پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۸۹۵۰۶
تاریخ انتشار : ۰۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۲۸

نقش روابط چین در صنعت خودرو

در روز‌های اخیر صحبت‌های زیادی در مورد رابطه چین و ایران می‌شود. به‌خصوص صحبت اصلی در رابطه با به اصطلاح سندی همکاری ۲۵ سال‌های است که نمی‌دانم که دقیقا چیست. برخی آن را خیانت به کشور می‌دانند و برخی آن را راهکاری برای پیشرفت آن. من فعلا نظری ندارم. باید ببینیم که دقیقا سند نهایی چیست و دقیقا بزرگان سیاست، اقتصاد و از آن مهم‌تر حقوق بین‌الملل چه می‌گویند. اما من در مورد چین و نقش آن در صنعت خودروی جهانی و ایران نظرات خاصی دارم که شاید به درد شما بخورد.
شعار سال: ده سالی است که سعی می‌کنم که چین را بشناسم و کتاب‌های زیادی در مورد آن خوانده‌ام. چین از چند نظر برای من جذاب است. اولا چین یک کشور کمونیست است و خیلی برایم جالب است که در عین دولتی بودن مالکیت در آن، چگونه مدیریت خصوصی را پیاده کرده است. همچنین وقتی با همسایه همتای خود، یعنی هند مقایسه می‌کنم، موضوع جذابتر می‌شود. بالاخره هند بزرگترین حکومت دموکراتیک دنیا است، درست برعکس چین که بزرگترین حکومت دیکتاتوری دنیا است. جمعیت هر دو هم شبیه هم است. از نظر آب و هوایی هم که هندوستان اوضاع بهتری دارد. از نظر جغرافیایی هم که به اروپا و امریکا نزدیکتر از چین است. غربی‌ها هم قبل از اینکه به چین وارد شوند، به هند وارد شده‌اند و سرمایه‌گذاری کرده‌اند. تحلیلگران هم در طی این سال‌ها پیش‌بینی می‌کردند که چین وقتی اوضاع اقتصادی‌اش خوب شود، اختلاف طبقاتی آن را به زمین خواهد زد و باعث از بین رفتن حکومت کمونیستی آن می‌شود. به‌نظر من غربی‌ها به همین دلیل گول خوردند و در چین سرمایه‌گذاری کردند. آن‌ها فکر می‌کردند که چین تا ابد نوکر آن‌ها خواهد ماند.

اما چند واقعیت در مورد چین جالب است. اولا مردم این کشور مبتنی بر افکار کنفسیوسی زندگی می‌کنند. آن‌ها اعتقاد قلبی دارند که برای اینکه خوشبخت باشند، باید سربازان خوبی باشند. پادشاهان (حاکمان) هم اعتقاد دارند که باید حکمران خوبی باشند و دیکتاتوری موضوعی پذیرفته‌شده در فرهنگ چینی در طی هزاران سال است؛ لذا در چین وقتی اراده می‌کنند که یک جاده صد کیلومتری را بکشند، کافی است اراده کنند و منابع آن را تامین کنند و شروع به‌کار کنند؛ به‌موقع تمام می‌شود. اما در مورد هند اینگونه نیست. عمده هندی‌ها مبتنی بر اعتقادات هندویی خود، هر چقدر بیشتر بدبختی بکشند و در عین حال خوش باشند، خوش بخت‌ترند. وقتی هم قرار است جاده‌ای صد کیلومتری کشیده شود، باید از تک تک روستا‌ها و حتی مزرعه‌های در مسیر اجازه بگیرند. نمی‌دانم؛ شاید باید از حیوانات این مسیر هم اجازه بگیرند. به همین دلیل رشد در هند خیلی کند اتفاق می‌افتد. نکته دیگری که من در تعجبم که غربی‌ها چگونه می‌توانند آن را نادیده گرفته باشند، این است که ساختار فرهنگی و حکومتی چین به‌گونه‌ای بوده است که هزاران سال این کشور پهناور تحت امپراطوری قدرتمند بوده است. قبلا از بقیه دنیا پیشرفته‌تر بوده است. افول آن از قرن شانزدهم شروع می‌شود و نهایتا این کشور فقط به مدت حدود ۲۰۰ سال از دنیای پیشرفته عقب افتاد. به عبارتی این کشور یک اژد‌های خفته بود که غربی‌ها با سرمایه‌گذاری‌هایی که کردند، دوباره آن را بیدارنمودند.

حال این کشور با این قدمت فرهنگی و تاریخی و ساختار‌های قوی حکومتی، دوباره به دانش و فناوری روز هم مسلح شده و با جمعیتی که دارد، به‌تدریج به بازار‌های خارجی هم بی‌نیاز خواهد شد. چنین کشوری حداقل تا آخر قرن بیست و یکم، همین‌طور که از نظر تولید و دانش و فناوری رشد می‌کند، درآمد مردمش بالا و مصرف در آن هم متناسب با آن بالاتر می‌رود بیش از یک میلیارد جمعیت آن به نرم‌های بقیه دنیا برسند. پس خود به خود اقتصاد آن حداقل طی این قرن رشد خواهد کرد. تنها مانع رشد آن، کمبود برخی منابع طبیعی است که اخیر‌ها با برنامه‌ریزی‌هایی که این دولتمردان در سرتاسر دنیا کرده‌اند، در حال تضمین کردن دسترسی به منابع در سرتاسر دنیا هستند. این مردم، مردم کاری و پرانرژی و فرمانبرداری هستند. برعکس ما مردم ایران که پرانرژی هستیم، اما فرمانبردار نیستیم و خلاقیت در خون ما است، آن‌ها در هر زمینه‌ای مانند یک ارتش منظم و کاملا هوشمند عمل می‌کنند. خلاقیت در فرماندهان است و بقیه فرانبردار.

نتیجه این نحوه تفکر و عمل این است که مثلا طی چند سال اخیر پیشرفت‌های آن‌ها را در زمینه فناوری اطلاعات و تجهیزات مخابراتی و الکترونیکی و رایانه‌ای می‌بینیم. آن‌ها امروزه در هوش مصنوعی در حد بزرگان دنیا هستند. اصولا تحرکات اخیر امریکا به خاطر درک این واقعیت بود که چین در صنایع مربوطه، حالا دارای حرف جدی است و می‌تواند بدون کمک امریکا و اروپا نوآوری را توسعه دهد و حتی جلوتر بیفتد.

این چینی‌ها که توصیفشان کردم، از حدود ۲۰ سال پیش هم در مورد صنعت خودرو شروع کردند به حرکت منسجم و منظم ارتش‌گونه خود و امروزه توان تولید بیش از ۳۰ میلیون خودرو در سال را دارند. آن‌ها میلیارد‌ها قطعه در سال برای این صنعت در داخل و خارج از چین تولید می‌کنند و به تمام دنیا صادر می‌کنند. جالب است بدانید که در مورد تولید خودرو، خیلی وابسته به صادرات نیستند و عمده تولیدشان در داخل مصرف می‌شود. چینی‌ها در هر مورد صنعت خودرو که وارد می‌شوند، مانند لشکری از موریانه تمام زیر و بم مسئله را می‌خورند و هضم می‌کنند.

در سال‌های اخیر هم ما شاهد پیشرفت‌های آن‌ها در محصولات خودرویی در ایران بودیم. البته آن‌ها به ظاهر در ایران سرمایه‌گذاری هم کردند. اما همانطور که مشاهده کردید، تا تحریم‌ها شروع شد، اکثرشان رفتند و فهمیدیم که هیج سرمایه‌گذاری‌ای روی تولید داخلی نکرده‌اند. آن‌ها اصولا قرار هم نیست چنین کاری بکنند. آن‌ها لشکری از کارگران هستند که آمده‌اند پول‌های مردم پولدار را بگیرند و برایشان کارگری کنند. در چنین شرایطی اگر کشوری حواسش نباشد، بعد از یک‌مدت مشاهده می‌کند که تمام کار‌های خود را به چینی‌ها برونسپاری کرده است و دیگر کاری برایش نمانده است. حرکت اخیر امریکایی‌ها کاملا حساب شده بود. آن‌ها هم اکنون به این وضعیت نزدیک شده‌اند و متوجه شده‌اند که اگر زودتر جلوی آن را نگیرند، دیگر خودشان به‌طور کامل بی‌کار می‌شوند. هر چند که فعلا عمده ثروت دست امریکایی‌هاست. اما همان ثروتمندان هم می‌دانند که اگر هوای اکثریت مردم خود را نداشته باشند و اگر جلوی چینی‌ها را نگیرند، به‌زودی خود آن‌ها هم به‌تدریج قدرت خود را از دست خواهند داد و این ثروت از چنگشان درخواهد آمد.

به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم چینی‌ها ابرقدرت دوم قرن بیست و یکم هستم و می‌توانم به جرات بگویم که با توجه به جمیع جهات فعلا روسیه یک ابرقدرت دسته دوم محسوب می‌شود. اما اگر بخواهیم رفتار چینی‌ها را در دوران آقایی و ابرقدرتی را بشناسیم، باید به تاریخ آن‌ها مراجعه کنیم. باید بدانیم که چینی‌ها بسیار خطرناکتر از امریکاییها، انگلیس‌ها و حتی روس‌ها هستند. سردمداران آن‌ها دارای فرهنگ چند هزار سال‌هاند و آموزش‌های سخت دیده‌اند و بسیار سیاستمداراند. همچنان خیل زیادی از مردمان چین گرسنه‌اند و آن‌ها همچنان باید به بقیه دنیا بتازند تا این خیل عظیم را سیر کنند. آن‌ها آن‌قدر باهوش هستند که بقیه مردم دنیا این جمله را از فیلسوفان استراتژیست آن‌ها فراگرفته‌اند که بهترین برد در جنگ، برد بدون خونریزی است. آن‌ها استاد خدعه هستند. حالا که دانش و ثروت و قدرت را دوباره به‌دست آورده‌اند، آن‌ها خطرناکترین ابرقدرت دنیای مدرن خواهند بود.

حال ما باید تصمیم بگیریم که با کدام ابرقدرت همراهی کنیم. قطعا همراهی با ابرقدرتی بنام چین می‌تواند در کوتاه‌مدت ما را از این انزوا خارج کند و مسیر‌های تجاری را دوباره باز کند. هر چند که باید حواسمان باشد که همین چینی‌ها هستند که در این دور از تحریم‌ها با امریکای جنایتکار همراهی کرده‌اند و پول‌های ما را بلوکه کرده‌اند. واقعا اگر آن‌ها حسن نیت دارند چرا صنعت خودروی ما را برای خودکفایی آن‌طور که باید و شاید همراهی نمی‌کند؟ اگر آن‌ها راست می‌گویند چرا ارز‌های ما را اینگونه بلوکه کرده‌اند؟ اصلا چرا این بزرگراه تهران شمال راه نمی‌افتد؟ از سرمایه‌گذاری‌های آن‌ها و قول‌هایی که به ما در صنعت نفت و گاز و پتروشیمی داده‌اند، چه خبر؟ واقعیت این است که هر کسی دنبال منافع ملت خود است. شرقی و غربی ندارد. شعار انقلاب، نه شرقی و نه غربی را فراموش نکنیم. اما واقعیت این است که پیشرفت در انزوای کامل امکان‌پذیر نیست؛ لذا باید با یک طرف روابط را از سر گرفت. باید با همه بازی کرد و در این بازی منافع ملی را به حداکثر رساند. دیگران به‌طور طبیعی دنبال برداشتن کلاه ما هستند؛ این ما هستیم که نباید بگذاریم کلاهمان را بردارند.

با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از سایت گسترش نیوز ، تاریخ انتشار: 1 مرداد 1399 ، کدخبر: 111751 ، www.gostaresh.news

خبرهای مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
آخرین اخبار
پربازدیدترین