شعار سال: زندان در تمام فرهنگها و در همه کشورهای دنیا بهعنوان یکی از بدترین و نامناسبترین فضاها شناخته میشود؛ جایی که انسان را به بند میکشند و بزرگترین نعمت زندگی یعنی آزادی را از او سلب میکنند. جدا از حبس کردن مجرمان و تبهکاران، افرادی هم هستند که از سرشناسان عالم ادب و سیاست محسوب میشوند و فقط به جرم داشتن اندیشههای آزادیخواهانه و فعالیتهای سیاسی، حبس در زندانهای مختلف را تجربه کردهاند. یکی از این زندانهای مخوف در کشور ما «قصر» است که نخستین زندان مدرن ایران به حساب میآید و در مدت 90 سالی که از آن بهعنوان زندان استفاده میشد افراد مهم و سرشناسی را در خود جا داد. اما بهواقع باید بپذیریم که اگر این زندان نبود بسیاری از شاهکارهای ادبیات فارسی ما هیچوقت خلق نمیشدند. واقعیت این است که اگر زندان قصر نبود و جمعی از افراد سرشناس دربند سیاسی آن روزگار نمیگذراندند، امروز نه نامی از کتاب «کلیدر» محمود دولتآبادی بود، نه «ورقپارههای زندان» و «53 نفر» بزرگ علوی. «مهدی اخوانثالث» هیچوقت مجموعه شعرهای «در حیاط کوچک پاییز» و «پاییز در زندان» را به چاپ نمیرساند و آیتالله محمود طالقانی فرصت نگارش کتاب تفسیر «پرتوی از قرآن» را پیدا نمیکرد. در این گزارش به بررسی تأثیر زندان قصر بر ادبیات فارسی پرداختهایم.
یکی از زندانیانبند سیاسی زندان قصر، «بزرگ علوی» است؛ نویسنده شهیر معاصر که همه نامش را شنیدهاند و کم و بیش با آثارش آشنا هستند. این زندانی سیاسی از همان روزی که پایش به زندان قصر باز شد یعنی از سال 1316 شروع به نوشتن خاطرات روزانهاش در این زندان کرد. از آنجایی که هیچ کتاب و دفتری در اختیارش نبود هرچه را میخواست بنویسد روی مقوای سیگار و پاکتهای میوه و شیرینی مینوشت و در فرصتی مناسب به خارج زندان میفرستاد. تا چهار سال کار این نویسنده و روزنامهنگار معروف همین بود و وقتی سال 1320 از زندان آزاد شد همه خاطرات روزانهاش را در قالب کتابی با عنوان «ورقپارههای زندان» به چاپ رساند. علوی در مقدمه کتابش مینویسد: «عنوان ورقپارههای زندان اسم بیمسمایی برای این یادداشتهایی که اغلب آن در زندان تهیه شده، نیست. درواقع اغلب آن ها روی ورق پاره، روی کاغذ قند، کاغذ سیگار اشنو یا پاکتهایی که در آن برای ما میوه و شیرینی میآوردند نوشته شده است و این کار بدون مخاطره نبود. در زندان اگر مداد و پاره کاغذی، مأموران زندان در دست ما میدیدند جنایت بزرگی به شمار میرفت.» علوی مدتی پس از انتشار ورقپارههای زندان، کتاب «53 نفر» را نوشت که شرح حال خودش و 52 نفر دیگر از زندانیان سیاسی زندان قصر است. او ابتدای این کتاب در توصیف زندان قصر مینویسد: «دیوارها و حیاطهای این زندان قصر چیزها دیدهاند. در دل این سلولها اسرار تاریخ ایران پنهان شده است.»
در حیاط کوچک پاییز
یکی دیگر از زندانیان اهل قلم زندان قصر «مهدی اخوانثالث» است؛ کسی که یکبار بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332 روانه زندان شد و بار دیگر سال 1344 در پی یک شکایت شخصی به زندان قصر افتاد. داستان این شکایت هم از این قرار بود که اخوان ثالث در آن روزگار بارها و بارها قصه مردمی را که زیر فشار حکومت زندگی میکردند روایت میکرد که بر سر یکی از شعرهایش از او شکایت شد و برایش دادگاهی برگزار کردند. گفته میشود که اخوان ثالث در این دادگاه به جای انکار، درباره اوضاع نابسامان کشور صحبت کرد و همین صحبتهای تند باعث شد به زندانی شدن در زندان قصر محکوم شود. اگرچه این زندانی شدن باعث شد خانواده این شاعر به سختی بیفتند و در تنگنای مالی قرار بگیرند اما حضور او در زندان، زمینهساز خلق یکی از آثار ماندگار ادبیات فارسی به نام «در حیاط کوچک پاییز» شد. تمامی این کتاب شعر که شامل 23 شعر سپید و نیمایی است در زندان قصر سروده شده. علاوه بر این، شاعر نامآشنای معاصر در مجموعه شعرهای «پاییز در زندان» و «زندگی میگوید: اما باز باید زیست...» هم اشارهای به زندان قصر دارد و داستانهای این زندان را تصویر کرده است. یکی از معروفترین شعرهای اخوان ثالث درباره زندان قصر، قصیده «من این پاییز در زندان...» است: «من این زندان به جرم مرد بودن میکشم، ای عشق / خطا نسلم اگر جز این خطای دیگری دارم/ سزایم نیست این زندان و حرمانهای بعد از آن / جهانگر عشق دریابد، جزای دیگری دارم/عجایب شهر پرشوری است این قصر قجر، من نیز / در این شهر عجایب روستای دیگری دارم/ سیاستدان شناسد کز چه رو من نیز چون مسعود / هرازگاهی مکان در قصر و نای دیگری دارم»
«کلیدر» در بند
«محمود دولتآبادی» بعد از آزادی از زندان، کتاب «کلیدر» را نوشت که به گفته خودش داستان این اثر ماندگار را در ذهنش و در زندان قصر ساخته و پرداخته کرده است. دولتآبادی که در فاصله سالهای 1353 تا 1355 به جرمی که حتی خودش هم نمیداند به زندان افتاد در یکی از مصاحبههایش گفته است: «زمانی که مرا بازداشت کردند و به زندان انداختند پرسیدم: برای چه مرا گرفتهاید؟ گفتند: کتابهایی که تو نوشتهای در خانه تمام کسانی که ما بازداشت کردهایم پیدا شده است. به تدریج به من گفته شد زمانی که بچهها را میگیریم و میآوریم همه آنها میگویند که چرا دولتآبادی راست راست میگردد و کتابش در بازار هست ولی ما را به جرم مطالعه این کتابها و داشتن چنین عقایدی زندانی میکنید؟» همین میشود که این نویسنده نامآشنای معاصر هم راهی زندان قصر میشود. اما نکته مهم در زندانی شدن دولتآبادی این است که او قبل از دستگیری، مشغول نگارش رمان کلیدر بود و در تمام روزهای حبسش در زندان قصر فقط به این کتاب میاندیشید. به همین دلیل دولتآبادی در مدت زمان حضورش در زندان قصر داستان رمان کلیدر را در ذهنش ادامه داد و به انتها رساند و تنها دو سال بعد از آزادیاش از زندان، کتاب 10 جلدی کلیدر را روانه بازار کرد.
پرتوی از قرآن تا مستطاب آشپزی
سکوت سلولها و اوقات فراغت اجباری که برای زندانیان سیاسی دست به قلم فراهم شده بود باعث شد تا آثار دیگری هم از زندان قصر ماندگار شوند. یکی از این آثار کتاب تفسیر «پرتوی از قرآن» اثر مرحوم آیتالله محمود طالقانی است که تماماً در زندان نگاشته شده است. آن هایی که آیتالله طالقانی را از نزدیک میشناختند نقل میکنند که این روحانی نویسنده بارها از روزهای حبس در زندان قصر با عنوان بهترین دوران زندگیاش یاد میکرد. چون آنجا توانست کتاب تفسیر پرتوی از قرآن را بنویسد. یکی دیگر از کتابهای برخاسته از زندان قصر کتاب «مستطاب آشپزی، از سیر تا پیاز» نجف دریابندری است. البته این کتاب سالها بعد از آزادی دریابندری و با همکاری همسرش «فهیمه راستکار» نگارش شده، اما از آنجا که دریابندری در دوران حضورش در زندان قصر با آشپزی آشنا شده و از همانجا جرقه نگارش این کتاب در ذهنش زده شده، مستطاب آشپزی را هم در زمره کتابهای برخاسته از زندان قصر طبقهبندی میکنند.
بازتاب زندان قصر در شعرهای شاملو و فرخی
این کتابها تنها آثار برجا مانده از روزگار تیره و تار زندان قصر نیست. نخستین زندان مدرن تهران و ایران در تکشعرهای «محمد فرخییزدی» و «احمد شاملو» نیز نمود پیدا کرده است. شاملو که بعد از کودتای 28 مرداد 1332 به زندان افتاد یک سال از عمرش را در زندان قصر سپری کرد و در همان زمان بهواسطه کشته شدن دو نفر از همسلولیهایش به نامهای «وارطان سالاخانیان» و «مرتضی کیوان» شعرهای «مرگ نازلی» و «از عموهایت» را سرود. شاملو در شعر «از عموهایت» که پس از تیرباران «مرتضی کیوان» آن را سروده، خطاب به پسرش گفته است: «به خاطر یک سرود / به خاطر یک قصه در سردترین شبها، تاریکترین شبها / به خاطر عروسکهای تو / نه به خاطر انسانهای بزرگ / به خاطر سنگفرشی که مرا به تو میرساند، نه به خاطر شاهراههای دوردست / به خاطر تو / به خاطر هر چیز کوچک، هر چیز پاک / بر خاک افتادند / به یاد آر / عموهایت را میگویم / از مرتضی سخن میگویم» محمد فرخی یزدی هم یکی دیگر از زندانیانبند سیاسی زندان قصر بود که مرگ مشکوکش در زندان، هیچگاه اجازه «حبسیهنویسی» را به او نداد. اما همبندیهای این شاعر آزادیخواه نقل میکنند که او شعرهایش را روی دیوار زندان مینوشت یا با صدای بلند میخواند تا بلکه کسی آنها را به خاطر بسپارد. سالها پس از مرگ این شاعر و سردبیر روزنامه طوفان، روی دیوار سلولش مصرعهایی پیدا میکنند که زیر رنگهای سال به سال سلول مدفون شده بود. یکی از این تک مصرعهای این شاعر که نشان از رنج او در سالهای حبس دارد و به تنهایی به یکی از حبسیههای ماندگار زندان قصر تبدیل شده، این مصرع است: «ای دژ سنگدل قصر قاجار»!
سایت شعار سال، با تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه همشهری، تاریخ انتشار 24 مرداد 97، کد مطلب: 27150، www.newspaper.hamshahri.org