شعار سال: خیابانها شبیه خیابانهای دهه 60 و 70 نیست. با وجود جوانهای دهه هفتادی یا هشتادیهایی که اول راه جوانی هستند پر شدهاند از رنگ و تیپهای مختلف. شلوارهای زاپدار، تیشرتهایی با طرحهای خاص و عجیب، کلاههای متفاوت، مانتوهای جلوباز یا سنتی و طرحدار، شالهای رنگی و حتی جورابهایی با طرح عروسک و هندوانه و کفشدوزک.
بزرگترها به همه این رنگ و طرحها چپ چپ نگاه میکنند همانطور که به بچههای دهه شصتی نگاه میکردند. بعضیهایشان هم که از همین جوانها در خانه دارند، دیگر عادت کردهاند و کنارشان راحت در خیابان راه میروند. هرچند که شاید برای بعضی میهمانیها و مراسم بهشان غر بزنند و چشم غره بروند که فلان لباس را بپوش یا نپوش.
ساختارشکنانه؛ این توصیفی است که معمولاً برای لباسهای جوانهای امروز به کار میبرند. جوانهایی که گشت ارشاد یکی از دغدغههای آنهاست اما با همه اینها از این نمیگذرند که برای دل خودشان لباس بپوشند. این را در حرفهای خیلیهایشان میشنوم: «برای دل خودم لباس میپوشم.»
علی شاید از همانهایی باشد که میشود بهش گفت ساختارشکن. خودش هم همین را میگوید. ایستاده کنار بساط غرفهداران زیرگذر چهارراه ولیعصر و دستبندها و گردنبندهایش را با دقت نگاه میکند. گردنش هم دو تا گردنبند انداخته؛ مهرهدار و رنگی. شلوار جین پوشیده با یک پیراهن مردانه که راههای کمرنگ آن خیلی شبیه پیراهنهای مردانه مرسوم نیست. میگوید: «من ساختارشکنی میکنم. بیشتر هم رنگهای جیغ یا روشن میپوشم. چون به فکر روشن شدن دل شهر هستم. دوست دارم همه رنگی بپوشند و شهر از تیرگی دربیاید.»
اما خب همه جوانها مثل علی نیستند. ایمان یک کاپشن آبی نفتی پوشیده با یک جین معمولی و خودش میگوید که خوشش نمیآید انگشتنما باشد و برایش مهم است هم شیکپوش و تمیز و مرتب باشد و هم لباسهایش مطابق عرف جامعه: «نظر خانواده برایم مهم است مخصوصاً پدرم که روی لباس پوشیدنم حساس است. گاهی لباسهایی گرفتهام که خوشش نیامده و من هم دیگر نپوشیدهام. مثلاً از لباسهایی که طرح دارد مثل گودی خوشش نمیآید. البته خودم هم تا ندانم طرح روی لباس دقیقاً چیست، نمیخرمش. کلاً چیزی که عرف نباشد نمیپوشم.»
علی برایش مهم است که از چارچوب خانواده خارج نشود: «اگر خانواده سنتی یا مذهبی است باید حواستان به آن باشد. چارچوبها را نباید بشکنی تا به قوانین خانواده لطمه نخورد. یک بار تیشرتی پوشیده بودم که آرم متالیکا داشت و پدرم گفت این چیه که پوشیدی؟ برایش توضیح دادم آرم یه گروه موسیقی است و دیگر هم نپوشیدمش.»
البته بعضیها هم هستند که بیشتر سلیقه و انتخاب خودشان مهم است نه خانواده. مثل مهسا که روی نیمکت پارک نشسته و هدفون توی گوشش گذاشته و نگاهش به گوشی است. آرام حرف میزند اما خیلی مطمئن. لباسهایش بیشتر مشکی است. هم مانتو و هم کاپشنش و چون از دانشگاه آمده مقنعه به سر دارد. معیارش برای انتخاب لباس فقط این است که از آن خوشش بیاید و فقط هم نظر خودش برایش مهم است. برای همین چندان به حرف خانواده در این زمینه اهمیت نمیدهد: «نظر خانواده زیاد برایم مهم نیست. مهم این است که خودم دوستش داشته باشم. آنها که نمیخواهند لباس من را بپوشند اما هیچ وقت هم پیش نیامده بگویند لباسی را نپوشم.»
مد مانکنهای خارجی یا مد ایرانی؟
چی مد شده؟ میشود گفت تمامشان جواب این سؤال را میدانند اما این به آن معنا نیست که حتماً روی مد، لباس میپوشند. میشود گفت بعضیهایشان آره و بعضیها هم نه. شاید با این مدی که زود به زود عوض میشود و گاهی هم خیلی عجیب و غریب است و البته با این گرانی، نمیشود همیشه مُدیست بود. با این حال کلاً هم از مد نمیگذرند وگرنه این لباسهای مدل به مدل را در خیابانها اصلاً نمیدیدیم. مد و رنگ سال را از لباسهای مانکنها و برندهای معروف و ستارههای سینما و خوانندهها میفهمند.
ابوالفضل از آنهایی است که مد برایش خیلی اهمیت دارد. به قول خودش سخت پوش هم هست و گاهی یک ماه میگردد تا یک شلوار بخرد: «معیارم این است که لباس به تنم خوشگل باشد و دوستش داشته باشم اما مد هم برایم خیلی مهم است. مثلاً الان شلوارهای تنگ و زاپدار میخرم و اصلاً کتان و پارچهای نمیپوشم چون دیگر مد نیست. الان جین و قد 90 مد است.» خودش هم شلواری که پوشیده پر از زاپ است و پاهایش از آن پیداست با یک کاپشن مشکی. وقتی هم از شلوارهایش حرف میزند بلند بلند میخندد. انگار هنوز برای خودش هم تازگی دارد و عجیب است.
فاطمه اما به مد خیلی کاری ندارد چون دوست ندارد چیزی که بقیه مردم میپوشند، بپوشد. با اینکه بارانی کرمش و مدلی که روسریاش را سر کرده و حتی ناخنهای کاشته و لاک زدهاش شبیه خیلیهاست میگوید: «با مد پیش میروم اما ترجیح میدهم خیلی شبیه مردم نباشم.»
یکی خیلی رسمی لباس پوشیده و آن یکی نه. لباسهای هردویشان هم تیره است اما یکی با مقنعه و محجبه و آن یکی با موهایی که کمی از مقنعه بیرون است. اسم هر دویشان پگاه است و تا این را میگویند میخندند. ایستادهاند جلوی یک مغازه و ویترین را نگاه میکنند.
برای هردویشان مد خیلی مهم نیست. پگاهی که لباسش رسمی نیست میگوید: «چیزی که مد میشود لزوماً به من نمیآید. ترجیح میدهم چیزی انتخاب کنم و بخرم که برازندهام باشد.» آن یکی حرفش را تأیید میکند و میگوید: «چیزی که مد میشود شاید سلیقه من نباشد.»
ایمان اما میگوید: «مد برام مهم است. مثلاً سعی میکنم رنگی که مد میشود بپوشم. برای همین لباسهایی که تن مانکنها و ستارههاست دنبال میکنم.» وقتی میگویم آنها گاهی لباسهای عجیب و غریب میپوشند میگوید: «خب عجیب غریبها را رد میکنم.» برای همین هم تیپش عجیب نیست و میشود گفت از آن جوانهای خوشپوش اما ساده است.
خیلی از طراحها و آنهایی که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مجلس و نیروی انتظامی و... درباره لباسها حرف میزنند یا مسئولیتی در این زمینه برعهده دارند از این میگویند که دلیل علاقه زیاد جوانها به مدهای عجیب یا خارجی و دنبال کردن رنگ و مد سال به دلیل این است که برایشان معادل ایرانی نگذاشتهایم. مد ایرانی خیلی نداریم که دنبالش باشند و طبق آن پیش بروند. هرچند که چند سالی است لباسهایی با مد ایرانی هم به بازار آمده مثل مانتوهای سنتی که دو سه سالی است خیلی مد شده و هرسال هم چیزی به آن اضافه میشود. یک سال طرح انار، یک سال پرنده و سال دیگر بته جقه یا پیراهنهای مردانهای که روی آنها شعر نوشته شده است. خیلی از جوانها هم آنها را میپوشند مخصوصاً آنهایی که دلشان میخواهد کمی به قول خودشان تیپ هنری بزنند. در کافهها یا جلوی دانشگاههای هنر کم آنها را نمیبینیم.
اما جوانهایی مثل هر دو پگاه هم که آی تی میخوانند این لباسها را دوست دارند چون ساده هستند. یکیشان میگوید: « شیک بودن به سادهپوشی است و این لباسها معمولاً ساده هستند. هرچیزی که براق باشد یا خیلی دیزاین داشته باشد به این معنا نیست که حتماً خوشگل است.» آن یکی باز هم حرفش را تأیید میکند و میگوید: «سادگیشان جذاب است.»
مهسا هم میگوید لباسهایی که نقش ایرانی دارد و سنتی است میپوشد: «سنتیها قشنگ هستند اما نه همهشان. به نظرم اکثرشان قشنگ نیستند. شاید بین 10 تا، 2 تا خوب باشد. مثلاً نوشتهای که دارند دوست ندارم.»
علی کلاً مخالف این لباسهاست و هیچ وقت هم آنها را نپوشیده چون به نظرش برخلاف آنچه میگویند ایرانی نیستند: «سبک و استایلی که به عنوان لباس ایرانی جا میاندازند به نظر من سبک عربی است و از دوخت ایرانی استفاده نمیشود. مثلاً لباسهایی که یقه سه سانت یا دیپلمات دارد به نظر من عربی حساب میشود.»
به نظر ابوالفضل هم بیشتر این لباسها زیادی سادهاند و او دوست ندارد لباس ساده بپوشد: «از بعضیهایشان خوشم آمده اما من ساده نمیپوشم. هرچه پیش میرویم مد مدرن میشود و اینها دیگر مطابق مد نیستند. مثلاً من شلوار پارچهای دوست ندارم بپوشم و شلوارهای این طرحها همه پارچهای هستند. اصلاً دیگر دوره شلوار پارچهای نیست. من اگر جایی هم بخواهم استخدام شوم و بگویند شلوار پارچهای بپوش قبول نمیکنم و نمیروم.»
چادر ایرانی با روسری لبنانی
کسانی که مذهبیتر هستند روش لباس پوشیدنشان هم کمی متفاوت است. پسرها سادهتر لباس میپوشند و میشود گفت چند سالی است مد لباسهایشان تغییر چندانی نکرده. فقط شاید بعضیهایشان جین بپوشند آن هم البته نه جینهای تنگ امروزی؛ ساده و عادی. دخترها اما هم سعی میکنند پوشیده لباس بپوشند هم از مد خیلی دور نباشند. چادر و روسری آنها در این چند سال زیاد تغییر کرده. از چادر ملی و دانشجویی که دیگر همهگیر شده تا لبنانی بستن روسری و سر کردن شال و روسری رنگی و گلدار زیر چادر.
مهسا یک روسری آبی تیره زیر چادرش سر کرده. آرام و با لبخند حرف میزند. 8 سال است چادر سر میکند با اینکه خانوادهاش چادری نبودهاند: «خودم احساس کردم وقتی قرار است در جامعه تردد کنم با چادر راحتترم.» برای انتخاب لباس همه چیز را کنار چادرش میسنجد مثلاً اینکه روسریاش لیز نباشد و چادر راحت روی آن قرار بگیرد. انتخاب لباس با این شرایط برایش سخت هم شده چون به قول خودش مثلاً بیشتر روسریها حریر است یا لیز یا مانتوها گاهی بزرگند و زیر چادر نمیشود پوشید یا خیلی کوتاهند.
از او میپرسم مدهای جدید چادر و حجاب اسلامی را دنبال میکند؟ میگوید: «میبینم ولی چیزهایی هست که حس میکنم ارزش چادر را پایین میآورند. چادر برای این است که جلوهنمایی نکنی و توی چشم نیایی اما بعضی طرحهای جدید چادر برای جلوه کردن و جلب توجه است. مثلاً پشت بعضیهایشان خیلی کار شده. درک نمیکنم چرا باید پشت یک چادر پر از نگین باشد.»
البته گاهی روسریاش را لبنانی میبندد اما نه به دلیل اینکه مد است چون میداند که روسری این طوری راحتتر روی سرش میماند و در طول روز اذیت نمیشود.
سمانه اما کمی نگاهش با مهسا فرق دارد. روسری رنگی سرش کرده با چادر ایرانی و کیف طرحدارش را که با کفشش ست است روی چادرش انداخته. به نظرش اینطوری تیپ زدن با چادر نه بد است نه عجیب: «یک دختر چادری هم باید مثل بقیه همسن و سالهایش خوش تیپ باشد. اینکه من چادر سر میکنم دلیل نمیشود که از تیپ زدن و پوشیدن رنگ سال یا کیف و کفش طرحدار خوشم نیاید. ایرادی هم ندارد این چیزها. مهم این است که حجابم را حفظ میکنم.»
خودش میگوید یاد گرفته روسریاش را به مدلهای مختلف ببندد و مدل به مدل گیره دارد برای بستن و کیپ کردن روسریاش که به درد مراسم و جاهای مختلف میخورند و باز هم میگوید: «چرا این چیزها باید عجیب باشد؟!»
همه اینها که خواندید، داستان لباس پوشیدن جوانهاست؛ شاید نه همهشان اما بیشترشان. نگاهی دور و برتان بیندازید این لباسهای رنگارنگ، شلوارهای قد 90، تیشرتهای طرحدار، مانتوهای گلدار و شالهای بلند هنری. میگویند این چیزها برای جوانهاست و این هم بخشی از جوانی کردن آنهاست؛ رنگارنگ و تازه.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته روزنامه ایران تاریخ انتشار 3دی 97، کدخبر: 494571، www.iran-newspaper.com