شعار سال : «مگر ما در دورههای گذشته این تعداد از نمایندگان را رد صلاحیت نکرده بودیم؟ پس چرا مشارکت در آن دورهها کم نبود؟ در مجلس ششم و هفتم که فضای سیاسی آن زمان خیلی سنگینتر بود، پس چرا مردم مشارکت بالاتری داشتند؟»
اینها اعترافات صریح عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان در گفتوگو با روزنامه اطلاعات است مبنی بر حذف نمایندگان مجلس در دورههای مختلف. او به دنبال پاسخگویی به این سئوال است که «آیا کم شدن مشارکت در انتخابات به شورای نگهبان مربوط میشود یا خیر؟» از نگاه او شورای نگهبان نقش کمی در ایجاد مشارکت حداقلی در انتخابات دارد. آنها تلاش میکنند تا به هر نحو ممکن خود را از اتهام تبدیل کردن انتخابات ایران از یک انتخابات آزاد به انتخاباتی که در آن همه سلایق مردم در آن دخیل نیستند، مبرا کنند.
سخنگوی شورای نگهبان معتقد است که براساس یافتههای نظرسنجیها مشارکت پایین این دوره «پیامی به دولت حاکم و وضعیت اقتصادی و اجتماعی بود» اما هرگز هیچ کدامشان نمیگویند مگر پاره کردن برجام خواسته و تقاضای دلواپسان (و صراحتا حسین شریعتمداری در کیهان) نبود؟ پس چرا آنکه میخواستید و به آن رسیدید را به دیگران نسبت میدهید؟
نکته مهم دیگر در سخنان عباسعلی کدخدایی وجاهت قانونی بخشیدن به موضوع نظارت استصوابی است. برای این منظور از نظامهای انتخاباتی بینالمللی مثال میزند. از فرانسه و از آمریکا. او با طرح این مساله که «میگویند شورای نگهبان اختیاراتش اضافه شد، 12 نفر هستند که به جای 80 میلیون نفر تصمیم میگیرند» پاسخ میدهد: »خب نظام انتخاباتی در همه دنیا همین است.»
کدخدایی همچنین سئوال میکند: «چرا حزب دموکرات 10 نفر را انتخاب نمیکند؟ یا حزب جمهوریخواه 10 نفر را به مردم معرفی نمیکند؟ آیا این سلب اختیارات از مردم است؟»در نهایت باز خود پاسخ میدهد: «احزاب یک نفر را انتخاب میکنند و مردم به آن رای میدهند»
نمیتوان مراتب تاسف بیش از اندازه نسبت به دوری ایشان از فضای جامعه را ابراز نکرد. آقای کدخدایی البته در زمان انتخابات مجلس دهم در شورای نگهبان حضور نداشت. او را مجلس اصولگرای نهم کنار گذاشته بود و مجلس نیمه اصلاح طلب دهم به او رای داد. اما او حتما باید از دیگران بپرسد چه شد که در انتخابات 94 مردم به کسانی رای دادند که در ساختمان خودشان هم شناخته شده نبودند، چه برسد به عالم سیاست. حتی بزرگان سیاست در اصلاح طلبی هم اکثر آنها را نمیشناختند. مصطفی تاجزاده در مصاحبه با خشت خام در همین باره گفته بود: «زمانی که آراء اعلام شد، من از آنجا فهمیدم که اصلاح طلبان پیروز شدند که دیدم بعد از چند نفر اول دیگر هیچ کدام از آنها را نمی شناسم»
آقای کدخدایی احتمالا نمیداند اما قطعا میتواند فکر کند چه شد که آقای جنتی با رای ناپلئونی نفر آخر لیست 46 نفرهای شد که مردم به صندوقها ریخته بودند. لیستهایی که با یک تَکرار سیدمحمدخاتمی میلیونها رای از مردم گرفت تا نور امیدی باشد برای تغییر سیاستها به سمت خواسته ملت. آرائی که اساسا با این نیت به صندوق ریخته شد که «هر ناشناسی بهتر از آنهاست»
اگر مردم در این انتخابات (با وجود ردصلاحیتهایی که کدخدایی هم به آن اقرار میکند) شرکت نکردند دلیلش این بود که دیدند صدای اعتراض رای میلیونی آنها بارها و بارها شنیده نشد. لذا فعلا به این نتیجه رسیدند که تاثیرگذار نیستند.
اما نکته عجیبتر این است که آقای کدخدایی نظارت استصوابی خودشان در شورای نگهبان را با احزاب آمریکایی مقایسه میکند. احزابی که مستقیما توسط مردم انتخاب، اداره و حتی نظارت میشوند. و در صورتی که کوچکترین بیتوجهی به آراء مردم داشته باشند، از سوی مردم طرد میشوند. آیا تفاوت آنها با شورای نگهبانی که مردم دبیرش را با رای نه میخواستند متوجه کنند، که او و سیاستهایش را نمیپسندند واضح و روشن نیست؟ گاه انسان تعجب میکند که آیا واقعا برخی متوجه تفاوت این موارد نمیشوند؟ یا آنکه تعمدا و تنها از سر نداشتن پاسخ ناچارند اینگونه متوسل به هر ریسمانی شوند؟
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال ، برگرفته از فضای مجازی