شعار سال: اين روزها در
تهران برخي از نمايشنامهها با مطرحکردن مباحث زنانه بر آن هستند كه بر حضور
بازيگران مقتدر زن در صحنه تأكيد كنند، چون اين موقعيتها حس و حالتهاي جديتر و
انرژي فوقالعادهاي را با خود به صحنه خواهند آورد. اگر نمايشنامه زنانه باشد و
در آن مسئله عمده مربوط به جنسیت زنان باشد، اين خود نشانه بارزي براي حضور پررنگتر
زنان در آن نمايش خواهد بود و اين تمايز خود ميتواند با بررسي دقيقتر اين حضور
زنانه بازيگران را براي مخاطبان تئاتر بارزتر كند. بازيگران زن ميتوانند اين
روزها مقتدرانه در اجراي يك تئاتر مؤثر باشند و هرچه بر تعداد اين بازيگران مقتدر
در يك اجراي نمايشي افزوده ميشود، تضميني براي برخورداري از تعداد مخاطبان بيشتر
خواهد بود و اينگونه كميت و كيفيت در هم گره ميخورد و ما شاهد افتخارات بسياري
در اجراي يك تئاتر خواهيم بود. كافي است تئاترهاي در حال اجرا يا آنهايي كه آماده
ميشوند براي اجراي در آذرماه را مرور كنيم تا بيشتر متوجه اين امتياز ناب در
تئاتر شويم.
سه زن در خانه برناردا آلبا
دكتر علي رفيعي قرار است خانه برناردا آلباي لوركا را در تالار وحدت
اجرا كند و طبق آنچه در خبرها آمده است، در اين نمايش سه بازيگر زن با سابقه
تئاتري كه از كارنامه قابلتأمل و چشمگيري هم برخوردارند، حضور دارند و اين حسن
انتخاب از هماينك تضميني براي ديدهشدن كار خواهد بود. رؤيا تيموريان، مريم سعادت
و مائده طهماسبي در نمايش «خانه برناردا آلبا» که از ۱۴ آذر
در تالار وحدت روي صحنه ميرود، به ايفاي نقش ميپردازند.
نمايش «خانه برناردا آلبا»، به کارگرداني علي رفيعي، سومين
اثري است که اين کارگردان و طراح تئاتر ايران از نمايشنامههاي لورکا، شاعر و
نمايشنامهنويس اسپانيایی روي صحنه ميبرد.
اين سه بازيگر زن پيش از اين نيز با دكتر رفيعي همكاري كردهاند. رؤيا
تيموريان پيش از اين در نمايش «عروسي خون» و مريم سعادت در نمايشهاي «رومئو و ژوليت»، «خاطرات و کابوسهاي يک
جامهدار از زندگي و قتل ميرزاتقيخان فراهاني» و همچنين فيلمهاي «ماهيها عاشق ميشوند»
و «آقايوسف» با رفيعي همکاري داشتهاند.
مائده طهماسبي نيز در فيلم «ماهيها عاشق ميشوند» علي رفيعي به ايفاي نقش پرداخته
است.
مفسران اغلب «خانه برناردا آلبا» به همراه دو اثر «عروسي خون» و «يرما»
را سهگانه روستايي نامگذاري کردهاند. لورکا آن را در طرح خود براي «سهگانه
زمين اسپانيايي» (که تا زمان کشتهشدنش ناتمام ماند) در نظر نگرفته بود. لورکا اين نمايشنامه را در عنوان
فرعياش دراماي زنان در روستاهاي اسپانيا توصيف کرده است.
لورکا در خانه برناردا آلبا از روابط برناردا آلبا و دخترانش سخن ميگويد. تأثيري که اين نمايش بهجا ميگذارد،
هم اندوهناک است و هم تکاندهنده. در حقيقت تصويري از دنياي زنان و عشقشان است که
در ميان سنتهاي دستوپاگير زنداني شدهاند و لورکا به قول خود قصه همان پرنده
زندهاي که او را محکم در دستانت گرفته باشي و به او اجازه پرواز ندهي را در اين
نمايش به نوع ديگري تکرار ميکند. اين نمايش به نوعي تراژدي دردناک زنان در
اجتماعي مردسالار است و تصويري از دنياي بسته و مستبد دوران حكومت فرانكو در
اسپانياست كه در آن اميدها و شور انسان براي زيستن را پايمال ميکنند و زنان جوان
جامعه بيشترين قربانيان آن هستند. سرچشمه خانه برناردا آلبا از همه بيشتر از
واقعيت الهام گرفته است. از اين لحاظ درست در مقابل عروسي خون قرار ميگيرد، زيرا
که در اين يکي همهچيز تخيلي است، مگر طرح داستان. در برناردا همهچيز بهجز
داستان از واقعيت الهام ميگيرد. رويدادن چنين داستاني در اين زمينه معين بالقوه
امکان دارد؛ آدمها هم طبعا طوري پرداخت شدهاند که طرح داستان ممکن شود...
ماهرانهترين نمايشنامه لورکا همين است و در آن بيشترين ميزان انضباط در صناعت به
کار رفته است. از يک لحاظ اين نمايشنامه، از جهت غرابتي که دارد، «هنري»ترين
نمايشنامه اوست... .
سه زن در ليرشاه
«ليرشاه» نيز يك
نمايشنامه زنانه است و در آن مواجهه با دنياي زنان بنابر آنچه ميتواند خير و شر
زنانه باشد، قابل تأويل خواهد شد. در اين نمايش نيز سه زن در نقش سه خواهر و دختر
شاهلير بازي ميكنند. الهام پاوهنژاد، بهاره رهنما و محبوبه تفضلي هر يك بهگونهاي
برخوردار از يك پيشينه قابلاعتنا در تئاتر هستند و همين خود شايد رقمزننده
اتفاقات بهتري باشد كه از اجراي اين نمايش انتظار ميرود. البته كه نگاه دكتر
دلخواه نسبت به كارهاي قبلياش كمي متفاوت شده و اين تركيب، بهويژه انتخاب بهاره
رهنما ميتواند گمانهها را به سوي تجاريشدن ببرد. بههرتقدير اين بانوي تئاتر
ايران همواره نامش با تضمين گيشه و فروش رقم ميخورد و اينبار هم چيزي جز اين
نخواهد بود، مگر كارگردان توانسته باشد انتظارات تحليلي از نقش را از بازي رهنما
برآورده كرده باشد.
در اين اثر نمايشي که ساعت 18 به مدت زمان 210 دقيقه در تالار اصلي
تئاترشهر روي صحنه ميرود، مهدي سلطاني، الهام پاوهنژاد، بهاره رهنما، خسرو
شهراز، رحيم نوروزي، محمدصادق ملک، ناصر عاشوري، محمدرضا علياکبري، حميدرضا
هدايتي، محمد صديقيمهر، محبوبه تفضلي، يلدا قشقايي، سجاد بابايي، محمد صادقي،
اميرحسين سرداريان، حسين ابراهيمي، سعيد عظيمي، سپاس رضايي، افشين حسنلو، فربد
غفاري، محمد پيرالياس، رضا ايزدخواه، منصور تميزيفر، حميدرضا جهانگيري، سعيد
مصطفايي، ميلاد پاکسرشت، حامد عباسپور، حامد آرامي، مجيد قنبري، سارا خسروي و
الهام قندهاري به عنوان بازيگر حضور دارند.
درباره ليرشاه بايد گفت: شاهلير يا ليرشاه يکي از بزرگترين و ارزندهترين
نمايشنامههاي تراژيک ويليام شکسپير است. شاهلير شخصيت اصلي اين نمايشنامه است
که سه دختر دارد و پس از تصميمي نابخردانه، سرزمينش را تنها بين دو دخترش تقسيم
ميکند. اين تصميم لير بر اساس باورکردن تملق و چاپلوسي دو دختر بزرگتر و
نپذيرفتن صداقت و شجاعت دختر کوچکتر گرفته شده است که در نتيجه به تبعيد دختر
کوچکتر، جنگ ميان دو دختر ديگر و ديوانهشدن خود او ميانجامد.
دو زن در خروج ممنوع
گيتي قاسمي که سالها در سينما و تلويزيون بازيگري کرده است، اولين
نمايش خود را با تهيهکنندگي يک خواننده و بازي نسيم ادبي هر شب ساعت 18:30 در
تالار حافظ روي صحنه برده است.
گيتي قاسمي که سابقه بازي در فيلمهاي «ويلاييها»، «سد معبر»، «امروز»، «چهارشنبه» و سريالهاي «جراحت»، «پيامکی از ديار باقي» و
«پايتخت» را در کارنامه کاري خود دارد، اولين تجربه کارگرداني خود در تئاتر را در
معرض ديد عموم قرار داده است. شايد همكاري او با نسيم ادبي كه با همديگر بارها
بازي كردهاند، اينبار يك تجربه متفاوت باشد؛ ازاينرو كه حالا قاسمي كارگردان و
ادبي بازيگر است. قاسمي که فارغالتحصيل رشته کارگرداني از دانشگاه هنرهاي زيباست،
نمايشنامهاي از «ژان پل سارتر» با عنوان «no exit» (خروج
ممنوع) را اجرا ميكند. در اين نمايش نسيم ادبي، فرزانه سهيلي، رضا اخلاقيراد و
اويس خليلزاده بازي ميکنند و سيامک عباسي، خواننده و آهنگساز پاپ، نیز تهيهکنندگي
آن را بر عهده دارد تا اولين تجربه تهيهکنندگي او در تئاتر که پيش از اين تهيهکنندگي
و کارگرداني چند فيلم کوتاه را هم انجام داده، محسوب شود.
دوزخ ديگري است. اتاق بسته را ميتوان بياني دراماتيک براي «هستي و
نيستي» قلمداد
کرد. سه مرده پس از مرگ بهجاي جهنم در اتاقي گرفتار ميآيند که از آن هيچ راه
خروجي نيست. سارتر با تحريف تصور «جهان پس از مرگ» نزد جهانبينيهاي تقديرگرا،
موقعيتي عجيب ساخته که در آن مجازات محکومان نه شکنجه فيزيکي که نفس گرفتاربودن در
موقعيت است. سوژه در مقابل پوچي جهان به «تهوع»
دچار است. تمام اضطرابي که او در مواجهه با موقعيتي مادي با آن روبهروست، در اين
نمايش به واسطه تمامشدن موقعيت در مرگ و پايان آزادي او در انتخاب و عمل دوچندان
شده است. جهان پس از مرگ در اين نمايش همان جهان زميني است با مسائل و مشکلات مادي
که به شکل موقعيتي اگزيستانسيال براي سوژه بهطور مدام تکرار خواهد شد. در واقع
اين موقعيت خيالي پس از مرگ که سارتر بين سه مرده -دو زن و يک مرد- برقرار کرده،
همان موقعيتي است که او آن را ذات زندگي سوژه ميداند: «هيچ گريزي از آزادي وجود
ندارد. ما محکوم به آزادي هستيم.»
بههرحال ميدانيم كه نسيم ادبي يك بازيگر مقتدر و جدي است و بارها هم
جايزه بازيگري گرفته و خود قاسمي هم از آن دست بازيگران جايزهبگير بوده است و
حالا منهاي جوايز، اين دو ميتوانند همواره مقتدرانه صحنه را مال خود كنند. فرزانه
سهيلي نيز سال گذشته در جشنواره فجر براي بازي در كوكوي كبوتران حرم جايزه گرفت و
او هم هرچند جوانتر است، ميتواند در آينده بر اين اقتدار زنانه صحه بگذارد.
يك زن در كلفتها
كلفتهاي ژان ژنه براي سه زن نوشته شده است، اما علياكبر عليزاد كه آن
را ساعت 18:30 در تالار مولوي اجرا ميكند، بهجاي دو كلفت زن، از دو آقا استفاده
كرده كه ميخواهند خانم يا صاحبكارشان را بکشند. اين برداشت متفاوت هم تلنگري بر
آن اقتدار زنانه است كه طور ديگري سرنوشت يك زن مقتدر به نام خانم يا بتانو را رقم
خواهد زد. بازيگران اين نمايش عليرضا کيمنش، مرتضي حسينزاده و کتايون سالکي هستند
و ميشود اين چالش پيشرو را هم جدي گرفت و به تماشاي كلفتهاي عليزاد نشست، هرچند
به متن ژنه وفادار نيست و ريختار آن را در اين اجرا به ضرورت تغيير جنسيتها برهم
ريخته باشد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 28 آبان 97، شماره: 3295
با توجه به اینکه اعتقاد دارم اگر فضای مناسب رو رو برای زنان فراهم بشه می تونن ایفای نقش مناسبی داشته باشن البته اگر با فرهنگ ما مغایرت نداشته باشه