پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۹۹۷۷۵
تاریخ انتشار : ۲۳ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۰:۰۶
یک کارشناس مسائل جهان عرب گفت: اتحاد بین دو امارات و اسراییل که یکی از درون نیرومند است و دیگری تصور می­ کند که نیرومند است، نمی ­تواند شکل بگیرد و در صورت شکل­‌گیری، تماما به نفع طرف نیرومند تمام می­ شود. خصوصا اگر این دو از دو دین و تمدن و فرهنگ مختلف باشند. داستان قذافی و فریاد‌های قبل از سقوط او که می‌گفت "کجایند متحدان اروپایی ما که به ما کمک کنند"، فراموش نشود.
شعار سال: پس از عادی سازی روابط امارات با اسرائیل، حالا بحرین نیز به این توافق به ظاهر صلح پیوسته است. توافقی که کاملا حقوق فلسطینی‌ها پس از سال‌ها مبارزه با رژیم اشغالگر در آن نادیده انگاشته شد. به نظر می‌رسد که پس از بحرین عربستان نیز به این جمع بپیوندد. با اینحال فارغ از نفوذ اسرائیل به کشور‌های حاشیه خلیج فارس، اینکه چرا دمینو وار عرب‌های منطقه برای صلح با اسرائیل تقلا می‌کنند، سوال بزرگی را مطرح کند که چه اتفاقی در کشور‌های عربی رخ داده و آن‌ها به دنبال چه هستند؟ و هدف آن‌ها از این توافق عجولانه و خالی از منطق چیست؟ دکتر محمد مسجدجامعی کارشناس ارشد جهان عرب، سفیر اسبق کشورمان در مراکش و واتیکان، صلح اسرائیل با کشور‌های عربی را آسیب شناسی کرده و تبعات آن را از لحاظ ایدئولوژیک و مسائل سیاسی و امنیتی تشریح کرده است که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید:

در طول دهه‌­های گذشته چه تحولاتی در شیخ­‌نشین‌ها و خصوصا امارات رخ داده که آن­ها را به سمت عادی­‌سازی روابط و در نهایت توافق با اسرائیل سوق داده است؟
این هم سوال مهمی است و هم بخشی از واقعیت است؛ به این معنی که تحولات بزرگی در مجموع جهان عرب اتفاق افتاده است. اما تحولاتی که در شیخ نشین‌ها یعنی کشور‌های شورای همکاری خلیج فارس (از عربستان گرفته تا عمان) رخ داده با تحولاتی که در سایر کشور‌های عربی رخ داده، دو نوع متفاوت است؛ بنابراین هم شاهد تحولات مهمی در مجموع کشور‌های عربی هستیم از اواخر دهه ۱۹۷۰، و هم شاهد تحولات مهم­تری در کشور‌های شورای همکاری خلیج فارس، که بیان کامل این تحولات به درازا می­کشد.

نقطه عطف در کشور‌های شورای همکاری، عمدتا به شکست سنگین صدام در طی اشغال کویت مربوط می­شود. بسیاری از کشور‌های منطقه این تصور را نداشتند که صدام به این کیفیت شکست بخورد. از این نقطه تحولات هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی آغاز می­شود. به تدریج این کشور‌ها تصمیم گرفتند از فضای بسته‌ی آکنده از رفاه و ولخرجی و اسراف خود درآیند. در این میان غربی‌ها در مورد مسئله فلسطین که در آن دوران دغدغه مشترک اعراب بود، به اقداماتی دست زدند که شاید مهمترین آن‌ها کنفرانس اسلو و بعد از آن کنفرانس مادرید و سپس کنفرانس کمپ ­دیوید در دهه ۹۰ بود. این اقدامات نوعی نرمش در اعراب و نیز فلسطینی‌­ها را موجب شد. این ابتکار‌ها و به‌­ویژه فشار‌های امریکا، پس از حادثه ۱۱ سپتامبر زمینه­‌های نوعی انفتاح فرهنگی و تا حدودی اجتماعی را در این کشور‌ها فراهم آورد. اولین کشور قطر بود که منجر به خلع امیر آن در سال ۱۹۹۵ توسط فرزندش حمد شد. قطر سیاست باز و فعالی را در پیش گرفت و مایل بود در تحولات خصوصا منطقه­‌ای حضور فعالی داشته باشد و از ابزار‌های مختلف استفاده کرد که مهمترینش کانال الجزیره است. در آن زمان قطر مدافع رابطه انسانی و غیر سیاسی با اسرائیل بود. در این راستا به دفتر بازرگانی اسرائیل، اجازه فعالیت داد و اسرائیلی‌ها نیز استقبال کردند و برای نمونه به خبرنگاران الجزیره اجازه ورود به اسرائیل را دادند؛ بنابراین دریچه جدیدی به سوی اسرائیل باز شد. رابطه مصر و اسرائیل نیز از اواخر ۱۹۷۰ رسمی شد و پس از آن در سال ۱۹۹۴ رابطه با اردن آغاز گردید؛ بنابراین زمینه فکری ایجاد رابطه از همان سال‌های دهه ۹۰ شکل­ گرفت و ریشه یافت.

البته امارات مدت‌هاست که در پی داشتن رابطه با اسرائیل است. سیاست جدید و ضمنا نامفهوم این کشور مبنی بر مداخله در امور کشور‌های مختلف و مقابله تمام عیار با گرایش‌های متاثر از بهار عربی و نیز ترکیه و اخوان المسلمین و بطورکلی هرنوع اندیشه ترقی­‌خواهانه، این اراده را تشدید کرد. بگونه‌ای تعجب‌­انگیز امارات در موضوع شرق مدیترانه در کنار یونان و متحدان اروپایی یونان قرارگرفت؛ که به گفته یکی از دوستان هلندی‌­ام که متخصص مسائل اعراب است، به­‌کلی برای اروپائی‌ها نامفهوم و تعجب‌­انگیز است. این همه بدون داشتن رابطه با اسرائیل و نیز امریکا نمی­تواند شکل بگیرد و لازمه داشتن رابطه فعال با امریکا درحال حاضر، داشتن رابطه نزدیک و صمیمانه با اسرائیل است. مضافا که آن‌ها مایلند از اسرائیل در دریای سرخ و نیز مقابله با حوثی­ها کمک بگیرند.

از دیدگاه شما دلایل اصلی این توافق چه مسائلی می‌تواند باشد و تا چه میزان این دلایل متوجه مسایل خارجی است؟
این توافق در یک برآورد بی­طرفانه دو علت اساسی دارد. بخشی خارجی و بخشی داخلی است. بخش خارجی هم دو علت دارد که یکی مربوط به ترامپ است و نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری امریکا. ترامپ به دلیل کرونا پرونده اقتصادی خوبی ندارد (اگر کرونا اتفاق نمی ­افتاد می‌توان گفت پرونده اقتصادی او مثبت و بلکه بسیار مثبت بود) و دیگری مربوط به پرونده منفی او در باب کرونا است؛ بیشترین آمار تلفات و ابتلا در امریکاست و به این مساله داستان جورج فلوید را اضافه کنید و تظاهرات سنگینی که به­‌دنبال آورد. در این شرایط ترامپ نیاز به پرونده مثبتی دارد و این پرونده مثبت با توجه به این نکته که اکثریت قریب به اتفاق طرفداران او، اونجلیکال­ها هستند، به اسرائیل مربوط می­شود. چراکه مسیحیان اونجلیکال بیش از یهودی‌ها به تجمع یهودیان در فلسطین و کمک به اسرائیل حساسیت دارند. ترامپ چندی پیش، ابراز شگفتی کرد که اونجلیکال‌ها بیش از یهودیان از انتقال پایتختی به بیت المقدس، شاد و هیجان­زده شدند؛ بنابراین هر عاملی که در افکار عمومی امریکایی­ها به اسرائیل کمک کند به حساب ترامپ گذاشته می­شود. برقراری رابطه بین امارات و اسرائیل، همچون ضرورت بدگویی و ناسزاگویی به چین و اینکه او آن‌ها را کنترل خواهد کرد، برای او حیاتی است و با تعجب می­ بینیم که برقراری رابطه را او اعلام می­کند و گویا او و نزدیکان او هستند که پردازش امور مقدماتی و اجرایی این جریان را در دست دارند. البته مطلوب شیخ‌­نشین­‌ها نیز پیروزی ترامپ است.

بخش دیگر به موقعیت نتانیاهو برمی­گردد. پیش از این داستان، تظاهرات بزرگی که از جمله پرشمارترین تظاهرات در داخل اسرائیل بود، علیه او اتفاق افتاد و او را به رشوه‌­گیری و فساد متهم کردند و خواستار کناره­‌گیری او از قدرت شدند. این رابطه و مسائل دیگری که در زمینه برقراری رابطه با کشور‌های دیگر عربی بیان شد، فضای تنفسی مهمی را برای نتانیاهو فراهم کرد. عوامل خارجی دیگری نیز در این جریان دخالت داشتند که در اینجا بدان نمی‌پردازم.

آیا ترامپ بجز اهداف انتخاباتی خود و مسائل داخلی امریکا، سیاست پایدار و بلند­مدتی هم در منطقه دنبال می­کند؟ و آیا این سیاست با عملکرد اسرائیل و در رأس آن نتانیاهو در یک راستا است؟
به نظر می ­آید سیاست خاورمیانه‌­ای ترامپ بدون پشتوانه علمی و استراتژیک است. او صرفا منافع خود را می­بیند و می­خواهد به هر قیمتی برنده انتخابات شود. درمورد نتانیاهو داستان متفاوت است. او شخصا دنبال فرار از محاکمه و سایر مشکلات داخلی است، اما قابل انکار نیست اقدامات او در چارچوب برنامه­‌های بلند مدت اسرائیل است، لذا مخالفانش هم در این موارد با او موافق هستند. به لحاظ تفکرات استراتژیکی اصولا نتانیاهو با ترامپ قابل مقایسه نیست.

نکته مهم «عرب شناسی» دقیق و عمیق و «به­ روز» اسرائیلی­‌هاست و گویا در این زمینه گوی سبقت را حتی از انگلیسی­‌ها ربوده‌­اند. انگلیسی‌­ها در طی قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم، بهترین­‌ها در شناخت اعراب بودند. اسرائیلی­‌ها در حال حاضر چنین هستند. تک تک کشور‌های عربی و شخصیت­های عربی را به خوبی و با دقت می­ شناسند. این نکته از موضع­گیری­های این کشور و توییت ­های شخص نتانیاهو و شخصیت­های دیگر و حتی خبرنگاران اسرائیلی برمی­آید. آنان حتی روند تحولات فکری و اجتماعی و سیاسی اعراب را می­ شناسند. برای نمونه بدون آنکه در مورد افشای رابطه‌­های پنهانی­شان با کشور‌های مختلف عربی عجله کنند، به گونه‌­ای غیر مستقیم و در زمان مناسب آن را بیان می­کنند و می­دانند با هرکسی و هر کشوری چگونه صحبت و حتی مجامله کنند. آنان درطول تاریخ هفتاد ساله‌­شان هیچگاه تا بدین پایه با مسائل ریز و درشت اعراب و تعارفات و پنهان­کاری­هایشان آشنا نبودند و می­دانند از کدامین مشکلات داخلی رنج می­برند و چرا نمی­توانند منویات خود را بروز دهند و اصولا به اسرائیل چگونه می­نگرند.

اهداف و دلایل ناظر بر مسائل داخلی شیخ نشین­ها را نیز بفرمایید.
اولا بسیاری از این کشور‌های شش گانه (اعضاء شورای همکاری خلیج فارس) با اسرائیل (همانگونه که خود نتانیاهو می‌گوید) رابطه داشته‌­اند، اما آن را علنی نمی­کردند. نکته دوم اینکه این شش کشور، خصوصا امارات و عربستان در مرحله‌­ای جدید از تحول تاریخی خود قرار دارند. نسل پیشین (دوران زاید و ملک عبدالله و پیش از اینها) ترجیح می­دادند برخوردی مستقیم با مسایل و مشکلات نداشته باشند و زندگی آرام و آکنده از رفاه و ثروت خود را حفظ کنند؛ سیاست کلی آن‌ها به نوعی فرار از مشکل و پاک کردن صورت مسئله بود، حتی اگر هزینه مالی زیادی داشته باشد؛ اما در حال حاضر، بویژه در دهه اخیر و خصوصا پس از انقلاب‌های عربی، قدرت بدستان جدید، خواهان حضوری فعال در تحولات منطقه‌ای و بلکه فرامنطقه‌­ای هستند و برخلاف نسل گذشته می­خواهند با مسایل مختلف درگیر شوند. پیش از این اگر دخالتی از جانب این کشور‌ها بود، غیر مستقیم و محرمانه بود، مانند پرداخت پول و اسلحه و ارائه خدمات لجستیکی که اوج آن در جریان کمک به گروه‌های جهادی در افغانستان و نیز طالبان دیده شد. اما در دهه اخیر تحولی در آن‌ها روی داده و می‌خواهند نه تنها مستقیما با این­گونه مسایل درگیر شوند بلکه طرف این قضایا باشند. واقعیت در مورد امارات این­چنین است اگرچه ظرفیت این نوع سیاست یعنی سیاست مداخله­‌جویانه­ را، ندارد. مانند قضایای یمن، لیبی، جیبوتی، سودان و بعد سوریه و حتی شمال افریقا که موجب گله آن‌ها و حتی تونس و الجزایر و کشور محافظه کاری مانند مراکش شد؛ بنابراین شاهد انتخاب رویکرد سیاسی جدیدی هستیم که درسخنان خود اسرائیل را متحد بزرگشان معرفی می­کنند که آینده از آن آنهاست و آنان را از خطر ایران حفظ می­کند. حالت افراطی آن را در مقاله سفیر امارات در امریکا، یوسف العتیبی، که به زبان عبری که در روزنامه یدعوت آحارنوت، نوشته است می­بینیم که می­گوید ما و اسرائیل به عنوان دو کشور مجهز به تجهیزات نظامی مدرن می­توانیم برای ثبات و ارامش منطقه همکاری کنیم. آن‌ها به واقع خود را گم کرده‌­اند و تصور می­کنند به لحاظ نظامی همپایه اسرائیل هستند. این تصور ساده‌­لوحانه و بدویانه می ­اندیشد که قدرت به معنای داشتن تجهیزات مدرن نظامی است و بخش اصلی را که داشتن زیرساخت­های لازم برای استفاده از این تجهیزات است را فراموش می­کند. اعم از ظرفیت­های پرسنلی تا ظرفیت­های تکنولوژیکی و ستادی.

این توافق صورت گرفته تا چه حد می‌تواند در پیشبرد اهداف طرفین و همچنین معادلات منطقه‌ای تاثیرگذار باشد؟
نکته این است که این توافق با وساطت امریکایی‌ها صورت گرفت و بیشترین سود را دو شخص ترامپ و نتانیاهو می­برند. برای این دو، اصل این است که رابطه این دو کشور برقرار شود؛ و این تماما به نفع اسرائیل است. انتقاد و نگاه مخالفی هم در داخل اسرائیل، حتی از جانب احزاب مخالف وجود ندارد. اما موضوع این است که این جریان تا چه مقدار می‌تواند به نفع امارات باشد. در این‌ها نوعی خام‌­اندیشی و هول­‌زدگی غیر قابل فهم، وجود دارد. این عجله داشتن در برقراری رابطه خیلی عجیب است. فردای اعلام توافق، وزرای دفاع دو کشور با یکدیگر وارد مذاکره شدند. زمانی که بین دو کشور رابطه برقرار می‌شود آخرین بخشی که طرفین باهم مذاکره می‌کنند بخش‌های امنیتی و نظامی است نه اولین ها. البته گفته شد که در مورد مسایل بهداشتی و کرونا و بخش‌های تجاری هم می‌خواهند وارد مذاکره شوند، ولی اصل برای آن‌ها همان همکاری امنیتی و نظامی و تا حدودی اقتصادی است.

آن‌ها علیرغم تمامی تجهیزات مدرن، جنگی را که قرار بود در طی دو هفته تمام شود، بعد از گذشت پنج سال هنوز هم پایان نداده‌­اند. حال آنکه طرف آنان، یعنی حوثی­ها، فاقد حداقل امکانات نظامی و حتی معیشتی هستند.

براساس سندی که چند روز پیشتر به عنوان بنود توافق طرفین، منتشر شد تمامی مداخل ورودی و خروجی امارات، از بنادر گرفته تا مرز‌های زمینی و فرودگاه‌ها، در اختیار اسرائیل خواهد بود. حتی حساب­های بانکی، آدرس منازل دیپلمات‌های اماراتی در خارج از کشور، حقوقشان و آدرس اینترنتی و تلفن­هایشان نیز در اختیار اسرائیل قرار می‌گیرد. البته معلوم نیست بند‌های این سند افشا شده، تا چه میزان معتبر است، ولی نوع ارتباطی که می‌خواهند باهم داشته باشند از جانب امارات خیلی عجولانه و بلکه غیر قابل درک است. نه در مورد مصر چنین بود و نه در مورد اردن. واقع این است این مسایل برای کشور‌های اطراف، بویژه برای قطر و کویت مشکلات زیادی را ایجاد می‌کند و از طریق قطر ترکیه را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد. در مورد بحرین نه چندان، به اعتبار اینکه بحرین در مجموعه امارات و عربستان است. اینکه این تاثیر تا چه مقدار باشد چندان قابل پیش بینی نیست، زیرا صرفا متاثر از مسائل داخلی نیست، بویژه اگر ترامپ برنده انتخابات نشود.

ایران در این توافق تا چه اندازه تحت تاثیر قرار می ­گیرد؟
این بحث مفصل و مهمی است و محتاج صحبت جداگانه­‌ای است. قابل انکار نیست که ما با شرایط جدیدی مواجه شده‌­ایم. تنها مسئله امارات نیست، کل منطقه جنوبی ما است. به‌­هرحال ایران ظرفیت­‌های لازم برای دفاع از خود را داراست. علیرغم تمامی مشکلات این کشور ذاتا نیرومند است، خصوصا در مواقع بحرانی. این قدرت ناشی از واقعیت او است.
 
از نظر شما این رابطه تا چه اندازه می­تواند پایدار باشد؟
اینکه این رابطه و توافق تا چه مقدار غیر شکننده باشد، قابل تامل است و قابل پیش بینی نیست؛ خصوصا که رژیم‌های حاکم در این منطقه یا سکوت کردند و یا محافظه کارانه موضع گرفتند. اما در داخل این کشورها، افکار عمومی و واقعیت‌های اجتماعی، تا انجا که من می­دانم، هیچ یک در جهت تایید این توافق نیست. این نکته را با توجه به توئیت­‌ها و کامنت­‌های ذیل مقالات و گزارش­ها، می­توان دریافت. امارات هم نمی­تواند تا بی‌­نهایت خود را منزوی و ایزوله کند و نسبت به واقعیت­‌های منطقه‌­ای و بطورکلی واقعیت­‌های عربی بی‌­اعتنا باشد. کویت مدت‌ها پس از آزادسازی گمان می­گرد که می­تواند خود را از مجموع اعراب جداکند و می­گفت اصولا ما عرب نیستیم، بلکه کویتی هستیم، اما این جریان دیری نپایید. ضمن آنکه از نظر اماراتی­ها این جریان بیش از آنکه برقراری رابطه دو جانبه باشد، نوعی اتحاد استراتژیک است.

اصولا چنین اتحادی بین دو کشوری که یکی از درون نیرومند است و دیگری تصور می­کند که نیرومند است، نمی­ تواند شکل بگیرد و در صورت شکل­‌گیری، تماما به نفع طرف نیرومند تمام می­ شود. خصوصا اگر این دو از دو دین و تمدن و فرهنگ مختلف باشند. داستان قذافی و فریاد‌های قبل از سقوط او که می­گفت "کجایند متحدان اروپایی ما که به ما کمک کنند"، فراموش نشود؛ بنابراین به نظر شما این اتحاد به دلیل نابرابر بودن دو کشور عملا غیر ممکن است؟ آیا این نابرابری صرفا به دلیل عدم تساوی در قدرت است و یا عوامل درونی و بیرونی دیگری نیز دخالت دارند؟
این سوال به توضیح بیشتری نیاز دارد. اصولا سیاست اسرائیل در قبال کل اعراب، سیاست «مشت آهنین» است. این نکته را بار‌ها نتانیاهو گفته است که با اعراب باید از موضع قدرت سخن گفت و عملا هم چنین می­کند. در گذشته می­گفتند «زمین در برابر صلح». یعنی زمین­‌های اشغالی را بازمی­‌گردانیم، اگر با ما صلح کنید. امروز می­گویند «صلح در برابر صلح». یعنی با شما صلح می­کنیم اگر اراده صلح داشته باشید و در آینده خواهند گفت «صلح در برابر تسلیم». یعنی اگر مطیع ما باشید با شما صلح خواهیم کرد. حال ببینیم وضع در مورد امارات و شیخ‌­نشین­‌های دیگر چگونه است. اینان ذاتا کشور‌هایی شکننده هستند. ثبات آن‌ها ناشی از مجامله و تعارف و باج دادن است. توان چندانی برای دفاع از خود ندارند. اساسا مسئله سلاح و تجهیزات نیست. چنانکه قدرت اسرائیل هم صرفا ناشی از اسلحه او نیست. بهترین نمونه سقوط کل کویت بود در طی چند ساعت در برابر ارتش صدام. مکرر از اساتید اروپایی شنیده‌­ام که علت اصلی عدم عملیات گروه‌های تروریستی در این کشورها، باجی بود که به آن‌ها می­پرداختند. حال چگونه چنین رژیم­هایی می­توانند با رژیمی که اصل برای او استفاده از «مشت آهنین» است، متحد شوند.

از دید اسرائیل امارات یک طعمه است و از دید امارات اسرائیل یک متحد است. چنین دو کشوری اگر هم صمیمانه بخواهند، نمی­توانند «متحد» شوند. واقعیت‌­های درونی آن‌ها در تمامی ابعاد با یکدیگر متفاوت است. اسرائیل از توسعه یافته‌­ترین بخش­های جهان اول است و در امارات هنوز هم واقعیت «ملت-دولت» شکل نگرفته و ساختار اجتماعی و سیاسی‌اش هنوز هم قبیله‌­ای است. حتی حاکمان فعلی که این مقدار در مورد به جهان مدرن پیوستن سخن می­گویند خود بر اساس نظامی قبیله‌­ای به قدرت رسیده‌­اند. مسئله این نیست که طرفین چه می­گویند و البته اسرائیلی­ها در مواردی که لازم باشد، استاد مجامله­‌گویی هستند؛ واقعیت­های عمیقا متفاوت این دو، اساساآن‌ها را «اتحاد ناپذیر» می­کند.

این اختلاف سطح تا آن میزان بزرگ است که مقامات اماراتی بسیاری از فرصت­های خود را می­سوزانند، حتی در آنجا که طرف اسرائیلی تقاضایی ندارد. چند روز پیشتر یکی از همین افراد، النعیمی، گفت رابطه ما آنچنان گرم است که حتی اگر اسرائیل جنگی علیه غزه راه اندازد، رابطه­‌مان تغییری نخواهد کرد. اصولا چنین سخنی، گفتن ندارد و چیزی نیست جز آینده خود را به گروگان دادن و سوزاندن مجانی فرصت. چگونه چنین کشوری با کشوری که تمامی مواضع و سخنانش محاسبه شده است، می­تواند متحد شود؟

­بطور کلی افکار عمومی در داخل این کشور‌ها تا چه اندازه در تصمیم گیری‌های سیاسی و بویژه این توافق نقش دارند؟
جز در کویت که شرایط متفاوت است، در بقیه شیخ نشین­‌ها، افکار در مفهوم مصطلح، چندان وجود ندارد. اما قابل انکار نیست که عده­‌ای از نخبگان که اسامی آن‌ها در رسانه‌ها است، با این توافق مخالفت کردند و البته نمی‌توانند بیش از این مخالفت کنند، زیرا به سرعت زندانی می‌شوند. در حال حاضر امارات یکی از مستبدترین کشورهاست و البته قبلا چنین نبوده است. ناراضیان سیاسی در این کشور هم اکنون رقم بالایی دارد.

سهم ایران و مساله ایران هراسی در این گرایش و توافق چه اندازه است؟
این سوال هم خوب است و هم مشکل. به واقع بخش قابل توجهی از حرف‌هایی که درباره ایران و ترس از ایران می‌زنند، بهانه است برای قانع کردن افکار داخلی و دیگرانی است که حامی آن‌ها هستند؛ هم مصرف داخلی دارد و هم مصرف خارجی. البته قابل انکار نیست که بطور کلی از ایران واهمه دارند.

واقعیت این است که ما هم چندان با ویژگی­‌ها، حساسیت­‌ها و نگرانی­‌های آنان آشنا نیستیم و این خلأ بزرگ و بلکه خطرناکی است. سخنان و اقدامات ما بعضا آن‌ها را عمیقا نگران می­سازد. البته ایران در مواقع و مناسبت‌های مختلف صریحا گفته است که مایل است با همسایگان جنوبی­‌اش در جهت حل مسایل، و احیانا مشکلات و سوء­تفاهم‌هایی که وجود دارد مذاکره و همکاری کند که نمونه اش همکاری نسبتا خوب و موفق نظامی با عمان است. اما اینان به دلایل مختلف که مقداری از آن هم ناشی از تحریک بیرونی است، این راه حل را انتخاب نکرده اند. آن‌ها می‌توانستند به مراتب کم هزینه‌­تر و مطمئن‌تر جهت تأمین امنیت خودشان اقدام کنند و با ایران همراهی بیشتری داشته باشند.

در پایان اگر نکته‌­ای لازم است بیان شود بفرمایید.
نکته‌­ای که لازم است بگویم این است که این نوع ولع داشتن و دویدن به سوی اسرائیل عملا موجب می­شود که اسرائیل به عنوان کشوری تاثیرگذار در منطقه و حتی درصحنه جهانی مطرح شود؛ و این ژئوپلیتیک منطقه را تغییر خواهد داد. چند سال پیش اسرائیلی­ها گفتند که کشور‌های عربی، بابت مایملک و دارایی­هایی که یهودیان مهاجرت کرده بجای گذاشته‌­اند، باید مبلغ ۲۵۰ میلیارد دلاربه اسرائیل بپردازند. زمانی که بن سلمان تازه به ولایتعهدی رسیده و خیلی انگیخته شده بود، در مصاحبه‌های خود حق را به اسرائیلی­ها و نه به فلسطینی‌­ها می­داد، درهمان ایام، درمصاحبه‌ای گفتم که این سخنان عملا تایید کننده هرآن­چیزی است که اسرائیلی­ها در آینده، در عربستان مدعی خواهند شد. زیرا حرفی دراین نیست که یهودیانی در مدینه و اطراف آن ساکن بوده‌­اند؛ بنابراین به این دلیل که در دورانی از تاریخ گذشته بیت المقدس محل زندگی یهودیان بوده است (چنانچه بن سلمان می‌گوید) پس محق و مالک این سرزمین هستند، به طریق اولی یهودیانی که از نسل کسانی هستند که ساکن در عربستان بوده‌­اند هم محق هستند. صرف آنچه در تاریخ بوده ایجاد حق نمی­کند چراکه در این صورت وضعیت دنیا تغییر خواهد کرد؛ بنابراین این اقدام امارات منهای مسائل مختلفی که بر آن مترتب می‌شود، زمینه مناسبی ایجاد می­کند برای بسط سیاست‌های توسعه طلبانه اسرائیل، نه فقط در فلسطین که در تمامی مناطق عربی.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری خبرآنلاین، تاریخ انتشار: 22 شهریور1399، کد خبر: 1431624،  www.khabaronline.ir

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین