شعارسال: آخرین روزهای سال در حافظه بچههای جبهه و جنگ، خاطره عملیاتهای برجسته و شهادت انسانهای بزرگ را زنده میکند. از این جهت در تاریخ دفاع مقدس، اسفند ماه جایگاه متفاوتی دارد؛ ماهی که یادآور شهادت تعدادی از خوشنامترین سرداران این سرزمین است. پشت نام هرکدام از سردارانی که ماه اسفند را برای این ملت خاطرهانگیز کردهاند کوهی از حماسه و سلحشوری نهفته است. آخرین ماه سال در تقویم کشورمان، برههای است که خاک گرم جنوب ایران و ارتفاعات سرد غرب شاهد وقوع عملیاتهای مهم و تاثیرگذاری بوده است و فرماندهان لشکرها و تیپها روزهای سختی را برای عقب راندن دشمن تجاوزگر پشت سر گذاشتند و طبق اسناد آرشیو جنگ 13 درصد شهیدان دفاع مقدس در اسفند به شهادت رسیدند. از این حیث اسفند، ماه سرنوشتسازی در طول هشت سال دفاع مقدس بوده و بسیاری از موفقیتها در روزهای پایانی سال به دست آمده است. از آنجا که در روزهای پایانی سال به سر میبریم، برای آنکه یاد و خاطره عزیزان شهیدمان را زنده کنیم و این آخرین روزها را به بوی ایشان معطر سازیم، در ادامه مختصری از دلاوریهای پنج شهید بزرگوار را بازخوانی میکنیم و پنج عملیات مهم این روزها را نیز یادآور میشویم.
بچهها رفتند، گرفتند، آمدند
تاریخ شهادت: 6 اسفند 1362
محل شهادت: جزیره مجنون
شهید حمید باکری
در خاطرات همسر شهید آمده است: «همیشه میگفت من فقط یک بسیجیام. یک بار که حمید از عملیات برگشته بود من نتیجه را جویا شدم. او خیلی کلی صحبت کرد و گفت: بچهها رفتند، گرفتند، آمدند. گفتم: پس تو آنجا چه کارهای؟ گفت: من؟ هیچکاره، من فقط با یک دوربین مواظب بچهها هستم که راهشان را عوضی نروند. من داخل هیچکدام از اینها نیستم.»
اول فروردین ماه 1334 متولد شد و ششمین فرزند خانواده باکری بود. او که برای ادامه تحصیل به آلمان رفته بود، پس از مراجعت امام به وطن به کشور بازگشت و پس از گذراندن دورانی در سپاه، شهرداری و جهادسازندگی، در شهریور 1361 رسما لباس سپاه را به تن کرد و از آن به بعد همیشه در جبههها بود. بعد از عملیات رمضان قائممقام تیپ ۳۱ عاشورا و بعد از اینکه تیپ عاشورا به لشکر ۳۱ عاشورا تبدیل شد، حمید، قائممقامی لشکر ۳۱ عاشورا را بر عهده گرفت. حمید چندین بار در جنگ تن به تن با عراقیها درگیر و از ناحیه دست زخمی شد، اما جبهه را رها نکرد. بعد از عملیات مسلم، حمید از سوی فرماندهی سپاه به فرماندهی تیپ حضرت ابوالفضل(ع) منصوب شد. در عملیات خیبر، عراق که زخم خورده بود، با آتش بسیار شدیدی به نیروهای لشکر 31 عاشورا حمله کرد. در این میان گلوله خمپارهای به حمید اصابت کرد و او را به شهادت رساند.
سردار خیبر
تاریخ شهادت: 17 اسفند 1362
محل شهادت: جزیره مجنون
شهید محمدابراهیم همت
«وقتی به خانه میآمد، من دیگر حق نداشتم کار کنم. بچه را عوض میکرد، شیر برایش درست میکرد. سفره را میانداخت و جمع میکرد، لباسها را میشست، پهن میکرد. آنقدر محبت به پای زندگی میریخت که همیشه به او میگفتم: درست است که کم به خانه میآیی؛ ولی من تا محبتهای تو را جمع کنم، برای یک ماه دیگر وقت دارم. نگاهم میکرد و میگفت: تو بیشتر از اینها به گردن من حق داری.» این خاطره را همسر شهید نقل کرده است. حاج همت در 12 فروردین 1334 در قمشه اصفهان به دنیا آمد. معلم بود و در یکی از روستاهای اصفهان تدریس میکرد.
در روزگار معلمی بهواسطه برخی روحانیون مبارز با منظومه فکری امام آشنا شد.
وقتی انقلاب به پیروزی رسید پرونده سنگینی از او در اداره ساواک به دست آمد. او عضو سپاه شد و به دنبال غائله کردستان روابطعمومی سپاه پاوه را برعهده گرفت و سپس به فرماندهی سپاه پاوه منصوب شد و تا آغاز جنگ در این سمت باقی ماند. با شروع عملیات رمضان به مناطق جنگی رفت و فرماندهی لشکر 27 محمد رسولالله (ص) را تا پایان جنگ عهدهدار شد. اوج حماسهآفرینی این سردار بزرگ در عملیات خیبر بود. در این مقطع، حاج همت تمام توان خود را به کار گرفت و هر گونه بهره مادی را بر خود حرام کرد و سرانجام در جزیره مجنون به شهادت رسید.
اوستا عبدالحسین نخبه بود
تاریخ شهادت: 23 اسفند 1363
محل شهادت: عراق، شرق دجله
شهید عبدالحسین برونسی
شهید عبدالحسین برونسی در سال 1321 در یکی از روستاهای تربتحیدریه چشم به جهان گشود. تا هنگام ازدواج و پس از آن به شغلهای سادهای نظیر کشاورزی، لبنیاتفروشی و سبزیفروشی مشغول بود و نهایتا هم شغل بنایی را انتخاب کرد. سال 1352 پس از آشنایی با یکی از روحانیون مبارز با درسهای آیتالله خامنهای آشنا شد و از آن پس دل در گرو جهاد و انقلاب نهاد. رهبر معظم انقلاب در آذر 93 درخصوص ویژگیهای این شهید گفتهاند: «بعضى قبل از اینکه وارد این میدان بشوند نخبه نبودند، میدان جنگ آنها را به فلک رساند؛ مثل اوستا عبدالحسین بنّا، که یک شاگرد بنّا بود؛ وارد میدان جنگ شد، رسید به خورشید، اوج گرفت، نخبه شد، آن هم چه نخبهاى.» او در زمان تبعید رهبری به ایرانشهر رابط ایشان بود و پس از پیروزی انقلاب نیز به صورت افتخاری وارد سپاه شد و با آغاز درگیریها به پاوه رفت. با شروع جنگ تحمیلی او در عملیات فتح المبین بهعنوان فرمانده گردان خطشکن، مرکز فرماندهی عراقیها را نابود کرد و خود از ناحیه کمر مجروح شد. با شروع عملیاتهای والفجر 3 و 4 در تمامی مراحل آنها شرکت کرد و در عملیاتهای خیبر و بدر بهعنوان فرمانده تیپ 18 جوادالائمه فعالیت کرد. سرانجام او با دلاوری غیرقابل وصفی در چهارراه جاده خندق به پاتک دشمن پاسخ داد و با اصابت ترکش خمپاره به بدن مطهرش به مقام قرب الهی نایل آمد.
شهردار شهید
تاریخ شهادت: 25 اسفند 1363
محل شهادت: اروندرود
شهید مهدی باکری
مهدی باکری 30 فروردین 1333 در یکی از روستاهای میاندوآب در استان ارومیه به دنیا آمد. او تحصیلاتش را در رشته مهندسی مکانیک به پایان رساند و پس از پیروزی «انقلاب اسلامی» شهردار ارومیه شد. زمانی که شهید باکری شهردار ارومیه بود، روزی برایش خبر آوردند که بر اثر بارندگی زیاد، در بعضی نقاط سیل آمده است.
او گروههای امدادی را اعزام کرد و خود هم به کمک سیلزدگان شتافت. در کنار خانهای، پیرزنی به شیون نشسته بود، آب وارد خانهاش شده بود و کف اتاقها را گرفته بود، در میان جمعیت، چشم پیرزن به شهید باکری خیره شده بود که سخت کار میکرد، پیرزن به مهدی گفت: «خدا عوضت بدهد مادر، خیر ببینی، نمیدانم این شهردار فلان فلان شده کجاست، ای کاش یک جو از غیرت شما را داشت... .» و او فقط لبخند میزد. با آغاز جنگ به سپاه پاسداران پیوست و تا زمان شهادتش، دائما در جبهه حضور داشت. او در مدت کوتاهی مدارج ترقی را در جبهه طی کرد. شهید باکری در عملیات فتحالمبین معاون تیپ نجفاشرف بود و با شروع عملیاتهای والفجر تا زمان شهادت فرماندهی لشکر31 عاشورا را برعهده داشت. مهدی باکری در حین عملیات بدر ، در حالی که به دنبال نجات جان سربازانش بود، بر اثر اصابت تیر مستقیم سربازان عراقی به شهادت رسید. پیکر وی و سایر سربازانش هیچگاه یافت نشد و شهید باکری همچنان مفقودالاثر است.
آستین خالی یک فرمانده
تاریخ شهادت: 8 اسفند 1365
محل شهادت: شلمچه
شهید حسین خرازی
حاج حسین را ببین، او را از آستین خالی دست راستش بشناس. جوانی خوشرو، مهربان و صمیمی، با اندامی نسبتا لاغر و سخت متواضع. آنان که درباره او سخن گفتهاند بر دو خصلت بیش از خصائل وی تاکید کردهاند: شجاعت و تدبیر. مادر حاج حسین نقل میکند: «حسین گفت: وقتی دستم قطع شد حال خوشی به من دست داد؛ صدایی از ملکوت به من گفت: حسین آقا میآیی یا میمانی؟ با خودم گفتم خمینی تنهاست، من سرباز اویم، هنوز جنگ تمام نشده. در همین حالات بودم که درد به تمام تنم سرایت کرد و در بدنم پیچید.» دستش را در عملیات خیبر از دست داد، اما بدون یک دست هم فرماندهای تمامعیار بود. حسین خرازی در اول شهریور 1336 در یکی از محلههای فقیرنشین اصفهان چشم به جهان گشود. در سال 1355 پس از اخذ دیپلم به سربازی اعزام شد و دو سال بعد به دنبال صدور فرمان امام خمینی از پادگان گریخت. او از آغاز پیروزی انقلاب درگیر مبارزه با ضدانقلاب و جنگهای کردستان شد و با شروع جنگ تحمیلی به جبهه جنوب رفت. در عملیات شکست حصر آبادان عهدهدار فرماندهی جبهه دارخوین شد و پس از عملیات طریقالقدس فرماندهی لشکر امام حسین را برعهده گرفت. در عملیات کربلای5، زمانی که مه در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان را با مشکل مواجه کرده بود، خود پیگیر جدی این کار شد، که در همان حال خمپارهای در نزدیکیاش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملکوت اعلی پرواز کرد.
عملیات امام مهدی(عج(
شروع عملیات: 26 اسفند 59
پایان عملیات:28 اسفند 59
پس از آنکه فرماندهان ایرانی دریافتند که با جنگهای کلاسیک و شیوههای شناختهشده نمیتوانند کاری از پیش ببرند، طرح عملیاتهای چریکی و غیرکلاسیک را در دستورکار قرار دادند. یکی از این عملیاتها، «امام مهدی» بود. این عملیات با هدف عقب راندن دشمن از شهر و منطقه سوسنگرد بهمنظور انهدام دشمن توسط شهیدحسن باقری طراحی شد و عملیاتی مشترک بین سپاه و نیروی زمینی ارتش بود. بر اساس این طرح مجموعهای مرکب از تیپ 3 لشکر 92 زرهی ارتش به همراه یک گردان از سپاه پاسداران و یک گردان از گروه جنگهای نامنظم شهید چمران با هدف تصرف و تامین تپه «الله اکبر» عملیات را آغاز کردند. دشمن که تصور نمیکرد در روز روشن مورد حمله واقع شود، غافلگیرانه به وحشت افتاد و پس از ساعاتی درگیری، راهی جز فرار برای آنان باقی نماند. در این تهاجم 100 نفر از نیروهای دشمن کشته و مجروح شدند و علاوهبر اسارت دهها نفر، یک گردان تانک و یک گردان مکانیزه دشمن بهطور صددرصد منهدم شد. پس از دو روز، به علت عدم تجربه کافی نیروها در اینگونه عملیاتها و فقدان نیروی جایگزین برای تثبیت مواضع آزادشده عراقیها به مواضع پیشین خود بازگشتند. با این وجود پس از گذشت 6 ماه از جنگ، این نخستین پیروزی روحیهبخش برای رزمندگان کشور بوده و تجربه آن بسیار کارآمد بود. در جریان این عملیات 168 نفر از نیروی دشمن کشته و زخمی شدند و اینچنین سرآغاز عملیاتهای غیرکلاسیک جنگ با موفقیت به اتمام رسید.
عملیات خیبر
آغاز عملیات:3 اسفند 62
پایان عملیات:22 اسفند 62
عملیات خیبر یکی از مهمترین عملیاتهای جنگ هشت ساله بود که چون در اسفندماه 1362 انجام شد منطقه عملیات خیبر، شمال بصره و مقابل استانهای العماره و بصره بود. دو محور هم داشت: یکی «هورالهویز» و دیگری «زید» که عملیات رمضان در آن بدون موفقیت انجام شده بود. محسن رضایی معتقد بود پیشروی در هور آنقدر برای عراق غافلگیرکننده است که عملیات موفقیتآمیز میشود. او همچنین یکی از قویترین لشکرهایش یعنی لشکر 14 امام حسین(ع) را به محور جنوبی مأمور کرد. 3اسفند 62 بود که عملیات خیبر با رمز یا رسولالله(ص) آغاز شد. در شب و روز اول، نیروها در محور شمالی به جاده بصره – العماره رسیدند. اما در جنوب (محور زید) نیروها نتوانستند از موانع عبور کنند و عملیات در آنجا خیلی زود متوقف شد. این عملیات در ابتدا شکست خورد و بسیاری از نیروها از جمله محمدابراهیم همت شهید شدند. حسین خرازی نیز دستش را در این عملیات از دست داد. بعد از تحلیل رفتن نیروها و از دست رفتن بخشی از جزایر مجنون امام خمینی پیام دادند که «جزایر حتما باید نگه داشته شوند، هر طور که شده.» 72 ساعت جنگ بیامان ادامه داشت اما حرف امام زمین نماند. عراق با آتش پرحجم، زمین جزایر مجنون را شخم زد. بمبهای شیمیایی هم تمام آنجا را آلوده کرد. حفظ جزایر غیرممکن مینمود اما رزمندگان غیور این کار را کردند و عملیات خیبر در
26 اسفند با موفقیت به پایان رسید.
عملیات بدر
شروع عملیات: 20 اسفند 63
پایان عملیات: 26 اسفند 63
منطقه عملیاتی بدر، کوچکتر از منطقه عملیاتی خیبر بود که یک سال قبل از آن انجام شده بود. این عملیات در ساعت 23 روز 19 اسفند ماه با رمز یا فاطمهالزهرا(س) شروع شد. رمز موفقیت این عملیات سرعت آن بود، اما از همان ابتدا مشکلات یکی پس از دیگری رخ داد. در برخی محورها خط بهراحتی شکسته شد اما در برخی محورها عراقیها مقاومت کردند. کمبود امکانات هم باعث تاخیر در رسیدن نیروها شد. عراقیها عقبه رزمندگان را با بمبهای شیمیایی میزدند. ایرانیها در شرایط سختی قرار گرفته بودند. برخی فرماندهان هم در معرکه زخمی و شهید شدند، از جمله مهدی باکری که نیروهایش در این عملیات قلع و قمع شدند. فرماندهان در این فکر بودند که عقبنشینی کنند یا به حملهشان ادامه بدهند. رحیم صفوی و صیاد شیرازی به این نتیجه رسیدند که ادامه بدهند که متوجه شدند تعداد بسیاری از رزمندگان در حال عقبنشینی هستند. حال عجیبی فرماندهان را فرا گرفته بود. در همین حال حضرت امام پیامی صادر کردند و فرمودند: «اگر کار برای خدا باشد شکست ندارد.» با صدور این پیام، ناامیدیها و افسردگیها از بین رفت. فرماندهان دستور دادند نیروها ظرف سه روز خود را بازسازی کنند. اما بهرغم ایستادگی بینظیر نیروهای ایرانی در مقابل دشمن، حملات شیمیایی پیاپی عراق کار خود را کرد و سرانجام نیروهای ایرانی بدون دستاوردی جدید به مواضع قبلی خود در نیزارهای هورالعظیم عقب رانده شدند.
عملیات بیت المقدس 3
شروع عملیات:24 اسفند 66
پایان عملیات: 29 اسفند 66
عملیات بیتالمقدس 3 با هدف آزادسازی ارتفاعات شمال سلیمانیه و پاسخ به شرارتهای عراق در بمباران مناطق مسکونی در منطقه عمومی استان سلیمانیه عراق انجام شد. نیروی زمینی سپاه با حمایت هوانیروز از محور شمال به سمت جنوب و در عمق 65 کیلومتری عراق به دشمن حمله کرده و پایگاههای آنها را از بین بردند و موفق شدند در نخستین ساعات عملیات ارتفاعات اصلی گوجار و هلگان را به تصرف در آورند. در این عملیات علاوهبر انهدام مقادیر قابلتوجهی ادوات سنگین و نیمهسنگین دشمن، هزار نفر از نیروهای دشمن کشته و زخمی و 60 نفر هم اسیر شدند.
سپاه پاسداران در مرحله دوم این عملیات با تاریک شدن هوا هجوم گسترده خود را علیه نیروهای دشمن آغاز و در حمله ضربتی بسیاری از ارتفاعات را آزاد کردند و پل ارتباطی ارتفاعات اولاغلو و سلسله جبال گوجار را تحت کنترل در آوردند. در روز دوم عملیات اطلاع حاصل شد که نیروهای تازهوارد کماندویی سپاه پنجم ارتش عراق قصد دارند به منطقه آزادشده پاتک بزنند، اما علیرغم پاتکهای پیاپی و سنگین آنها تلاشهای دشمن و بمبارانهای شیمیایی هواپیماهای عراقی بینتیجه ماند و در مجموع، با سه شبانهروز درگیری با مشکلاتی ناشی از پشتیبانی هوانیروز و نیروهای دشمن، اهداف مورد نظر محفوظ ماند. در این عملیات، منطقهای به وسعت40 کیلومتر مربع از خاک عراق آزاد شد و بیش از1180 نفر از نیروهای دشمن کشته، زخمی و اسیر شدند.
عملیات والفجر 10
شروع عملیات: 23 اسفند 66
پایان عملیات:29 اسفند 66
عملیات والفجر 10 در منطقه نوسود ایران و حلبچه در سلیمانیه عراق، بهمنظور تصرف شهر حلبچه و بخشهایی از خاک عراق و دستیابی به یک برتری سیاسی آغاز شد. جمهوری اسلامی ایران برای پاسخگویی به بمباران و موشکباران مناطق مسکونی شهرها و احقاق حقوق خود در مجامع بینالمللی، با تغییر منطقه عملیاتی از جنوب به غرب عملیات گستردهای در غرب کشور در دشتهای سلیمانیه عراق آغاز کرد. منطقه عملیاتی، تحت مسئولیت سپاه یکم عراق قرار داشت. در مرحله اول این عملیات در حالی که نیروهای خودی از روحیه خوبی برخوردار بودند و تلفات آنان نیز بسیار اندک بود، از هم گسیختگی قوای دشمن و عدم حضور جدی آنها در منطقه موجب شد بر تسریع آغاز مرحله دوم عملیات تاکید شود. مراحل بعدی این عملیات نیز تا مرحله پنجم با پیروزی مقتدرانه ایران به پایان رسید. این عملیات بازتابهای چشمگیر داخلی و بینالمللی داشت. امام خمینی(ره) نیز در پایان این عملیات طی پیامی از رزمندگان تقدیر کردند و فرمودند: «اخبار پیروزیها و حماسههای دلاوران اسلام نهتنها دل ملت ما، که قلب همه مستضعفان و محرومان را شادمان کرد و صدام و عفلقیان و حامیان و اربابان او، خصوصا آمریکا و اسرائیل را عزادار کرد... سلام و تشکر ملت ایران را به مردم شهرهای آزادشده عراقی که بدون اینکه حتی یک گلوله هم به طرف آنان و شهرهایشان شلیک شود، با آغوش باز و فریاد اللهاکبر از رزمندگان ما استقبال نمودند، برسانید.»
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از سایت خبری روزنامه فرهیختگان، تاریخ انتشار: 22اسفند 1397 ، کدخبر:167198 www.newspaper.fdn.ir،