پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۷۹۱۱۴
تاریخ انتشار : ۰۹ دی ۱۳۹۷ - ۱۴:۱۲
تحزب در کشور ما مفهومی است که درباره آن حتی تعریف واحد وجود ندارد و در برگردان این مفهوم به زبان فارسی، کژتابی وجود دارد. اینکه یک مفهوم غربی -که مدعی پذیرش رای اکثریت است - چگونه با مفاهیم دینی و مقدس قابل جوش خوردن است، از دیرباز محل مناقشه بوده است. به‌علاوه، این نکته که پذیرش رای اکثریت - به عنوان اصل مهم تحزب - خودش نوعی دیکتاتوری و تحمیل عقیده اکثریت بر اقلیت است همچنان از موضوعات لاینحل در فرهنگ سیاسی ما ایرانیان است.
شعارسال : «اصلاح‌طلب، اصولگرا - دیگه تمومه ماجرا» هر چند ممکن است شعاری براندازانه تلقی شود، اما با برداشتی مهربانانه‌تر! می‌تواند گویای این واقعیت باشد که دست‌کم بخشی از جامعه از هر دو جناح سیاسی کشور دست شسته‌اند و برای آنها هیچ اثری قائل نیستند.
تحزب در کشور ما مفهومی است که درباره آن حتی تعریف واحد وجود ندارد و در برگردان این مفهوم به زبان فارسی، کژتابی وجود دارد. اینکه یک مفهوم غربی -که مدعی پذیرش رای اکثریت است - چگونه با مفاهیم دینی و مقدس قابل جوش خوردن است، از دیرباز محل مناقشه بوده است. به‌علاوه، این نکته که پذیرش رای اکثریت - به عنوان اصل مهم تحزب - خودش نوعی دیکتاتوری و تحمیل عقیده اکثریت بر اقلیت است همچنان از موضوعات لاینحل در فرهنگ سیاسی ما ایرانیان است. هرگاه حزب ما موفق به کسب قدرت می‌شود، حاکمیت اکثریت بر اقلیت را مانند وحی آسمانی می‌دانیم و در صورتی که شکست بخوریم، جناح پیروز را دیکتاتور می‌نامیم و با خدشه وارد کردن بر اندیشه و سلیقه او، تمرد از رای اکثریت را مشروع می‌دانیم. دست‌کم شخصاً بارها در چنین شرایطی تشبث به این عبارت قرآنی «اکثرهم لایعقلون» را شنیده‌ام. حال و روز هر دو جناح اصولگرا و اصلاح‌طلب همین است. یعنی هیچ‌کدام، دیگری را قبول ندارد.
بی‌آنکه نیازی به اطلاعات پشت پرده باشد، ظواهر نشان می‌دهد که حال جناح اصلاح طلب چندان خوب نیست. مثلاً درباره شورای عالی اصلاح‌طلبان و اهداف و عملکرد و حوزه اختیاراتش حرف و حدیث‌های زیادی هست که غالباً از اختلاف نظرهای جدی گواهی می‌دهد. جنگی که مدتی پیش در حزب اعتماد ملی مغلوبه شد و دودستگی پیش‌آمده کار را به جایی رساند که اصطلاح کودتا در آن مطرح شود، از بحران‌های جدی اصلاح‌طلبان به شمار می‌آید. دعواهایی که گفته می‌شود بر سر جنگ قدرت بین اسحاق جهانگیری و حزب اعتدال و توسعه پیش آمده، نشانه دیگری از بدحال بودن اصلاح‌طلبان است. از سوی دیگر برخی اصلاح‌طلبان برای رهایی از پرداخت هزینه‌های بیشتر، دست از حمایت دولت روحانی که با بحران‌های جدی اقتصادی مواجه است کشیده‌اند. در همین حال هنوز بخشی از این جناح، خود را موظف به پشتیبانی از دولت می‌داند. موضع هر کدام که درست باشد، نمی‌تواند اختلاف اصلاح‌طلبان بر سر این موضوع کلیدی را از نظر دور کند.
در بازار اصولگرایان هم آشفتگی تا بخواهی دیده می‌شود. تقریباً مرکزیت هیچ‌یک از احزاب اصولگرا حتی چند ماه یک‌بار دور هم جمع نمی‌شوند. اگر هم جمع شوند حرف تازه‌ای برای گفتن ندارند. چهره‌های اصولگرا این روزها حضور فعالی در رسانه‌ها دارند اما تنها چیزی که درباره آن حرف نمی‌زنند، حزبشان است! بیشتر همت‌شان مصروف بدگویی به دولت و برجام و FATF و شکوه از اوضاع اقتصادی و نیز حرف‌های خاله‌زنکی است. بدتر اینکه اصولگرایان مهار خود را به دست افراطیون داده‌اند و آنها هستند که به نمایندگی از جناح اصولگرا و وکالت از همه آحاد جامعه سخن می‌گویند. به واقع چون بخش تندرو این جناح از امکانات رسانه‌ای زیاد و نیز حضور در برخی تریبون‌های رسمی استفاده می‌کند، صدایش بلندتر شنیده می‌شود. در فاصله باقی‌مانده تا انتخابات مجلس یازدهم، اصولگرایان برخلاف دوره‌های قبل هنوز کار انتخابات را استارت نزده‌اند. این یعنی اینکه جناح یادشده بعد از دوشکست انتخاباتی قبلی هنوز خودش را پیدا نکرده و با وجود اینکه نردبان پای دیوار ضعف‌های دولت کنونی گذاشته و از پله‌ها بالا می‌رود، اما آن‌سوی دیوار، چیزی که به درد بخور باشد نمی‌یابد. و نهایتاً اینکه فقدان آیت‌الله مهدوی‌کنی و مرحوم عسگراولادی، اصولگرایان را یتیم کرده و نتوانسته‌اند رهبری افراد دیگری را بپذیرند. برخی از باسابقه‌های این جناح، نه‌تنها وجاهت کافی در جامعه ندارند که حتی اصولگرایان نمی‌توانند بر سر آنها به وحدت برسند.
آیا بدنه سیاسی جامعه می‌تواند به این دو جناح تکیه کند و امیدوار باشد که انتظارات اقتصادی و اجتماعی‌اش را برآورده کند؟ پاسخ به این سوال با آنچه گفته آمد «نه» است. اما آیا این جواب منفی، ما را به راهبردی امیدوارانه می‌رساند؟ پس چه باید کرد؟ جواب من به این سوال شاید موافقان زیادی نداشته باشد. پاسخم این ضرب‌المثل خودمان است: «باید سوخت و ساخت!»

شعارسال، بااندکی اضافات و تلخیص برگرفته از کانال هفته نامه تجارت 


اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین