شعار سال: کنایه سعید جلیلی به نامه سیدمحمد خاتمی
به دولت وقت آمریکاست که به نامه 2003 معروف شد. در همه این سالها، اصولگرایان
بابت این نامه بهشدت به رئيس دولت اصلاحات و اصلاحطلبان تاختهاند و آن را ننگین
یا نامهای که ایران را به آمریکا فروخت، خواندهاند. این در حالی است که محمود احمدینژاد
در همه سالهایی که بر سر کار بود و بعد از آن، بیش از هشت نامه به رؤسای جمهور
آمریکا نوشته و یکدهم این نقدها را نیز دریافت نکرده است.
نامهای که در سال 2003 به واسطه «تیم گولدیمن»، سفیر وقت سوئیس در
تهران، نوشته شد، بعد از مدتها دوباره در سال 87 از سوی «دنیس راس»، مشاور ارشد جورج
بوش پدر و پسر، فرستاده ویژه کلینتون در مسائل خاورمیانه و مشاور خارجه باراک
اوباما، در مجله نیوزویک چاپ شد. چاپ مجدد این نامه در همان زمان رسانههای
اصولگرا را بر آن داشت تا تیتر بزنند «تأیید نامه محرمانه.»
دنیس راس، مشاور وقت خارجه باراک اوباما، همان زمان انتشار مجدد نامه
گفته بود: «هرچه واشنگتن تمایل بیشتری به تماس مستقیم با ایران نشان دهد، کشورهای
دیگر هم با افزایش فشارها راحتتر کنار میآیند. ضمنا اروپاییها نگراناند اگر از
حجم روابط تجاری خود با ایران کم کنند، چین جای آنها را پر خواهد کرد. در این
صورت، همراهکردن چینیها میتواند این نگرانی را از بین ببرد. البته چماقهای
محکم باید با هویجهای خوشطعم در توازن باشند. ما
باید به شرط تغییر رفتار ایران که نهتنها مسئله هستهای بلکه مشکل تروریسم را هم
شامل شود، باید مشوقهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی به آنها پیشنهاد کنیم.»
این سخنان راس در حالی بود که حمیدرضا آصفی، معاون وقت پارلمانی وزارت
امور خارجه، در زمان ارسال نخستین نامه احمدینژاد به بوش گفته بود: «به این قبیل
نامهنگاریها باید از دو منظر نگاه شود؛ یکی تشریح دیدگاهها و مواضع جمهوری
اسلامی ایران و دوم تأثیر آن در افکار عمومی دنیا. گاهی اوقات رسانههای غربی مجال
انتشار دیدگاهها و مواضع ایران را نمیدهند؛ اما نامه به بوش در حد گسترده در
نشریات آمریکا و اروپا منعکس شد». صادق خرازی درباره نامه خاتمی به دولت آمریکا
گفته بود: «در سال 2003 دیوار بیاعتمادی بلندی میان ایران و آمریکا وجود داشت و
هر لحظه ممکن بود آمریکا به ما حمله کند؛ به همین خاطر به پیشنهاد من، دولت هشتم
نامهای به آمریکا نوشت و همراهیاش با برخی سیاستهای خاورمیانهای آمریکا مثل
سازش در فلسطین و لزوم تبدیل حزبالله لبنان به یک حزب سیاسی و شفافسازی فعالیتهای
هستهای ایران را اعلام کرد؛ اما دیوار بیاعتمادی میان ایران و آمریکا بهقدری بلند
بود که آمریکاییها حتی نامه را بررسی نکردند». محمدحسین عادلی، سفیر ایران در
لندن نیز به بیبیسی گفته بود: «آن نامه برای آمریکاییها فرستاده شد تا نشان دهد
ما آماده گفتوگو و حل معضلات هستیم. این اقدام در راستای سیاستهای محمد خاتمی
بود که میخواست همه راههای مسالمتآمیز را بیازماید.»
اصولگرایان در حالی نامه وقت رئیس دولت اصلاحات را همچنان بهشدت تقبیح
میکنند که در آن بهطور مشخص اهداف، خواستهها و منافع ایران تشریح شده بود؛
برخلاف نامههای شعاری، کلیشهای و نصيحتوار محمود احمدینژاد که مشخص نیست با چه
هدفی نوشته میشود. در بخشی از این نامه آمده بود: «آمريكا حمايتهايي كه براي
تغييرات سياسي بهطور مستقيم در حال انجام هستند، ديگر انجام ندهد. لغو تمام تحريمها؛
تمام تحريمهاي تجاري، پولهاي بلوكهشده و لغو دستيافتن به WTO.
عراق: تعقيب و پيگرد منافقين؛ حمايت از بازگرداندن اعضاي منافقين به
ايران، حمايت از برگرداندن ايرانيهايي كه در عراق هستند. تركيه
به شمال عراق حمله نكند. احترامگذاشتن به آداب و رسوم ايرانيان و احترامگذاشتن
به روابط مذهبي ديرينه ايران و نجف و كربلا.
- دستيافتن به انرژي صلحآميز هستهاي، فناوري زيستشناسي، فناوريهاي
شيميايي.
- قبولكردن ايران بهعنوان كسي كه حلال مسئله امنيتي منطقه است، با
احتساب ميزان دفاعي كه ميتوانند از خود بكنند (منظور پيشرفتهاي نظامي كه ايران داشته
است).
و برخورد با منافقين». در آن نامه مراحلی هم برای حل مسئله عراق و
تروریسم آورده شده بود.
چرا به رئیس دولت اصلاحات حمله میشود؛ ولي به احمدینژاد نه!
خبرآنلاین: محسن غرویان، مدرس حوزه علمیه، درباره هجمه افرادی مانند پناهیان
به رئیس دولت اصلاحات در پی انتشار مقاله او در گاردین مبنی بر ائتلاف برای صلح
گفت: خاتمی شخصیتی بینالمللی است و محبوبیت زیادی در داخل کشور دارد؛ بنابراین
گذشته افراد، مجموعه افکار و شخصیت افراد مشخص است. خاتمی
زمانی که در دوران ریاستجمهوریاش در هریک از مجامع بینالمللی حضور پیدا میکرد،
وجهه ایران را برجسته میکرد و حضور او در سطح بینالمللی، حضوری افتخارآمیز بود.
این واقعیتی بوده که در تاریخ ثبت شده است. امثال آقای پناهیان و اینها بهتر است
وارد این بحثها نشوند؛ چون به ضرر خودشان تمام میشود. بههرحال شخصیتها هرکدام
در وزنهای اجتماعی خاصی ارزیابی میشوند و بهتر است هر فردی حریم خود را درست
تشخیص دهد و به جایگاه اجتماعی خود و دیگران توجه داشته باشد. به نظر من اینها با
هم قابل مقایسه نیستند. محسن غرویان در پاسخ به این سؤال که چرا پناهیان درباره
سخنان احمدینژاد مبنی بر مذاکره با آمریکا اظهارنظر نمیکند، بیان کرد: سخنان آقای
پناهیان بر اساس حساب و مبنا نیست، بلکه موضعگیریهای شخصی
یا خیلی جناحی و حزبی است؛ بنابراین روشن است. حال و وضعیت آقای احمدینژاد هم معلوم
است؛ او مبنای مشخصی ندارد و هر روز موضعی میگیرد و نان به نرخ روز میخورد که
نباید اینگونه سخن بگوید؛ اما مبنای سخنان آقای خاتمی از زمان ریاستجمهوری اینگونه
بود که ابتدا گفتوگوی تمدنها را برابر نظریات علمی برخورد تمدنهای هانتینگتون
مطرح کرد که در واقع در سطح یک متفکر سیاسی نظریهپردازی بود و درحالحاضر نیز بر
همان مبنا سخن میگوید. مبنای آقای خاتمی گفتوگو است و فکر میکنم واقعیتهای
جهان هم دیر یا زود ما را به سمت پذیرش گفتوگو و مذاکره خواهد برد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 15 مرداد 98، شماره: 3494