شعارسال: «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است»، «چرا پول مملکت را برای عربها هزینه میکنید؟»، «به جای لبنان و سوریه به داد همین مردم برسید» و نهایتا «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» اینها جملات خیلی آشنایی هستند که برخی سالهاست بیان میکنند . این حرفهای عامیانه البته نشاتگرفته از یک نگاه کلان سیاسی هم هست.جریانیهایی که با پوسته سیاست ورزی منتقد رویکرد ایران در منطقه هستند. بماند که در ظاهر هم که شده، بسیاری از اعضای این جریان به سردار سلیمانی و موفقیتهای او که میرسند، بهبه و چهچه میکنند، اما به واقع اظهارنظرهای متعددشان سالهاست مانعی برای توسعه عمق استراتژیک ایران در منطقه و میان همسایگان است.
این جریان البته همیشه در مقابل ایده جریان انقلاب، همکاری و نزدیک شدن به ابرقدرتهایی مثل آمریکا یا سه کشور اروپایی یعنی آلمان، انگلیس و فرانسه را مطرح میکرده است؛ ایدهای که از دوران جنگ با وقایعی مانند مذاکرات الجزایر، مکفارلین و حتی بعدها تلاش برای آزادی گروگانهای آمریکایی در عوضِ آزاد کردن داراییهای ایران آغاز شد و هر بار به شکست انجامید. این جریان روزی از تنشزدایی میگفت، روزی دیگر ایده همکاری گسترده با شرکتهای بزرگ جهانی مانند توتال و... را برای اقتدارزایی مطرح کرد و روز دیگر ماجرای «امضای کری تضمین است».
تقابل این دو نگاه سالهاست در کشور وجود دارد و با رفتن و آمدن دولتهای مختلف همچنان پایدار است. حالا اما به نظر میرسد چالش میان این دو نظر، به نقطه پایانی خود رسیده، چراکه هرکدام پس از عبور از نقاط تئوریک توانستهاند با تمام قوا ایده خود را عملیاتی و اجرا کنند و حالا وقایع میدانی نتیجه هرکدام را مشخص کرده است.
الف: مختصات و نتیجه عملکرد جریان غربگرا
1- جریانی که بیتوجه به منطقه و منتقد اقدامات نظامی ایران در دفاع از کشورهایی مانند سوریه و عراق بوده، با مختصاتی قابلشناسایی است. برای تشخیص این مختصات البته بهتر است به جای تئوری به سراغ اقدامات عملی برویم که آینده تمامنمای ایده است.
اول از سال 92 با پیروزی حسن روحانی در انتخابات بازترین فرصت تاریخی برای عملیاتی شدن این ایده فراهم شد. دولت با عملیات رسانهای هدفمندی از ضعف دولت دهم استفاده کرد و توانست بخش مهمی از افکار عمومی را با خود همراه سازد. گفتند که تحریم زنجیری بر دست و پای کشور است. این تحریم نتیجه بیتجربگی، تندروی و افراطیگری است و از آنجا که ما متخصص هستیم، میتوانیم برای همیشه تحریمها را بشکنیم. برای این هدف با تمام توان دو سال و اندی با 6 کشور مذاکره شد (و کشورهای همسایه به دست فراموشی سپرده شدند) که نتیجه آن برجام بود، دو سال و اندی هم طول کشید تا این برجام اجرایی شود. البته ناگفته نماند که همان سال 94 از شوق انعقاد توافق هستهای گفته شد که برجام منطقهای و موشکی نیز در راه است و با استفاده از آن باقی تحریمها هم برداشته خواهد شد. حد اعلای این موضوع همان تیتر «سوریه هم برجام میخواهد» از سخنان مصطفی تاجزاده بود.
دوم مختصات دیگر این جریان با رجوع به توئیت معروف «دنیای فردا، دنیای گفتمانهاست نه موشکها...» یا همان اظهارنظر جنجالی «آمریکا میتواند با یک موشک سیستم دفاعی ما را نابود کند» قابلشناسایی است. این جریان توسعه توان نظامی و دفاعی را عاملی تنشزا برای توسعه دشمنی میداند و همچنانکه قبلا گفته که علاقه ندارد هیچکس را در دنیا دشمن بنامد، میخواهد حسننیت خود را با کوتاه آمدن از صنایع دفاعی نشان دهد. در این مورد میتوان به اظهارات سال گذشته غلامحسین کرباسچی در اصفهان که منتقدانه ابراز کرده بود برخی با خریدن اسلحه و صرف پول در منطقه به دنبال حل مشکلات هستند و اجازه نمیدهند با دیپلماسی مشکل سوریه، عراق و یمن حل شود، اشاره کرد.
سوم بعد دیگر ایده این جریان همچنانکه قبلا گفته شد، فراخواندن و توسعه همکاری با شرکتهای چندملیتی و البته غیرقابل اعتماد حتی به بهای ایستادن در مقابل توان داخلی است. برای نمونه میتوان ماجرای قراردادهای نفتی را مثال زد. در حالی که در میادین نفتی و گازی مهم کشور از جمله یادآوران و آزادگان امکان فعالیت مجموعههای داخلی وجود داشت و حتی در برخی از آنها قرارداد لازم بسته شده و تجهیزات نیز مستقر شده بود، نهتنها از ظرفیت داخلی استفاده نشد و مدتها در انتظار مجموعههایی مانند توتال سپری شد، بلکه حتی تجهیزات مستقرشده شرکتهای داخلی نیز برچیده شد تا مجموعههای جدید بیایند و جایگزین شوند.
چهارم گاهی اقدام نکردن خود مهمترین نشانه است. قبلا گفته بودیم که حسن روحانی در قامت ریاستجمهوری برای اولین بار است که عازم عراق میشود. برخلاف فردی مثل پوتین که توجه ویژهای به سوریه دارد، روحانی تاکنون به این کشور نرفته و تنها در شرایط سخت چند ماه اخیر یکبار معاون اول خود را عازم دمشق کرده است. عدم استفاده از فرصتهایی مثل عراق، ترکیه، افغانستان و... در سالهای اخیر نکتهای است که مورد انتقاد بسیاری از کارشناسان بوده است.
2- نتیجه میدانی عملکرد رقیب جریان انقلابی، امروز برجام و جایگزین آن یعنی INSTEX است. با فرض نادیده گرفتن تحریمهایی که از روز اجرای برجام یعنی 23 دیماه 1394 از سوی آمریکا علیه ایران اعمال شد، اعتماد به امضای مسئول سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا تنها ظرف چندماه مشخص شد؛ هم تحریمها برگشت و هم لیست افراد و اشخاص مشمول آن توسعه یافت. اروپاییها هم که وعده داده بودند منافع ایران را پس از خروج آمریکا از برجام جبران کنند، بعد از چندین و چندماه تعلل تنها به اعلام یک سازوکار بسیار لاغر و کمتوان اکتفا کردند که اولا تضمینکننده تحریمهای آمریکاست، ثانیا قادر به ایجاد فرصت برای فروش نفت ایران نیست و ثالثا از اساس معلوم نیست چه زمانی عملیاتی شود.
ب: مختصات و نتیجه عملکرد مدافعان آرمانهای انقلاب
۱- مختصات این جریان هم با رجوع به اظهارات و عملکرد قابلشناسایی است.
اول اعتقاد به اینکه راه مقابله با «دشمن مسلحی که در حال عملیات میدانی است» از پشت میز مذاکره نمیگذرد، باعث شد تلاش برای حفظ سوریه و عراق نه از راه دیپلماسی که از راه دفاع میدانی آغاز شود. در دمشق تکفیریها تا پشت کاخ ریاستجمهوری و کوچههای زینبیه رسیده بودند. در عراق نیز تکفیریها اواخر سال 92 و پس از درنوردیدن الرمادی تا فلوجه در 60 کیلومتری بغداد رسیدند و حتی رسانههای ایران نیز خود را آماده انتشار خبر سقوط پایتخت عراق و دولت مرکزی این کشور کردند.
ناگفته نماند در عراق نیز تجربه اعتماد به آمریکا حسابی رنگ باخته است، چراکه سوای اینکه در جریان این حملات دولت عراق کمکی از سوی ائتلاف آمریکایی ضدداعش دریافت نکرد که اقلیم کردستان عراق نیز در ایام مواجهه با داعش به صورت رسمی از آمریکا کمک خواست، ولی هرگز کمکی نرسید تا اینکه سردار سلیمانی شخصا و تنها با 70 نیرو داعش را عقب راند.
در جریان این وقایع که از سال 2001 در جریان است، جریان انقلابی توانست با اتکا به نیروهای مردمی در عراق و سوریه امنیت ایران را که متضمن فعالیت اقتصادی و امنیت سرمایه است، فراهم آورد و داعش را که تا چند دهکیلومتری مرزهای ایران رسانده بود تا صدها کیلومتر آنطرفتر عقب براند و حتی تمامی شهرهای در تصرف داعش را آزاد کند. در این میان شاید لازم نباشد که گفته شود در تمامی این سالها مذاکره، نشست و رایزنی سر سوزنی کمک به رفع ناامنی نداشت و این اقتدار نظامی و حضور در منطقه بود که توانست امنیت را برقرار کند.
دوم همچنانکه در دوره تحریمهای قبلی تجربه شده بود، کشورهای همسایه امکان مهمی برای دور زدن تحریمها هستند. تلاش برای مساعد شدن فعالیت اقتصادی در سوریه و عراق و مطالبه از دولت برای حضور در این دو کشور مدتهاست از سوی کسانی که توانستند امنیت را در عراق و سوریه برقرار کنند، مطرح میشود. کارشناسان نزدیک به این جریان بازارهای منطقه و امکانهای آنها از جمله ثباتی را که امروز در مرزهای افغانستان، عراق و سوریه قرار دارد فرصتی بزرگ برای شکست تحریمها میدانند. مجید شاکری، اقتصاددان در اینباره متذکر میشود که «آینده تحریمها، جمهوری اسلامی ایران و همه منطقه را توفیق یا عدم توفیق ایران در «چفتشدگی» نقشه ارزی، تجاری و امنیتی ایران با این کشورها تعیین خواهد کرد» و استدلال میکند: «پوند لبنان بهخاطر سنت جریان انتقال وجه لبنانیهای جهانوطن به سرزمین مادری، لیر سوریه بهدلیل هزینهکرد دلاری قدرتهای جهانی برای تجهیز مسلحان تحت نفوذ خود و حفظ برابری لیر- دلار در سطوح خرد به صورت مویرگی، دینار عراق از باب دریافت تقریبا بدون مشکل دلار فروش نفت و استفاده از آن برای حفظ برابری دینار- دلار و افغانی افغانستان بهخاطر سهم بالای کمکهای خارجی از بودجه عمومی از ثبات بسیار بالایی برخوردار هستند.» او تاکید میکند که دولت باید از این فرصت بهره ببرد، چراکه «ایران اکنون در همه این کشورها حضور امنیتی، توانایی لجستیک و توان تضمین جریان تجارت را داراست.» او البته اضافه میکند: «دنبالههای جمعیتی بههم پیوسته بین ایران و این کشورها که دفاتر کل جمعیتی طبیعی را برای تبادلات مالی بین ایران و این کشورها پهن کرده است.»
2- نتیجه عملکرد این جریان برقراری ثبات در منطقه است. عراق و سوریه که تا مرز سقوط رفته بودند، امروز احیا شده و تبدیل به بزرگترین فرصت اقتصادی ایران شدهاند. شاید سوال شود که چرا دولتی و غیردولتی، منتقد و حامی دولت همگی از سفر حسن روحانی به عراق با عنوان «سفر تاریخی» یاد میکنند.
اول پاسخ اینجاست که اولا حکومت عراق اگر هست و به تبع آن امنیت مرزهای ایران اگر برقرار است، به علت مجاهدت فرماندهانی چون سردار سلیمانی است و امروز عراق پاسخ همکاری دیروز ایران را میدهد و مسلم است که همکاری برای شکستن تحریم حداقل پاسخ برای همکاری چندساله برای بقاست!
دوم این کشور با تمامی توان امروز آماده همکاری با ایران است و عملیاتی شدن وعدههایش را هم با تعویق و تعلل همراه نکرده است. بانکهای خود را در اختیار ایران گذاشته، بدهیهای خود را به سرعت تسویه کرده، برخلاف خواست آمریکا از ایران برق و گاز میخرد و زمینه حضور ایرانیها در عراق برای تجارت و بازرگانی را با حذف هزینه روادید فراهم کرده است. تجارت 20 میلیارد دلاری که حالا امید ارتقای آن هم میرود، حداقل نتیجه آن تلاش سردار سلیمانی و همکارانش در نیروی قدس سپاه برای برقراری امنیت در منطقه و مبارزه با آمریکاست. نباید از یاد برد که چند ماه پیش، مشابه این سفر را حسن روحانی به ترکیه و اسحاق جهانگیری به سوریه نیز داشتند. در آن سفرها نیز توافقات گستردهای برای توسعه اقتصادی ایران و شکست تحریمها انجام شد که بازخوانی آن از حوصله این بحث خارج است. نمونه عملیاتی آن در سوریه هم همان همکاری برای استخراج معادن فسفات و نفت و گازی است که سردار رحیم صفوی یک سال پیش از آن خبر داده بود.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از سایت خبری روزنامه فرهیختگان ، تاریخ انتشار: 22اسفند 1397 ، کدخبر: 167142،www.newspaper.fdn.ir