پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۵۷۵۷۱
تاریخ انتشار : ۰۶ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۴:۵۶
بیان رابطه عروس و مادرشوهر، آن‌هم به صورتی که شمایی زن‌ستیزانه داشته باشد، در کتابی مربوط به کودکان کمی سوال‏برانگیز است. صفحه‌ای از یک کتاب کودک این روزها در فضای مجازی غوغایی به پا کرده است.

وقتی یار مهربان ضدارزش می‌شود!

شعار سال:رابطه عروس و مادرشوهر، داستانی نیست که در فرهنگ ایرانی تازگی داشته باشد، اما بارها و بارها در مذمت آنچه که بیشتر به عنوان دعوایی میان این دو نفر مطرح بوده، نوشته شده است. اما بیان آن، آن‌هم به صورتی که شمایی زن‌ستیزانه داشته باشد، در کتابی مربوط به کودکان کمی سوال‏برانگیز است. صفحه‌ای از یک کتاب کودک این روزها در فضای مجازی غوغایی به پا کرده است.
«گل پسرم رو قربون/ تاج سرم رو قربون/ می‌خواد بره مدرسه/ بخونه حساب و هندسه/ بزرگ بشه زن بگیره/ عروس برای من بگیره/ خودش کنارم می‌شینه/ زنش برام میز می‌چینه/ آب میاره/ نون میاره/ پلو و فسنجون میاره» شاید اگر این کلمات را از در میانه یک ترانه قدیمی از زبان یک قصه‌گوی خانگی می‌شنیدیم کمی عادی به نظرمان می‌رسید، اما دیدن این شعر در یک کتاب چاپ شده، کمی عجیب است. این شعر، متعلق است به کتابی اثر مصطفی رحماندوست که با نام «ترانه‌های نوازش» که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را در سال ۱۳۸۵ منتشر کرده است، اما با انتشار این صفحه از کتاب در چند روز اخیر در شبکه‌های اجتماعی، انتقادهای بسیاری شاعر این کتاب را نشانه گرفته است. بسیاری از کاربران معتقدند این ادبیات، ادبیاتی زن‌ستیزانه‌ و جنسیت‌زده است.
مصطفی رحماندوست اما در واکنش به انتقادهای اخیر، در گفت‌وگویی عنوان کرده است: من این شعر را ۲۱ سال پیش سرودم و برای نخستین بار در مجله دوست چاپ شد. بعد از آن حدود ۱۸ سال پیش به همراه شعرهای دیگری در کتابی به نام «ترانه‌های نوازش» از سوی کانون پرورش فکری به چاپ رسید و چند بار تجدید چاپ شد. در این مدت در ایران و خارج از کشور روی آن آهنگ گذاشتند و پخش کردند، در ایران هم حمید جبلی آن را خواند و با آهنگ‌سازی ملیحه سعیدی در آلبوم سبزه ریزه‏میزه عرضه شد، اما اخیرا این شعر به گونه‌ای دیگر تعبیر شده و آن را ضد فمینیسم تفسیر کرده‌اند.
او درباره شبهه زن‌ستیزی در این شعر افزود: من به برابری حقوق زن و مرد اعتقاد دارم و در اغلب کارهایم هم این موضوع را رعایت کرده‌ام، حتی در همین کتاب «ترانه‌های نوازش» به ازای هر شعر دخترانه، یک شعر پسرانه سروده‌ام و این یعنی برابری حقوق زن و مرد. حال اگر موضوعی مطرح شده که شما دوست ندارید به جای پیشنهاد سانسور، که ابتدایی‌ترین و غیرهنری‌ترین نوع برخورد با یک اثر هنری است، بهتر است شما هم بروید و شعرهای مورد نظرتان را بسرایید و ارائه دهید، امیدوارم مورد استقبال قرار بگیرد. واقعیت جامعه ما این است که ما نیاز به عاطفه خانوادگی، دور هم نشستن و گپ‏‏و‏گفت داریم. چه اشکالی دارد که عروس یک خانواده برای دوستی و صمیمیت بیشتر غذایی مانند «پلو فسنجان» بپزد و فامیل‌ را دور هم جمع کند. با این کار، رابطه‌ها عاطفی‌تر و گرم‌تر می‌شود. در واقع من این شعر را برای نزدیک شدن بیشتر خانواده‌ها به هم سروده‌ام و در ۲۱ سال گذشته هم کسی نسبت به آن انتقادی نداشته است.
این شاعر و نویسنده حوزه کودک و نوجوان با تاکید براینکه این شعر اصلا محتوای جنسیت‌زده و زن‌ستیز ندارد و خیلی عاطفی‌تر از این حرف‌هاست، گفت: این انتقادات از آنجا شکل می‌گیرد که ما از نگاه بزرگانه به دنیای بچه‌ها می‌نگریم. درحالی‌که شعرها و داستان‌های ما باید به گونه‌ای باشد که در دنیای بچه‌ها باورپذیر باشد و برای این کار باید دنیا و بازی‌های‌شان را به رسمیت بشناسیم. به نظر من اغلب افرادی که این انتقاد را مطرح کرده‌اند، اصلا دنیای بچه‌ها را به رسمیت نمی‌شناسند. همه مکتب‌های سیاسی از اول به دنبال این هستند که باورهای‏شان را به کودکا‌ن‏شان منتقل کنند اما واقعیت این است که کودک، کودک است و نیاز به بازی و محبت دارد و هرگز از این ترانه‌ها، فلسفه زندگی را یاد نمی‌گیرد، او فقط از این ترانه‌ها ریتم، بازی و شوخی را دریافت می‌کند.
این نخستین ‏‏باری نیست که محتوای کتاب‌های کودک مورد انتقاد قرار می‌گیرد، کمی پیش‌تر هم تصویرسازی یک کتاب کودک که صحنه‌ای از اعدام را نمایش می‌داد، جنجال برانگیخت. با این اوصاف پرسش اصلی این است که آیا به واقع یک ترانه کودک تنها ریتم و بازی را به کودکان می‌آموزد یا محتوای بیان‌شده در ناخودآگاه کودک تاثیر خواهد گذاشت؟

لیلا جعفری، روانشناس کودک،  در این‌باره می‌گوید: آموزش‌های غیرمستقیم بر کودکان تاثیر بسیاری دارد، گاهی کودکان حتی با دیدن از یک پدیده تاثیر می‌پذیرند. در جامعه ما برخی الگوهای اخلاقی رایج شده است که اگر بخواهیم ساختارهای اخلاقی را به عنوان تعریف در نظر بگیریم، این الگوها چندان با ساختارهای اخلاقی تطابق ندارند. به طور مثال مسائل مربوط به جنسیت، زن‌ستیزی یا مسائلی مانند این. بچه‌ها بخش از بخش اعظم فرهنگی که در آن زیست‌ می‌کنند، الگو می‌گیرند.
او درباره نقش ادبیات و کتاب در شکل‌گیری ساختار اخلاقی درست در ذهن کودکان می‌گوید: آن‏قدر چنین مسائلی در جامعه ما گسترده هستند که کتاب‌‌ها باید فضا را تلطیف کنند و بچه‌ها بتوانند از طریق این کتاب‌ها، آنچه که درست‌تر است، ببینند و یاد بگیرند و در مواجهه با آنچه در جامعه در جریان است بتوانند سره را از ناسره تشخیص دهند. این حداقل کاری است که کتاب‌ها می‌توانند برای بچه‌ها انجام دهند، چون گاهی بچه‌ها در بستری با فرهنگی کاملا صحیح رشد نمی‌کنند، اما متاسفانه گاهی می‌بینیم که این اتفاق به صورت معیوب رخ می‌دهد و کتاب‌ها خودشان به آنچه در جامعه رایج است، دامن می‌زنند.
گاهی محتوای یک کتاب کودک ممکن است با آنچه که کودک در اجتماع و محیط پیرامون خود در خانواده می‌بیند، همسو باشد اما این محتوا به صورت کلی چندان امری اخلاقی نباشد، کودک چگونه باید رفتار صحیح را تشخیص بدهد؟ این روانشناس کودک می‌گوید: اثرگذاری مدرسه، معلم، مربی و کتاب روی بچه‌ها خصوصا تا پیش از 12 سالگی بسیار بیشتر از آنچه است که تصور می‌شود. در این سنین کودک کمی از خانواده فاصله می‌گیرد و هویت خودش را در محیط مدرسه تعریف می‌کند. کودک از طریق رسانه، کتاب و آنچه که در جامعه تزریق می‌شود، آموزش‌هایی می‌بیند، اما از سوی دیگر در زندگی واقعی با یک دوگانگی روبه‌رو می‌شود. به طور کلی این دوگانگی که در این روزها بسیار به آن دامن زده شده است، مسلما به کودکان ما آسیب خواهد زد و بر تفکرشان تاثیر می‌گذارد. کودکان در این شرایط نمی‌توانند تصمیم بگیرند که کدام رفتار درست است و چگونه باید رفتار کنند. کودکان در چنین شرایطی نمی‌توانند به درستی بین رویکردهای اخلاقی و غیراخلاقی به درستی فاصله‌گذاری کنند، بنابراین باید حواس‌مان به احساس گناه بچه‌ها باشد.
اما در صورتی که تاثیرگذاری یک آموزش نادرست خصوصا در حیطه اخلاقیات بر کودکان عمیق شود، جامعه باید چه هزینه‌ای برای اصلاح آن بپردازد؟

جعفری می‌گوید: اصلاح چنین تاثیری اصلا کار ساده‌ای نیست. ما در تمام طول زندگی‌مان «نان هفت‌سال نخست زندگی را می‌خوریم». به عبارت دیگر در هفت‏سال نخست زندگی، پایه‌های شخصیت یک فرد پی‌ریزی می‌شود و در سال‌های بعد تنها می‌توانیم آنچه را که کاشته شده، برداشت کنیم. تغییر دادن در سال‌های بعد بسیار مشکل است. ضمن اینکه چون کودکان هنوز به مهارت‌های حل مسئله مجهز نیستند، نمی‌توانند تاثیراتی را که بسیاری از خاطرات یا تضادها و تعارض‌هایی که در این سنین برای‏شان ایجاد می‌کنند را برطرف کنند و حتی در بزرگسالی نمی‌دانند ضربه‌هایی که خورده‌اند از کجا نشئت گرفته است.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ابتکار، تاریخ انتشار:6بهمن ماه 1398، کد خبر:www.ebtekarnews.com،151270

اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین