شعار سال: اینکه کشوری یا فردی به جمع بندی برسد که باید نزاع کند یا تعامل، کنار بیاید یا حتی عقب نشینی، میتواند سرنوشت ساز باشد. ملّتها و اشخاصی که این درجه بندیها را میآموزند و با حوصله آنها را به کار میگیرند، بهتر از زندگی استفاده میکنند. بعضی تصور میکنند معمارِ چینِ نوین دنگ شائو پینگ است. در حالی که مطالعۀ دقیق ترِ تاریخِ معاصرِ چین مشخص میکند که فکر، شخصیت و عملکرد چوئن لای از ۱۹۴۹ (زمانِ پیروزی انقلاب چین) تا ۱۹۷۶ (زمانِ مرگ او) به مدتِ ۲۷ سال نه تنها مسیرِ اقتصادی و سیاسی چین را تغییر داد بلکه با موقعیتِ فعلی چین، مسیرِ تحولات جهانی را رقم زد
چوئن لای در ۱۷ سالگی برای تحصیلاتِ دانشگاهی به ژاپن رفت و در آنجا با مارکسیسم آشنا شد. بعد از دو سال عازم فرانسه شد و برای ۵ سال از نزدیک، تحولات فرانسه، آلمان و انگلستان را مشاهده کرد.
مائو فقط دو بار به سفر رفت و در این دو بار با استالین و خروشچف ملاقات کرد. مائو علاقهای به یادگیری اصول و متدولوژی آن نداشت و در دورۀ جوانی و میان سالی به یک فردی با ذهن انتزاعی محض تبدیل شده بود، چوئن لای از اول انقلابِ چین، ابتدا وزیر خارجه و سپس نخست وزیر بود و مائو او را در فهمِ جهان، منحصر به فرد میدانست، زیرا خودش بومی و روستایی بود. مائو غرق در آرزوهای خود بود و مستقیم و غیر مستقیم باعث مرگ میلیونها چینی شد.
چوئن لای بدون آنکه با مائو درگیر شود و اعتمادِ او را از دست دهد، با آرامی، قدم به قدم، با حوصله در داخلِ منظومۀ جهان بینی مائو سیر میکرد و نیازهای روانی او برای تمجید و تأیید را تأمین میکرد، ولی در عین حال او را متوجه میساخت که قدرت چین، حزب کمونیست و از همه مهم تر، قدرت مائو در سایۀ مستعد کردن محیطِ بین المللی، حداقل سازی تضادهای خارجی، توازنِ میان نیروهای متخاصم و گفتگوهای بدون وقفه با همۀ دشمنان است. یکی از ویژگیهای چوئن لای که دوست و دشمن، داخلی و خارجی و عموم در مورد او میگویند: ادب، تربیت، عفت کلام، نزاکت و اخلاقی بودن او بود. چوئن لای در شرایطی که در مدیریت و بدنۀ حزب کمونیست چین، عموماً همه شعارهای ضد آمریکایی میدادند، توانست به نوعی آرام آرام اقناع ایجاد کند تا از سال ۱۹۵۵ و آغازِ مشاجراتِ دو قدرتِ کمونیستی چین و شوروی، ۱۳۰ ملاقات بین سفرای چین و آمریکا در لهستان را پیش ببرد.
چوئنلای در سفرها و ملاقاتهای خود هدفِ چین را صنعتی شدن و رشد اقتصادی اعلام میکرد و میگفت که یک جهان صلح آمیز میتواند چنین هدفی را تحقق بخشد. تمام تلاش او این بود که همه را نسبت به پی آمدهای جنگ هشدار دهد. او با ادبیاتِ آرام و توأم با اعتمادِ به نفس رسماً میگفت که چین در پیِ جنگ با هیچ کشور دور و نزدیک نیست. او با آرامش توانست مائو را متقاعد کند که برای در امان ماندن از یک دشمن نزدیک، باید با یک دشمن دورتر به ائتلاف و همکاری رسید. از همین بنیان فکری استفاده کرد تا گفتگو با آمریکا را به عنوان ضرورتی برای جابجا کردن تنظیمات ذهنِ رهبران کرملین به کار گیرد. کار کردن با ذهن و شخصیت مائو، کار سهلی نبود. مردی که محصور بود. جهان را ندیده بود، عطشِ تمجید داشت. مانند صدام حسین، کسی جرأت نمیکرد حتی در ذهن خود، مائو را نقد کند. او ظاهر میشد و دیگران را توجیه میکرد که چگونه مسایل را تعریف و تحلیل کنند، زیرا فقط یک تحلیل وجود داشت! چوئن لای میدانست که مهمترین قدرت چانه زنی چین در برابر دشمنانِ دور و نزدیک، قدرت تسلیحات هستهای است که در سال ۱۹۶۴ رسماً به وقوع پیوست. در تمامِ مدتی که چین در پی قدرت هستهای بود با جهان، ملایم و آرام تعامل کرد و وقتی آن را بدست آورد به روش اتصال و یا مرتبط کردنِ متغیرها به یکدیگر متوسل شد
کیسینجر میگوید: مائو در جلسات متکلم وحده بود، ولی چوئن لای میگذاشت همه نظر دهند. مائو در پی حذف مخالفین خود بود، ولی چوئن لای میخواست آنها را اقناع کند. مائو زبان تلخی داشت، ولی چوئن لای با کلماتش نفوذ میکرد. مائو خیلی حالات فیلسوفانه داشت، ولی چوئن لای خود را مذاکره کننده میدانست. مائو میخواست تاریخ را سرعت بخشد، ولی چوئن لای به دنبال بهره برداری از اوضاع فعلی بود.
میراث چوئنلای شاید شاهدِ دیگری بر این ضرب المثل اروپایی است که: شخصیت سرنوشت ساز است. بدون شخصیتِ آرام و غیر عصبانی و سنجیده نمیتوان افکار خوب و منطقی را بکار بست. چوئن لای یک دشمن را متعادل کرد (شوروی)، با دیگری دوست شد تا از آن بهره گیرد (آمریکا). سومی در همسایگی را هم سرجای خودش نشاند (ژاپن). دعوا کردن هم با اصول باشد بهتراست.
یک ضرب المثل چینی میگوید: به دنبال انتقام گیری از دشمن نباشید. کنار رودخانه بنشینید. آب، جسد او را میآورد.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از اقتصاد برتر ، تاریخ انتشار:۱۴ مرداد ۱۳۹۹، :eghtesadbartar.com،