صنفیهای خویش به «هوای ما را نداری» متهم شود، لذا تنها این نکته که از نظر آقایان پزشک و خانم دکترها کم کار جلوه کند برای او فوقالعاده «مهم» و «با ارزش» قلمداد شده است (این موضوع کاملا در موضعگیری او در ماجرای فیشهای نجومی پزشکان و سریال طنز ساختمان پزشکان مشهود است.) بیرودربایستی باید گفت که اگر واقعا بر اولویت «بهداشت» بر «درمان» اعتقاد داریم باید سکان هدایت وزارتخانه را در اختیار دانش آموخته بهداشت قرار دهیم و اگر گمان داریم که «درمان» بر «بهداشت» مقدم بوده و ارجحیت دارد، باید نام وزارتخانه را «درمان، آموزش پزشکی و بهداشت» بگذاریم.
نکته حائز اهمیت این است که بهطور معمول دستاندرکاران «بهداشت» با «مسئولان درمان» دارای تضاد منافع بوده و بنا بر این رابطه «بهداشت» با «درمان» چیزی در مایههای ارتباط «پزشکی» و «مرده شوری» (دور از جان!) است (در زمان ما که تست هوش موجودیت داخلی داشت سوالاتی در مایههای رابطه فلان با بهمان مثل رابطه چه چیز با چه چیز است زیاد به چشم میخورد!) زیرا در هر دو حالت درستی کار اولی بازار کار دومی را کساد میکند! با این حال جدا ساختن وزارتخانه «بهداشت» از «درمان و آموزش پزشکی» هم ایده بدی نیست، زیرا نه تنها باعث میشود بودجه تخصیص یافته «بهداشت» خرج درمان آنهایی که به دلیل عدم مراقبتهای بهداشتی لازم و ضروری محتاج دوا و درمان شدهاند نشود بلکه موجب خواهد شد که مسئولان و مسئولان امور بهداشتی بهانههای مورد نیاز عدمکارآیی و راندمان وزارتخانه تحت امر خویش را در اختیار نداشته یا دستکم به این آسانیها جفت و جور نکنند؟!