اگر وزارت بهداشت دولت اعتدال تضمين بدهد که تيغ جراحي را در قفسه سينه نيروهاي مجروح ژنرال سليماني در جريان نبرد شام جا بگذارد!» و حالا FATF سادس! «يک بخش کوچک تحريم را مرد و مردانه قول ميدهيم برداريم، به شرط آنکه قوه قضائيه جمهوري اسلامي، روزي پنج نفر از اصحاب سپاه قدس را بازداشت و البته چه بهتر که اعدام کند!» و باز حالا برجام شماره کوفت! «بانک زهرمار از نظر ما بلامانع است که با فلان بانک بينالمللي يک ارتباطکي داشته باشد اما به اين شرط که هنگام عزاداري براي سيد و سالار شهيدانتان، همان يزيد سال 61 هجري قمري را بکوبيد و با ما حتي با اين فرض که يزيد زمانه باشيم، کاري نداشته باشيد!» و دوباره حالا FATF! يک سوراخ گشادتر از FATF! «ما قول ميدهيم تحريم وزارت دفاع حذف شود، به اين شرط که بنيصدر با رأي بالاي نمايندگان مجلس بشود وزير دفاع! و اصلاً جمهوري اسلامي يعني چه؟! اگر ميخواهيد ارتباط بانک گودرز در ايران با بانک شقايق در سوئيس برقرار شود، راهش اين است که به جاي تجديد بيعت با آرمانهاي آيتالله خميني، با آرمانهاي يکي از اين چهار گزينه تجديد بيعت کنيد، آنهم در مقام چي؟! آفرين! در مقام عمل! گزينه يک: ملک عبدالله! گزينه دو: محمد بن راشد آل مکتوم! گزينه 3: عبدالله شاه اردن! گزينه 4: همه موارد!» آقايان! مؤمن از يک سوراخ، دو بار گزيده نميشود والا با سؤالات چهار گزينهاي ابليس روبهرو ميشود! من اما در اين متن، يک جمله را دو بار تکرار کردم ليکن بار سومي هم ميخواهد؛ «و مگر مستند به اين همه «مگر» با زبان بيزباني داريد نميگوييد که حق با سيد و سالار خراساني ما بود که از همان اول گفته بودند به مذاکره با امريکا خوشبين نميتوان بود؟!»
آقايان! ضربالمثل «مؤمن از يک سوراخ ...» فقط مال شما مؤمنين نيست! مال ما مؤمنين هم هست! اين ضربالمثل به ما ميگويد که ديگر صلاح نيست با دستفرمان شما حرکت کنيم والا باز هم استقلال کشور گزيده ميشود! يعني در زمانهاي که رئيسجمهور فيليپين هم اوباما را آدم حساب نميکند، يعني در زمانهاي که هيچ خبري از «ژنرال پترائوس» در منطقه نيست ليکن سردار سليماني دارد چون نگين ميدرخشد، يعني در زمانهاي که خود دشمن کرار اعتراف کرده که «اگر بحث توافق را مطرح نميکرديم، خودبهخود داشت رژيم تحريمها فروميپاشيد و از قضا برجام، جاني دگربار به تحريمها داد»، يعني در زمانهاي که محبوبترين فرد جهان عرب، سيدحسن نصرالله عزيز، مفتخر به سربازي تحت اوامر ولي امر مسلمين جهان است، يعني در زمانهاي که اوباما از کاخ سفيد رفتني است اما بشار اسد هنوز بيرق مقاومت در شام را بالا نگه داشته، يعني در زمانهاي که امريکا تاب حمله حتي به کشور از همه طرف ويران سوريه را هم ندارد، يعني در زمانهاي که مردم امريکا، کشتهشدگان دو جنگ عراق و سوريه را فيالواقع قربانيان جاهطلبي و شعبدهبازي سران کاخ سفيد ميدانند، يعني در زمانهاي که زير پاي شاه زپرتي سعودي هم فرش قرمز پهن ميشود اما اوباما را عين آب خوردن تحقير و مفتضح ميکنند، يعني در زمانهاي که شعار «مرگ بر امريکا» به شعار تمامي احرار عالم بدل شده، يعني در زمانهاي که بزرگترين اجتماع بشري در تمام طول تاريخ، اربعين حضرت اباعبدالله است و يعني در زمانهاي که آزادگان جهان، از هر دين و آييني دنبال يک منجي ميگردند که آدم را و آدميت را از شر اين بطالين روسياه نجات دهد، رئيسجمهور امريکا بايد براي بانک ما تصميم بگيرد که به کي پول بده و به کي پول نده؟! طيبالله آقايان! ليکن گزيده شدن از يک سوراخ براي بار دوم، يعني تشکيک در ايمان آدمي! اگر شما مؤمن به کدخدا هستيد و حفظ استقلال کشور اندک ارزشي برايتان ندارد، ايمان ما اما به خداوند منان است! چيست ريشه اين «حب وطن» که حاجقاسم و شيربچههايش دارند، الا ايمان به خدا؟! خدا در قرآن فرموده «واعدوا لهم مااستطعتم من قوه»! چيست ريشه اين حرفهاي ياوه که ما قدرت نظامي ميخواهيم چه کار، الا ايمان به کدخدا؟! و چيست ريشه اين نقشه شوم که سينهسپرکردگان جلوي توپ و تانک دشمن را با دست خودمان تحريم کنيم، الا ايمان به کدخدا؟! آقايان! از بس اصرار داريد که از يک سوراخ، دو بار گزيده شويد، بيم از آن دارم که ايمانتان هم مثل توافق کذا «حفره» داشته باشد!
با اين همه، اگر بخواهيد از پشت، خنجر به شيربچههاي دلاور اين مردم در سپاه قدس بزنيد، ابتدا بايد سينه ما را بدريد! اگر قاسم سليماني بيرون خاک کشور براي ما ميجنگد، ما چرا درون خاک کشور براي او نجنگيم؟! اگر قاسم سليماني جلوي ورود گلوله اجنبي به سينه ما را ميگيرد، چرا ما جلوي ورود خنجر اجنبيدوستان به پشت او را نگيريم؟! من برخلاف آن نايبرئيس بيپرنسيب مجلس، FATF را بهخوبي خواندهام! اين چهار حرف انگليسي، فيالواقع مخفف هيچ چيز نيست، الا آنکه استقلال کشور را تخفيف دهد! ما اما نخواهيم گذاشت! آقايان! همان «تقريباً هيچ» اول براي هفتپشت اين کشور بس است! در آستانه مسلميه، چقدر زود پشت سفير حسين عليهالسلام را خالي کرديد! کربلا درس چيست؟! درس تحريم کردن اصحاب آخرالزماني امام عاشورا؟! اين بود آن «درس مذاکره»اي که ميگفتيد؟! طيبالله! مذاکره با دشمن، نه با نيت لغو تحريم، بلکه با هدف مبارزه با دوست! مرحبا به اين اسلام رحماني! تحبيب دشمن و تحريم دوست! آفرين به اين اعتدال! خوب شد تاريخ، دولتمردي شما را هم ديد! ايضا شوراي محترم نگهبان! آقاي اوباما! نامزد انتخابات رياست جمهوري ما نميشوي؟! باور بفرما اينجا بهشت اپوزيسيون است! يعني رسيدهايم به اين لحن! لحن ضجههاي آخرالزماني! لحن جداييهاي صاحبالزماني! بايد تن مسلم، جليقه ضد گلوله بپوشانيم! و تن آدم! «سفينهالنجاه» کجاست؟! نوح کجاست؟! کجايي منتقم ثارالله؟! بيا و دست ما آدمنديدها را بگير! در اين دستتنهايي ماه، هنوز وقت تابيدن آفتاب تو نشده؟! عاشوراييان غريب افتادهاند! زمان در محاصره است! کاش ميشد با همين «عاشورا» بيايي...
نویسنده : حسين قدياني
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی بلاغ، تاریخ انتشار: شنبه 20 شهریور 1395، کد خبر: 224098، www.bloghnews.com
ن.ف83