پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۱۱۳۹۵
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۳۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۱
بازگشت تعامل مبتني بر اعتماد و بازگشت اميد به شهر، مستلزم توجه به ابعاد فرهنگي مديريت شهري و نقيصه‌هاي فرهنگي مديريت چند دهه اخير است. به شخصه نقيصه بزرگ را در اين زمينه، فقدان نگاه مبنايي فرهنگي مي‌دانم و با وجود آنکه ما تعداد زيادي فرهنگسرا در شهر ايجاد کرده‌ايم، يا تلاش کرده‌ايم مثلا از طريق بيلبورد و موارد اين‌چنيني فرهنگ‌سازي کنيم، نتوانسته‌ايم در جلب مشارکت فرهنگي توفيقي کسب کنيم.

شعار سال: بازگشت تعامل مبتني بر اعتماد و بازگشت اميد به شهر، مستلزم توجه به ابعاد فرهنگي مديريت شهري و نقيصه‌هاي فرهنگي مديريت چند دهه اخير است. به شخصه نقيصه بزرگ را در اين زمينه، فقدان نگاه مبنايي فرهنگي مي‌دانم و با وجود آنکه ما تعداد زيادي فرهنگسرا در شهر ايجاد کرده‌ايم، يا تلاش کرده‌ايم مثلا از طريق بيلبورد و موارد اين‌چنيني فرهنگ‌سازي کنيم، نتوانسته‌ايم در جلب مشارکت فرهنگي توفيقي کسب کنيم. درباره تهران بايد گفت آخرين مرحله و مهم‌ترين مرحله در نگرش فرهنگي به شهر، اين است که ما به مرحله‌اي برسيم که شهر به دست خود شهروندان اداره شود؛ نه ‌اينکه افراد صرفا حس کنند ديگراني وجود دارند تا شهر آنان را اداره کنند.

‌سؤال اولي که درباره مديريت شهري مطرح مي‌شود، مربوط به نقش فرهنگ است. اساسا تا چه حد مي‌توان در تصميمات و برنامه‌هاي شهر خلأ فرهنگي را ديد يا تا چه میزانی مشکلات موجود به اين مسئله برمي‌گردد؟

در هر حوزه‌اي، چه در حوزه اقتصاد و چه سياست و اجتماع، به لحاظ مبنايي و علمي اولين ارجاعي که به آن داده مي‌شود، مسئله فرهنگ است؛ يعني هنگام بروز هر مسئله‌اي، ابتدا سراغ ريشه‌هاي فرهنگي آن مي‌رويم که علاوه بر آنکه نشان از تأثير گسترده فرهنگ دارد، در مواردي هم که مي‌خواهيم به مسئله به صورت عاجل توجه کنیم، باز سراغ فرهنگ را مي‌گيريم؛ مانند مسائل شهری نظير ترافيک، آلودگي شهري و... که هم با نگاه آسيب‌شناسانه و هم با نگاه علمي و تحقيقاتي، براي شناخت زيست شهري و مناسبات اجتماعي در شهر و مديريت شهر، نيازمند رويکرد فرهنگي هستيم؛ يعني رويکردی همه‌جانبه و چندوجهي که فرصت‌ها و تهديدها را تنها از يک جنبه نمي‌بيند و همه ابعاد را مرکز توجه قرار مي‌دهد.

يک علت اين ضرورت فرهنگي، پيچيده‌ترشدن مسائل شهروندان و مسائل شهر تهران در سال‌هاي اخير است. در نتيجه اين پيچيدگي، ديگر برخلاف گذشته که با نگاه کالبدي به شهر، تصور حل مسائل را از طريق ساخت بزرگراه و ساختمان‌هاي انبوه داشتيم، مي‌دانيم اين نگاه ديگر پاسخ‌گوي مشکلات نيست. بنابراین فرهنگ و مسائل فرهنگي شهر اهميت پيدا کرده است. شما امروز اگر زندگي يک شهروند تهراني را در يک شبانه‌روز در تهران در نظر بگيريد، شاهد يک روز پراسترس در محيط شهر و فشار رواني بر او هستيد که شهر بر او تحميل مي‌کند. ابتدا تصور مي‌کرديم با تقويت زيرساخت فيزيکي شهر، مي‌توانيم اين مشکلات را حل کنيم؛ ولي بر اساس تحقيقاتي که درباره مسائل روحي و رواني حاکم بر شهر انجام شده، اين مشخص شده که مثلا حدود ٤٠ درصد از شهروندان تهراني دچار اختلالات روان‌پزشکي شده‌‌اند و مسائلي از اين دست که بر اساس اين تحقيقات مشخصا در حال وخيم‌ترشدن است. سؤال اين است که چگونه قصد داريم اين مسائل را حل کنيم؟ براي بازگشت گفت‌وگو و تعامل بر اساس اعتماد به شهر و براي بازگشت اميد به شهر، چه کاري مي‌خواهيم انجام دهيم؟ از اين نظر است که ما بايد به فرهنگ شهري و نقيصه‌هاي فرهنگي که در مديريت چند دهه اخير شهر به وجود آمده، بپردازيم.

‌يعني همه تلاش‌هايي را که در اين سال‌ها براي تقويت نهادهاي فرهنگي در شهر تهران شده، کافي نمي‌دانيد؟ و اگر اين‌طور است، چرا تعدد فرهنگسراها و نهادهايی مانند آن هنوز نتوانسته‌‌ تأثير خود را در مناسبات شهري بگذارد؟ به لحاظ سرانه شهري کافي نيستند يا اينکه مشکل جاي ديگري است؟

البته به لحاظ سرانه هم شايد در مقايسه با شهرهاي توسعه‌يافته ديگر کشورها کافي نباشند؛ ولي مسئله اصلي چيز ديگري است. بر اساس تحقيقي که خانم دکتر ياوري درباره تصوير توسعه در کتاب‌هاي درسي ما انجام داده بودند که البته اين تحقيق به دهه اول بعد از انقلاب می‌پرداخت و بر اساس تحليل محتواي کتاب درسي صورت گرفته بود، به صورت خلاصه اشاره مي‌کردند که تصوير مطلوب از زندگي‌ای که فرد در آن احساس آرامش مي‌کند، تصوير مطلوب شهري نيست، بلکه تصوير روستايي است. بحث درستي که در آن پژوهش مطرح شده بود، اين بود که اگر جامعه امروز ما يک جامعه شهري است و اکثريت جامعه در شهرها مستقر هستند، تصوير فعلي شهري تصوير سازگار و مطلوبي نيست؛ درحالي‌که امروز بايد بتوانيم تصويری خوب از شهر ارائه دهيم. بنابراین مسئله مهم، بازآفريني مناسبات شهري براي ارائه تصوير مطلوب از زندگي شهري است. انجام اين امر، هزينه‌هاي ارتقای سخت‌افزار شهر را کم مي‌کند. اگر اين مناسبات احيا شود، اگر شهروند به محله خود احساس تعلق کند و به صورت نهادينه و دروني‌شده قانون‌گرا باشد، براي مثال هزينه کاهش ترافيک هم براي مديريت شهري کاهش مي‌يابد. اگر بخواهم با يک مثال اين موضوع را ساده‌تر بيان کنيم، بايد از تعارف‌کردن ما ايراني‌ها هنگام واردشدن از درِ يک خانه مثال بزنم؛ وقتي اين احترام فردي را با رعايت‌نکردن حق تقدم هنگام رانندگي مقايسه مي‌کنيم، آن وقت بايد بپرسيم چه چيزي موجب شده تا نتوانيم رعايت حقوق فردي را به رعايت حقوق يکديگر در زندگي جمعي بسط دهيم؟ اينجاست که پاي فرهنگ به ميان مي‌آيد و بايد پرسيد نگرش فرهنگي ما به چه صورت بوده که نتوانسته در زندگي روزمره ما تأثيرگذار باشد؟ وقتي که از هنر، موسيقي و شعر سخن مي‌گوييم، به آنها صرفا با ديد فراغت نگاه مي‌کنيم و نمي‌توانيم آن ها را در متن زندگي به کار بگيريم. اگر فرد اخلاقي، هنرمندانه و فرهنگي زندگي کند، تأثير مثبت آن در اقتصاد، صنعت و اجتماع هم ديده مي‌شود؛ اما بايد دقت کرد دشواري کار برای تبديل فرهنگ به يک برنامه راهبردي از اين جهت است که ما گرفتار وضعيتی نابسامان نيز در اين راه خواهيم شد؛ آنجاکه تصور ابزارگونه از مقوله فرهنگ پيدا مي‌کنيم. به اين معنا که پيوست فرهنگي، همايش فرهنگي، مطالعه فرهنگي ذيل امور سخت‌افزار شهر قرار گيرد؛ يعني براي پروژه مال‌سازي خود، برج‌سازي خود و امور اين‌چنيني شهر، از متوليان و متخصصان امور فرهنگي بخواهيم که توجيه فرهنگي براي برنامه‌هاي اين‌چنيني ما فراهم کنند و نه اينکه از ابتدا، فرهنگ راهنماي ما براي برنامه‌ريزي باشد. در حالي که نگاه فرهنگي به شهر اين است که مديريت شهري نبايد الزاما شهرداري سازه باشد و اگر مديران شهري مي‌خواهند نگاه آسيب‌شناسانه مثلا به منطقه هرندي داشته باشند که يک منطقه اصيل تهران بوده و تهراني‌بودن خود را از دست داده است، به تغييرات بافت جمعيتي و مقوله مهاجرت در آن مي‌پردازند يا صرفا فيزيک و خيابان منطقه را مي‌بينند.

بشخصه نقيصه بزرگ را در اين زمينه فقدان نگاه مبنايي فرهنگي مي‌دانم و با وجود آنکه ما تعداد زيادي فرهنگسرا در شهر ايجاد کرده‌ايم، يا تلاش کرده‌ايم مثلا از طريق بيلبورد و موارد اين‌چنيني فرهنگ‌سازي کنيم، نتوانسته‌ايم در جلب مشارکت فرهنگي توفيقي کسب کنيم. آخرين مرحله و مهم‌ترين مرحله در نگرش فرهنگي به شهر، اين است که به مرحله‌اي برسيم که شهر به دست خود شهروندان اداره شود؛ نه اينکه صرفا حس کنند ديگراني وجود دارند تا شهر را اداره کنند و وظيفه منِ شهروند فقط پرداخت ماليات و عوارض است.

‌تغيير کارکرد و جايگاه روزنامه همشهري در يک دهه اخير را هم ناشي از همين نگرش ابزاري به مقوله فرهنگ و نهادهاي فرهنگي مي‌دانيد؟

بله همين‌طور است. درباره همشهري که شما به آن اشاره کرديد، اولين روزنامه‌اي بود که قصد داشت فرهنگ شهري را ترويج کند؛ ولي در همان مسير ابزاري‌كردن مقوله فرهنگ، همشهري نيز در خدمت سياست و فعاليت جناحي قرار گرفت.

‌شوراها و در مجموع مديريت شهري چه نقشي در تقويت مشارکت شهروندي مي‌توانند ايفا کنند؟

رابطه شورا و شهرداري را اگر در چارچوب پذيرفته‌شده در سطح جهان به نام حکمراني خوب تعريف کنيم، به‌گونه‌اي‌که در بخشي از اين حکمراني خوب شورا به عنوان نمايندگان مردم هستند و از دل آن شهردار بيرون مي‌آيد و در واقع نمونه شهري الگوي پارلمان- دولت است، طبيعتا در اين شرايط ديگر نه شورا در يک جمع ٢١نفره خلاصه مي‌شود و نه شهردار در يک نفر و هر دو نهاد، پشتوانه محکم علمي و اجتماعي پيدا مي‌کنند. در نهايت اداره شهر مبتني بر مشارکت و حق شکل مي‌گيرد. اين دو به تعبير آمارتياسن دو مؤلفه ضروري براي توسعه است؛ مشارکت‌محوري به معناي اينکه براي افراد توسعه طراحي نمي‌شود و در اصل در توسعه مشارکت مي‌کنند و لازمه آن حق‌مداري است که به معناي آشنايي افراد به حقوق و تکاليف خود است. در همين چارچوب، جامعه قوي و دولت قوي تعريف مي‌شود؛ جامعه‌اي که توانمند مي‌شود و به‌تبع آن نهادهاي حاکميتي قوي شکل مي‌گيرند. درباره شورا و شهرداري نيز به همين صورت شوراي قوي، کارکرد خود را در شهرداري توانمند و شهرداري قوي، قدرت خود را در شوراي توانمند در نظر مي‌گيرد. شهردار جديد تهران، آقاي دکتر نجفي، در جايي از اين تعبير استفاده کرده بودند که من خودم را عضو بيست‌و‌دوم شورا مي‌دانم؛ اگر اين نگاه واقعا تداوم يابد، مي‌شود به آينده شورا و شهرداري فعلي اميد داشت.

‌گاهي به ناديده‌گرفتن نقش تاريخ و سنت‌هاي فرهنگي شهر تهران در برنامه‌ريزي براي توسعه آن انتقاداتي وارد مي‌شود، چطور مي‌توان به گونه‌اي شهر تهران را توسعه داد تا اين سنت‌هاي فرهنگي حفظ شود؟ يا در خيلي از بخش‌هاي تهران شايد ديگر اثري از اين سنت‌ها باقي نمانده باشد؛ براي آن چه کاري بايد کرد؟

اگر تهران را به‌مثابه شهر درحال‌گذار در نظر بگيريم، به معناي آنکه در بسياري از موارد از سنت جدا و دور مي‌شود؛ ولي به وضعيت مدرن خود هم نرسيده است يا به تعبير دکتر شايگان که معتقد است تاريخ‌مندي را در تهران نمي‌توان ديد، بايد گفت شهرهايي در اين شرايط در‌حا ل‌گذار موفق خواهند بود که رابطه‌ای - حتي رابط ه انتقادي- ميان وضعيت مدرن و سنتي خود برقرار کنند. معناي توجه به مناسبات سنتي، فقط اين نيست که بخواهيم همان شکل سنتي را در هر جايي احيا کنيم. اگر فرد در کوچه و محله‌هاي ديروز احساس تعلق و آرامش مي‌کرده، امروز بايد ديد چگونه مي‌توان اين عوامل را بازآفريني كرد. در گذشته سنتي ما، هم عناصر حيات‌بخش و توسعه‌دهنده وجود داشته و هم عناصر بازدارنده و مضر و امروز مهم اين است که چگونه مي‌توانيم عناصر مفيد ديروز را بازآفريني کنيم. اينکه چطور برنامه‌هاي توسعه شهري خود را کاربردي کنيم، به اين بازمي‌گردد که تا چه حد ذي‌نفعان را در اين طراحي دخيل بدانيم.

صرف دخالت‌دادن جامعه دانشگاهي و نظريه‌پردازان در اين مهم، کفايت نمي‌کند. آقاي چمبلرز برای ترميم محله‌ها در شهر، مثال شکستن لامپ از سوی ساکنان يک محله را ذکر مي‌کند و مي‌گويد در توضيح علت اين رفتار ساکنان هم مي‌توانيم آنها را به ناداني متهم کنيم و هم مي‌توانيم بگوييم احتمالا آنها دچار آسيبي مانند اعتياد شده‌‌اند که خاموشي براي آنها مهم‌تر شده است. يا منطق ماشين دودي را که مرحوم شهيد مطهري از آن به عنوان موردي براي تبيين مخالفت با کارهاي جديد نام مي‌برد، در نظر بگيريد؛ در زمان ناصرالدين‌شاه، قطاري که از شاه‌عبدالعظيم به سمت تهران حرکت مي‌کرد تا در ايستگاه توقف داشت، کسي به آن کاري نداشت و وقتي مي‌خواست حرکت کند، بچه‌ها به سمت آن سنگ پرتاب مي‌کردند. چرا اين کار را مي‌کردند؟ شايد به اين دليل که آن قطار اختلالي در منافع آن بچه‌ها مثل محدودکردن فضاي بازي آنها ايجاد کرده بوده. حالا اگر ما مسئله آن بچه‌ها را به عنوان ذي‌نفعان اين ماجرا پيدا کنيم و براي آن دنبال راه‌حلي بگرديم، ديگر اين اتفاق نمي‌افتد. بنابراین در هر برنامه‌ريزي براي شهر يک سمت ماجرا استفاده از کارشناسان است و طرف ديگر درنظرگرفتن ذي‌نفعان هر بخش است و اين به عبارتي يعني درنظرگرفتن نقش خود شهروندان در اداره شهر و برنامه‌ريزي مبتني بر مشارکت شهروندان.

سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه شرق، تاریخ انتشار 28 بهمن 96، کد مطلب: 11832، www.sharghdaily.ir


اخبار مرتبط
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۰۵ - ۱۳۹۷/۰۲/۰۷
0
0
کاش میشد تهران با تمام پیشرفت هاش و پست مدرنیته بودنش ساختار فرهنگ قدیمی خودش رو حفظ می کرد
ن.ف83
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین