پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۷۷۷۷
تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۰
خسته با چهره‌های درهم فرورفته کنار هم نشسته اند، یک چشمشان به ساعت است که «یک» را رد نکند و چشم دیگرشان به دهان بغل دستی تا مبادا حرفی جا بماند. آنها مردان خسته ترمینال‌اند که روزشان از ظهر شروع می‌شود و تا پاسی از شب هم ادامه دارد.

شعارسال: خسته با چهره‌های درهم فرورفته کنار هم نشسته، ردیف شده‌اند، یک چشمشان به ساعت است که «یک» را رد نکند و چشم دیگرشان به دهان بغل دستی تا مبادا حرفی جا بماند. آنها مردان خسته ترمینال‌اند، روزشان از ظهر شروع می‌شود، از همان حوالی «یک»، تا پاسی از شب هم ادامه دارد. دنیای آنها دنیای مسافر است و دود اگزوز و سروصدایی که از یک جایی به بعد، سوار سرشان می‌شود، صدایشان دو رگه است، بس که «داد» می‌زنند: «همدان، آستارا، ایلام، مهران، کرمانشاه و...» آنها تمام شبانه‌روز پی مسافرند، حتی درخواب: «زنم می‌گوید شب‌ها در خواب داد می‌زنی همدان، همدان.»

ترمینال شلوغ است، شلوغ از آدم‌هایی که هریک با چمدان یا ساکی در دست، به سمتی حرکت می‌کنند، برخی نشسته بر صندلی‌های انتظار، برخی خسته در خواب و برخی هم یک لنگه پا، ایستاده و بی‌وقفه اسم شهرها را فریاد می‌زنند؛ انگار مسابقه دارند، این‌جا مقصد، شهرهای غربی است، آنها هم کارکنان ترمینال مسافربری‌اند: «این‌جا همه‌جور آلاینده پیدا می‌شود، صوتی، دودی، سمعی، بصری.

باد که می‌آید، دود اگزوز اتوبوس‌ها روانه می‌شود به سمت سالن. همان جایی که ما 11ساعت می‌ایستیم و دنبال مسافریم.» این تنها بخش کوچکی از دغدغه روزانه «احمد»، «محمد»، «جواد» و«نعمت» است، همان‌ها که مسئول فروش بلیت‌اند، آنها هستند که اتوبوس‌ها را پُر و خالی می‌کنند، مسافر کم باشد یا زیاد، از چشم آنها دیده می‌شود، آنها هستند که حنجره‌شان، شب‌ها که به خانه می‌روند، ورم دارد، صدایشان دم صبح، درنمی‌آید، بس که «شهرها» را فریاد زده‌اند تا 26صندلی اتوبوس‌های جدید و 44صندلی اتوبوس‌های قدیم را پُر کنند تا راننده غر نزند و مدیرشان، آن را به حساب کم‌‌کاریشان نگذارد.

اسم‌هایشان مستعار است، نمی‌خواهند مدیرشان بفهمد یک جایی نشسته‌اند و از مشکلات کارشان گفته‌اند، از پایین‌بودن حقوق، طولانی‌بودن ساعت‌های کاری، نداشتن اضافه کار و حق خواربار و... آنها نباید از حقوق یک‌میلیون و200، 300هزار تومانی‌شان گلایه کنند، نباید بگویند که 25، 30‌سال است کار می‌کنند اما حداقل حقوق را می‌گیرند، از مرخصی‌های نرفته‌شان و روزهای تعطیلی که سر کار آمده‌اند، اینها جزو همان‌هایی است که اگر به گوش اداره کار برسد، مدیر سین جیم‌شان می‌کند، دردسر می‌شود برایشان.

صدایشان در آن سالن فلزی، می‌رود بالا، می‌چرخد و تا ته مغز فرو می‌رود، یکی با صدای بم، دیگری با صدای زیر، آخر روز سرشان سنگین است، نه فقط خودشان که هرکس دیگری که در این محیط در رفت‌‌وآمد است: «چاره‌ای نداریم، باید اتوبوس پر شود، از وقتی دلال مسافر زیاد شده، ما هم مجبوریم تا می‌توانیم داد بزنیم و مشتری بگیریم. دلال‌ها مسافران را می‌دزدند. خانم، ترمینال پُر شده از دلال.» این را «محمد» می‌گوید. مردی 54، 55ساله با بیش از 30‌سال سابقه کار: «گاهی همین دلال‌ها سر مسافر با ما درگیر می‌شوند، مسافر را به راننده می‌فروشند، اگر مسافر به آنها ندهیم، خارج از سالن می‌آیند سراغمان، حتی مورد داشتیم که با چاقو درگیر شده‌اند.»

او از پایین بودن حقوقش گله دارد، از این‌همه کار و کمی درآمد: «بعد از 30‌سال کارکردن برجی یک‌میلیون و200‌هزارتومان حقوق می‌گیرم، بخواهم بازنشسته شوم، با این پایه حقوق، چیزی گیر خانواده‌ام نمی‌آید، مجبورم کار کنم، خرج بدهم. حالا هم به ما گفته‌اند، ماهی 300‌هزارتومان بدهید تا پایه حقوق را برای بازنشستگی بالا حساب کنیم. مگر می‌شود آخر؟» «محمد»، همین چند‌ سال پیش، تیروییدش را عمل کرد، دکتر به او گفته بود که استرس علت اصلی ابتلایش به این بیماری است: «کار ما همه‌اش استرس است، از وقتی پایمان را به سالن می‌گذاریم، همه‌اش با مسافران درحال کلنجار هستیم، فقط هم مسافر نیست، راننده، مدیر، نیروی انتظامی، حراست و...، تأمین مسافر با ما است، گاهی این‌قدر اعصابمان خراب می‌شود که بی‌خود و بی‌جهت با یکی درگیر می‌شویم، وقتی می‌رسیم خانه کسی جرأت نمی‌کند با ما حرف بزند، همه‌اش دنبال یک جای ساکت هستیم.»

«جواد» کنارش نشسته، صدایش به سختی درمی‌آید، سفیدی چشم‌اش، قرمز است، ادامه حرف‌های «محمد» را می‌گیرد: «هرکس گیری به ما می‌دهد، از همه بدتر، آلودگی صوتی است، این‌قدر این‌جا سروصداست که شب می‌رویم خانه گیجیم. آلودگی محیط را هم باید به آن اضافه کرد.»

ریه خیلی از این کارکنان بیمار است، ترمینالی‌ها بیماری زیاد دارند، از سردردهای شدید گرفته تا گلودرد و حنجره درد و معده درد: «قبلا شرکت‌ها از هم جدا بود، این همه سروصدا یک جا جمع نمی‌شد، الان اما همه شرکت‌ها داخل سالن رفته‌اند، وقتی شروع می‌کنند به مسافرگیری، دیگر نمی‌شود محل را تحمل کرد.» اینها صحبت‌های «جواد» است. او از مشکل معده‌اش می‌گوید: «دکترم به من گفت، باید محیط کارت را عوض کنی، اما ما کجا داریم برویم؟ شب ساعت 12 تازه از ترمینال بیرون می‌رویم، 12:30 شام می‌خوریم، روز بعد صبحانه خورده نخورده می‌رویم سرکار. از ناهار هم خبری نیست.»

او می‌گوید: شرایط کارشان سخت است، آن‌قدر سخت که برخی از کارکنان کارشان به جدایی از همسرشان کشیده: «جوانان تحمل این شرایط برایشان سخت است، نمی‌شود این‌طور زندگی کرد.» آنها از بالابودن آمار سکته‌های قلبی و مغزی در ترمینال می‌گویند، از کسانی که با وجود این بیماری‌ها، هنوز هم سرکار می‌آیند. آنها کارمندان ترمینال غرب‌اند، جایی که بیشترین تردد مسافر و بیشترین مشکلات محیطی و شغلی را دارد.

«احمد» یک‌سال دیگر کار کند، می‌شود 30سال، اما آن‌قدر در سال‌هایی که گذشته، بیمه‌اش قطع شده که بعد از 30‌سال هنوز، نتوانسته بیمه‌اش را برای بازنشستگی کامل کند، او حالا باید چند‌ سال دیگر روزی11ساعت سر کار برود تا شاید بتواند با حداقل حقوق بازنشسته شود: «خیلی سر ما کلاه گذاشتند، یک وقت‌هایی از ما حق بیمه کم می‌کردند اما بیمه‌مان نکرده بودند.

الان 35‌سال است کار می‌کنم هنوز 30سالم پر نشده، وقتی هم به اداره کار گفتم، می‌گویند از مدیر شکایت کن، خب اگر شکایت کنم، مرا از کار بیکار می‌کند. مجبورم سکوت کنم.» ماجرای حقوق پایین و بیمه‌های نصف و نیمه، یک طرف، سختی کاری که جزو مشاغل سخت به شمار نمی‌رود، یک طرف دیگر.

«احمد» 47ساله است، بخش دیگری از غرب کشور دستش است، او خط‌های ایلام را ضبط و ربط می‌کند، اتوبوس‌های آن‌جا با اوست، صندلی‌های اتوبوس این مسیر را باید خودش پر کند، پر نشود، راننده شاکی می‌شود: «از بس این‌جا دود خورده‌ام که ریه‌هایم خراب شده‌اند، سالی یک‌بار باید مراجعه کنم و کلی آزمایش بدهم، محیط این‌جا خفه‌کننده است، خیلی‌ها همین مشکل را دارند.»

آنها از ساعت یک که کارت می‌زنند، تا 12شب مشغول‌اند، مشغول «دادزنی»، ساعت به 5بعدازظهر که می‌رسد، دیگر در سالن، صدا به صدا نمی‌رسد، ایلام و مهران و کرمانشاه و همدان، همه با هم قاطی می‌شوند، مسافر باید گوش تیز کند تا مسیرش را پیدا کند: «اوج کار ما ساعت 4به بعد است، آن موقع باید بیایید و ببینید چه خبر می‌شود، این‌قدر سروصدا زیاد است که دیگر صدای خودمان را نمی‌شنویم، صدا سوار سرمان می‌شود، از همان موقع هم سردردها شروع می‌شود.»

این را «جواد» 54ساله می‌گوید، خط آستار دستش است، می‌گوید: «دوماه پیش این‌جا آلودگی صوتی را سنجیدند، درجه‌اش 64دسی‌بل بود، این خیلی زیاد است، وقتی بازرس اداره کار هم که می‌آید، زودتر به ما اعلام می‌کنند که داد نزنید حتی مأمور حراست را می‌فرستند جلوی دفاتر و تهدید می‌کنند اگر داد بزنید، رسیدها را از شما می‌گیریم، این‌طور می‌شود که بازرس می‌آید و صدایی نمی‌شنود و یکراست می‌رود اتاق مدیر. حالا چه کسی بفهمد این‌جا چه بر سر ما می‌آید؟ هیچ‌کس.»

«عزت»، مهران را فریاد می‌زند، 18‌سال است که کارمند ترمینال است، آن‌قدر مهران مهران کرده که گاهی یادش می‌رود شهر دیگری هم در ایران هست: «بیشتر مسافرای ما عرب هستند، از آن طرف مرز می‌آیند، زبان ما را هم نمی‌فهمند، کلی باید با آنها کلنجار رفت، گاهی کار به درگیری هم می‌کشد، نه فقط با عرب زبان‌ها، کلا با همه مسافران.

باید به همه درباره دیر یا زود رفتن اتوبوس توضیح داد، به‌ هزار سوال آنها جواب داد، آخر سر هم که مشکلی پیش می‌آید، می‌روند شکایت می‌کنند و حراست یقه ما را می‌گیرد.» سازمان پایانه‌های شهرداری که ترمینال‌ها زیرنظر آنها کار می‌کنند تا همین لحظه هیچ فکری به حال این آلودگی‌ها و مشکلات و بیماری‌هایی که گریبان کارکنان را می‌گیرد، نکرده‌اند، نه خودشان این کار را می‌کنند و نه می‌گذارند بازرسان به این موضوع رسیدگی کنند.

آنها هر روز نزدیک به 11ساعت کار می‌کنند، آن همه سروصدا را به جان می‌خرند، دود اگزوز اتوبوس‌ها را قورت می‌دهند، صداها را تحمل می‌کنند، ریه و معده و سرشان از درد، درحال انفجار است، اما حداقل حقوق را می‌گیرند، مرخصی ندارند، جمعه‌ها و روزهای تعطیل هم سر کارند: «من بعد از 30و‌خورده‌‌ای ‌سال کارکردن، یک‌میلیون و150‌هزار تومان حقوق می‌گیرم، به مدیرم می‌گویم پایه حقوقم را بالا ببرید، موقع بازنشستگی کمی بیشتر مستمری بگیرم، گفتند باید ماهانه 300هزارتومان بدهی، الان هرماه 368‌هزارتومان از حقوقم کم می‌کنند تا پایه حقوقم بالا برود، یعنی من هرماه 980‌هزارتومان از ترمینال حقوق می‌گیرم.» اینها درد و دل‌های «جواد» است.

حالا ‌سال به ‌سال از تعداد مسافران کم می‌شود و دادزدن‌های «محمد» و «احمد» و «عزت» و «جواد» هم بیشتر. تعطیلی‌ها عیدشان است و روزهای عادی عزایشان، زندگی‌شان بر مداربودن یا نبودن مسافر می‌چرخد: «درخبرها شنیدم که می‌خواهند ریل‌های قطار را گسترش دهند، اگر این اتفاق بیفتد، آن موقع وضعیت مسافران بیشتر از اینها افت می‌کند، همین حالا هم که سواری زیاد شده، مردم کمتر با اتوبوس سفر می‌کنند، برخی از شهرها به زور ماشین پر می‌کند، مشکل دیگر هم این است که شهرها خودشان تقسیم شده‌اند، گاهی روستای یک شهر، از خود شهر بیشتر مسافر دارد.» پسر «احمد» هم کارمند بخش فروش بلیت است، 26ساله است: «خیلی از کارکنان اینجا، مشکل زانو دارند، رماتیسم گرفته‌اند.» آنها یک نماینده خانه کارگر می‌خواهند تا مشکلات‌شان را پیگیری کند، وضعیت حقوق و بیمه و اضافه‌کاریشان: «این همه مدت این‌جا کار کرده‌ایم، هنوز حتی سهمیه پارکینگ نداریم.»

آنها، مسئولان فروش بلیت شلوغ‌ترین و پرتردد‌ترین ترمینال مسافربری تهران هستند، دغدغه‌شان تنها پرکردن صندلی‌ها نیست، سرنوشت خود مسافر هم برای آنها موضوع دیگری است: «خیلی وقت‌ها شده که اتوبوس‌هایی که پرکردیم، در راه واژگون شده یا تصادف کرده و مسافرانش کشته شده‌اند، این برای ما خیلی دردناک است، یاد مسافرانی می‌افتیم که خودمان سوار اتوبوس‌شان کردیم اما حالا دیگر نیستند، بعضی‌ها رفیق‌هایمان بودند، از قبل می‌شناسیم، حتی بعضی وقت‌ها ما را می‌برند سردخانه تا مسافری را شناسایی کنیم.»

اینها را باید به خاطرات تلخ محمد و جواد و احمد و عزت اضافه کرد: «یک شب بر سر مسافر با راننده اتوبوس دعوایم شد، بعد فهمیدم در راه، تصادف کرده و جان باخته، با این‌که چند ‌سال از این ماجرا می‌گذرد اما هنوز ناراحتم.» کارکنان ترمینال مسافربری،

*محیط کار را مافیاها اداره می‌کنند

اکبر قربانی، دبیر اجرایی خانه کارگر شمال‌غرب تهران، درجریان مشکلات کارکنان این ترمینال است. او می‌داند که آنها روزانه چه میزان سروصدا و دود را به جان می‌خرند و چه بلاها که بر سرشان نیامده و با همه اینها نه امکانات ویژه‌ای دارند و نه حقوق قابل قبولی می‌گیرند: «ترمینال یکی از پرترددترین نقطه شهر است، کارشناسان حرفه‌ای بهداشت باید آلاینده‌های این محیط‌ها را بسنجند، وزارت بهداشت و وزارت کار، باید استانداردها را بررسی کنند، اگر آلاینده‌ها بالا باشد، مجوز این را دارند که برخورد کنند و حتی مکان را پلمپ کنند، رسیدگی به این اماکن جزو وظایف آنهاست.» او می‌گوید که همه اینها وظیفه بازرسان است اما این را هم اضافه می‌کند که تعداد این بازرسان کم است: «متأسفانه مشکل دیگری که این کارکنان دارند، وضعیت قراردادهایشان است، آنهایی که قراردادی هستند، معمولا نمی‌توانند وضعیت‌شان را پیگیری کنند، چراکه ممکن است مدیر مربوطه قراردادشان را تمدید نکند، اما آنهایی که استخدام رسمی هستند، می‌توانند بدون دلهره پیگیر باشند.»

قربانی می‌گوید: «خانه کارگر می‌تواند به آنها نماینده‌ای معرفی کند، مشاوره رایگان بدهد، اما اگر بخواهند معضلاتشان را پیگیری کنند، شرطش این است که دادخواست تنظیم کنند و در هیأت‌های تشخیص وزارت کار، آن را مطرح کنند، پس از شکایت می‌توان موضوع را پیگیری کرد.»

دبیر اجرایی خانه کارگر شمال‌غرب تهران این را هم می‌گوید که با همه مشکلاتی که این کار دارد، هنوز جزو مشاغل سخت و زیان‌آور به شمار نمی‌رود: «متأسفانه در این اماکن مافیاهایی وجود داد که باید بازرسان آن را رسیدگی کنند، این مافیا، بیشتر در بحث ایمنی و بهداشت محیط کار ایجاد شده است، به ‌هرحال در این بخش، منافع کارفرمایان به خطر می‌افتد، به همین دلیل تمایلی به مطرح کردن آن ندارند.»

*کاهش آلودگی محیطی، وظیفه کارفرماست

دبیر اجرایی خانه کارگر شمال‌غرب تهران می‌گوید که مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت، وظیفه دارد وضع بهداشت محیط کار را بسنجد، محمدمهدی سهرابی، معاون فنی بهداشت حرفه‌ای و طب کار مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت است او می‌گوید: «واحدهایی که نیاز به بازرسی دارند، زیاد هستند اما به نسبت تعدادشان، بازرس وجود ندارد، ما با کمبود نیروی انسانی در این زمینه مواجه هستیم، با همه اینها در وزارت بهداشت سامانه‌های 190یا 1490وجود دارد که افراد درصورت داشتن شکایت نسبت به بهداشت محیط کار، می‌توانند با آن تماس بگیرند.»

او به فصل چهارم قانون کار درباره بهداشت و ایمنی کارگران، اشاره می‌کند: «براساس این قانون، تمام کارگران کارفرما دارند و مشمول قانون کار هستند، کارفرما هم براساس وظایفی که در قانون کار برایش درنظر گرفته شده است، اقدامات بهداشتی را باید برای کارگران انجام دهد و محیط سالمی را برای فعالیت آنها فراهم کند، حتی در ماده 92قانون کار هم آمده که کارفرما باید هر‌سال برای کارکنانش، معاینه پزشکی درنظر گیرد.»

سهرابی ادامه می‌دهد: «براساس همین قانون اگر کارگر به دلیل مواجهات شغلی، دچار بیماری شد یا بیماریش شدت گرفت، کارفرما موظف است بدون کاهش دستمزد و حقوق، او را به بخش دیگری که خطر کمتری دارد، منتقل کند.» به گفته او، بازرسی و نظارت بر ایمنی محیط کار به عهده وزارت کار و بهداشت محیط به عهده وزارت بهداشت است.

سهرابی درباره آلودگی صوتی فضاهایی مانند ترمینال‌های مسافربری و نحوه رسیدگی به آنها هم توضیحاتی می‌دهد: «وزارت بهداشت حدود مجاز مواجهات شغلی را تعیین می‌کند، مثلا مواجه کارکنان با صدا در 8ساعت نباید بیشتر از 85دسی‌بل باشد، کارفرما هم باید این وضع را برای کارمندش فراهم کند، اگر نتوانست باید وسایل حفاظتی را دراختیار کارکنانش قرار دهد.» به گفته او، درمحیطی مانند ترمینال مسافربری، این وظیفه کارفرماست که باید افراد را در برابر آلودگی اگزوز اتوبوس‌ها حفاظت کند، براساس ماده 90قانون تأمین‌اجتماعی و 92 قانون کار، سلامت کارگران باید به صورت دوره‌ای، بررسی شود و کارفرما موظف است برایشان پرونده پزشکی تشکیل دهد.

براساس اعلام این مسئول در وزارت بهداشت، رانندگان ترمینال‌های مسافربری، مورد بررسی قرار گرفته و این بررسی منجر به صدور کارت سلامت شده، اما برای سایر کارکنان ترمینال‌ها، اقدامی صورت نگرفته است: «کسانی که در این محیط‌ها کار می‌کنند، درمعرض آلودگی‌های تنفسی و شنوایی قرار دارند، خیلی از آنها در شیفت شب فعالیت می‌کنند که همین برای تأیید سخت بودن کارشان، کافی است چراکه در سیستم پزشکی، کار در شیف شب، غیرعادی است که می‌تواند سلامت افراد را به خطر اندازد.»

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از خبرگزاری میزان، تاریخ انتشار: 14شهریور1395، کدخبر: 217349: www.mizanonline.ir


اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین