شعار سال: دکتر مقداد سمائی فارغ التحصیل رشته لرزه شناسی از دانشگاه کانازاوای ژاپن و استاد دانشگاه در این رشته است. وی به همراه تیمی از متخصصان ژاپنی، ایرانی و اندونزیایی به بررسی تفصیلی مناطق زلزله زده کرمانشاه پرداخت. خبرگزاری علم و فناوری در رابطه با زلزله تهران و احتمالات آن و همین طور مسائل کلیتر زلزله شناسی که برای عموم جامعه مورد سؤال باشد، با استفاده از فرصت حضور این دانشمند لرزه شناسی مصاحبهای با وی به انجام رسانده که شرح آن در ادامه ارائه خواهد شد.
از یک طرف برخی معتقدند که به لحاظ آماری حدود هر 170 یا 180 سال یکبار در شهر تهران یک زلزله بزرگ رخ میدهد. در طرف مقابل برخی دیگر معتقدند که زلزلههای بزرگ و عظیم با بزرگی بالای هفت ریشتر هر چند صد سال یکبار رخ میدهد. شما کدام نظر را تأیید می فرمائید؟
آن چه که در خصوص گسلهای اطراف تهران میدانیم این است که به لحاظ علمی برای هیچ کدام از آنها نمیتوان دوره بازگشت قطعی در نظر گرفت. ضمن اینکه اطلاعات علم زلزله شناسی همچنان بسیار کم و به نسبت، ضعیف است. به عنوان مثال طی سال های مدیدی تصور میشد که در شمال و جنوب ری گسل وجود دارد. بر همین اساس تحلیل خطر انجام میدادیم و... . این در حالی است که به تازگی متوجه شدیم که آنها نه گسل که خطواره بودهاند. مورد دیگر اینکه بین زمین شناسان در مورد فعال بودن یا نبودن پر بحثترین گسل تهران یعنی گسل شمال تهران، توافقی وجود ندارد.
بر اساس این دلایل نمیتوان با قطعیت از دورههای بازگشت یا پیش بینی بزرگی زلزله تهران صحبت کرد. اما کاری که میتوان انجام داد این است که یک برآورد احتمالاتی انجام داد. در این چارچوب برای منطقه تهران یک زلزله طرح تعریف میشود. سپس بر اساس زلزله طرح به طراحی ساختمانها پرداخته میشود.
این همان نکته اساسی و مورد تأکید است. یعنی ساختمانها بایستی طراحی لرزهای داشته و مقاومت آنها در مقابل زلزله تضمین شده باشد. سؤال اصلی این نیست که زلزله چه زمانی رخ میدهد. زلزله همواره خواهد آمد و تمام میشود و این ما هستیم که باید در هر صورت آماده باشیم.
باز هم میخواهم تأکید مجدد داشته باشم و حتی با وجود ضعف ها و مجهولات علم زلزله شناسی تحلیل علمی شما را با کمک معلومات و دانستههای علم زلزله شناسی بدانم.
بنده یک مطالعه در رابطه با تهران انجام دادهام. در آن مطالعه سناریوهای زلزله تهران شبیه سازی شده و حتی تلفات هم محاسبه شده است. بر اساس این مطالعه مسلم است که در شمال تهران گسل نیاوران بسیار خطرناک است. این گسل توانایی ایجاد زلزله با حداکثر بزرگی هفت ریشتر را داراست.
اما در جنوب تهران با توجه به اینکه مشخص شده که شمال و جنوب ری خطواره دارد نه گسل، بنابراین محدوده خطر قدری پایینتر رفته و گسل پارچین مهم خواهد بود. در این بین گسل مشاع هم توانایی ایجاد زلزله با حداکثر بزرگی ۷/۲ یا ۷/۳ ریشتر را خواهد داشت. البته با توجه به فاصله زیاد این گسل خطر آن زیاد نیست و تلفات زیادی نخواهد داشت.
محاسبات ما حاکی از آن است که زلزله گسل نیاوران حدود 120 هزار نفر و زلزله گسل پارچین حدود 90 هزار نفر کشته خواهند داشت. بنابراین این دو گسل بسیار خطرناک و شایان توجه هستند.
با توجه به محاسبات تخصصی و جالب توجه خودتان بفرمایید که مردم تهران در کدام مناطق با خطر بیشتر و در کدام مناطق با احتمال خطر کمتر مواجه هستند؟
در سه منطقه قدری احتمال خطر بیشتر است. شمال شرق تهران و منطقه نیاوران که گسل مهمی وجود دارد. مناطق جنوب شرق تهران هم میتواند تحت تأثیر گسل پارچین باشد. بنابراین بر اساس دو سناریوی مطرح شده، احتمالاً تلفات در غرب تهران کمتر خواهد بود. چرا که سطح خطر این مناطق پایینتر است.
البته اینها نباید موجب وحشت از این مناطق یا احساس امنیت کامل در سایر مناطق باشد. با این وجود ساخت و ساز بر روی خود گسل یا در فاصله بیش از حد نزدیک به آن و کمتر از حتی صد متر با آن، عقلانی نیست. این نکتهای است که در شمال تهران اصلاً رعایت نشده و در نیاوران در تمام طول مسیر گسل ساخت و ساز صورت گرفته است. اگر زلزله احتمالی هفت ریشتری در این منطقه رخ دهد، ساختمان های بدون فاصله با گسل حتی در صورت مقاومت و استحکام در برابر زلزله، این سازهها با حرکت گسل آسیب میبینند و ممکن است به جای فرو ریختن، یکجا از جای خود افتاده و سقوط نمایند.
مستحضر هستید که همواره در تهران زلزلههای غیر قابل احساس رخ میدهد. این زلزلههای کوچک موجب تخلیه انرژی گسل شده و از زلزله بزرگ جلوگیری میکند؟ یا بالعکس نشانه فعالیت گسل و خطر بیشتر است؟
دانش لرزه شناسی هر دو سناریو را محتمل میداند. بخش اول قضیه این است که منطقه فعال است. این موضوع، جدید نیست و همه میدانیم که منطقه فعال است. دکتر تاتار در مقالهای علمی نشان داده که به لحاظ زلزله شناسی همواره شرق تهران بسیار فعالتر از غرب تهران بوده است. اما طی دو ماهه اخیر فعالیت خیلی زیادی را در غرب تهران شاهد بودهایم. برای این موضوع دو سناریو محتمل است. سناریوی اول این است که این فعالیتها پیش لرزه زلزله ۵/۲ ریشتری بوده است. اما سناریوی دوم مبین این است که زلزله ۵/۲ ریشتری هم بخشی از همان فعالیت دو ماهه است و امکان وقوع زلزله بزرگتر هم وجود دارد. بر این اساس نمیتوان با قطعیت در رابطه با فعالیتهای اخیر غرب تهران ابراز نظر نمود.
لطفاً صرف نظر از مناسبات سیاسی، اجتماعی و... فقط به لحاظ دانش لرزه شناسی بفرمایید انتقال پایتخت راه حل مناسبی است یا نه و ضرورت آن چقدر است؟
ابراز نظر در این مورد بسیار سخت است. چرا که پارامترهای بسیار زیادی برای تصمیمگیری در این رابطه دخیل هستند. اما در هر صورت به لحاظ لرزه شناسی میدانیم که تهران در کنار تبریز از پر خطرترین نقاط ایران است. در این میان در مناطق مرکزی ایران مثل اصفهان، شیراز و یزد سطح خطر کمتر است. حتی برای منطقه زاگرس هم به نسبت، وضعیت لرزه خیزی از تهران مناسبتر است. بنابراین اگر بخواهیم فقط از بعد لرزه شناسی مسأله انتقال پایتخت را تحلیل نماییم، این اقدام گزینه مناسبی ارزیابی میشود.
خب قدری از بحث تهران فاصله بگیریم و مباحث کلیتر زلزله را مطرح نماییم. به لحاظ علمی، آیا میتوان انرژی ذخیره شده در گسل را اندازه گیری نمود؟ اصولاً خود زلزله باعث ایجاد انرژی در گسل میشود؟ یا زلزله انرژی ذخیره شده در گسل را تخلیه میکند؟
به نظر میرسد بایستی کمی کلیتر به این موضوع توجه نمود. ابتدا باید بدانیم اصولاً چرا در ایران زلزله رخ میدهد. پاسخ این است که فلات ایران یک منطقه نسبتاً نرم است. این منطقه نرم بین دو صفحه سخت قرار دارد. فلات ایران از سمت جنوب غرب تحت فشار صفحه سخت عربی و از سمت شمال شرق تحت فشار صفحه سخت اوراسیا قرار دارد. در اثر این فشار، فلات ایران به طور متوسط سالانه ۲/۵ سانتیمتر کوتاهتر میشود. البته این فرایند موجب کوه زایی شده و وجود البرز و زاگرس هم ناشی از همین حرکت است.
موضوع کوتاه شدن مداوم فلات ایران در بسیاری از اوقات به آرامی و بدون اتفاق دنبال میشود. اما هنگامی که در نقاطی که بین دوقطعه زمین شناختی شکستگی وجود دارد و در آن قسمت شکستی، قفل شدگی هم وجود دارد به ناچار حرکت زمین در آن نقطه انرژی تولید کرده و این انرژی منجر به زلزله میشود. خب این فرایند تولید انرژی در گسل است. اما تا کنون کسی ادعا نکرده که بتواند میزان انرژی درون گسل را اندازه بگیرد.
نکته حائز اهمیت بعدی، رصد حرکت گسل است که با دستگاههای جی پی اس صورت میپذیرد. این کار در حال حاضر در تهران هم به انجام رسیده. هرچند با این شیوه هم نمیتوان زلزله را پیش بینی نمود. به عنوان مثال در ژاپن علی رغم تعبیه سنسورهای متعدد در اطراف گسلها هنوز کسی نمی داند که پیش از زلزله چه حرکتی رخ میدهد که منجر به زلزله میشود. بنابراین دانستن اینکه تنش در گسل انرژی ایجاد می کند و باید آزاد شود یا نشود، یک امر منتفی است.
با این حساب چطور میشود سلسله زلزلههای شدید کرمانشاه و کرمان را تفسیر نمود؟ اگر این پس لرزههای گاهاً بسیار قوی برای تخلیه انرژی زلزله اصلی نیست، پس وقوع آنها با این حجم و تعداد نشانه چیست؟
زلزلهها با الگوهای متنوعی رخ میدهند. مثلاً در سال 2012 در اهر و ورزقان الگوی زلزله دوگانه اتفاق افتاد. دو زلزله با بزرگی ۶/۵ و ۶/۳ به فاصله حدود پنج دقیقه رخ داد و پس از آن روند پس لرزهها آغاز شد.
اما در مورد سرپل ذهاب اتفاقاً الگوی عجیب و منحصر به فردی مشاهده نشده. ابتدا یک یا دو پیش لرزه سپس زلزله اصلی و در نهایت روند طبیعی پس لرزهها رخ داده است. این که پس از زلزله ۷/۳ ریشتری یک پس لرزه شش ریشتری هم رخ بدهد اصلاً عجیب و خاص نیست. پس از آن بایستی به تعداد زیاد پس لرزه پنج ریشتری و به تعداد خیلی زیاد پس لرزه چهار ریشتری نیز رخ بدهد.
در مورد کرمان نیز بایستی بگویم که در آنجا الگوی دوگانه رخ داد. البته آن منطقه به طور کلی بعد از زلزله بم خیلی فعال شده و طی این چند سال چندین زلزله مهم اتفاق افتاده است.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری علم و فناوری استان اصفهان، تاریخ 12 دی 96، کد مطلب: 48827: www.stnews.ir