موسوی لاری وزیر کشور دولت اصلاحات با اشاره به حوادث سراوان گفت: «هر جایی که فشار زندگی به مردم زیاد و پاسخگویی از ناحیه مدیران کم شود امکان بروز فاجعهها وجود دارد. این یک امر کلی است و چه در سیستان و بلوچستان و چه سایر نقاط کشور باشد، فرقی ندارد. اگر حکومت بپذیرد که مسئول تأمین امنیت، معیشت و نیازهای اولیه مردم است، به آن فکر میکند و راه حل ارائه میدهد و با بزرگان مردم نشستهایی برگزار میکند. در همان سیستان و بلوچستان سوخت بری یک امر عادی است. بنشینند و ببینند راه حلهای بهتری وجود دارد یا ندارد و به دنبال آن راه حلها بروند.»
شعار سال: التهاب در سراوان واقع در مرزهای جنوب شرق کشور و استان محروم سیستان و بلوچستان، این روزها رسانهها را بیش از پیش به مشکلات حادّ آن خطه متوجه کرده است.
اگر از فضای هیجانی، سوءاستفادههای رسانهای و انتشار اخبار دروغ و پر اغراق این روزها بگذریم، ماجرای محرومیت در سیستان و بلوچستان امری مربوط به دیروز و امروز نیست و با نگاه امنیتی به ماجرا نمیتوان آن را حل کرد.
از همین رو به سراغ وزیر کشور دولت اصلاحات رفتیم تا با توجه به تجربیاتش در اداره امور داخلی کشور، پیشنهادات و تجربیاتش در راستای حل مشکل مردم محروم سیستان و بلوچستان را مطرح کند.
مشروح گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالواحد موسوی لاری در پی میآید:
چند روز گذشته وقایعی در مرزهای جنوب شرقی کشور در سراوان، حول محور سوخت برها به وجود آمده و البته علاوه بر آمار اعلامی از سوی مسئولان رسمی، روایتهای مختلفی وجود دارد که از کدام طرف شلیک شده و تعداد کشتهها چقدر است.
با توجه به اینکه شما در دروان اصلاحات، وزیر کشور و رئیس شورای امنیت کشور بوده اید و احتمالا معضلات استان سیستان و بلوچستان را به خاطر دارید، علت العلل این مشکلات در سراوان را چه چیزی میدانید؟
من در رابطه با این حادثه هیچ اطلاعاتی ندارم و نمیدانم. ولی یک نکته همیشه مدنظر من بوده و گفته ام که بالأخره مرزنشینی یک مشخصاتی دارد و مرزنشینان باید مزیتهایی از مرزنشینی داشته باشند. دولتها چه راست و چه چپ، چه اصولگرا و چه اصلاح طلب، باید این مزیتها را شناسایی و زمینه امرار معاش مرزنشینان از طریق مرزنشینی را فراهم کنند. متأسفانه این مسأله چه در سیستان و بلوچستان، چه در کردستان و چه در سایر مناطق مرزنشین کشور خیلی اوقات مورد توجه قرار نمیگیرد.
مرزهای ما فاقد امکانات کار و اشتغال هستند. باید زمینه اشتغال در آنجا فراهم شود و متأسفانه نشده است. علت العلل اینکه مرزنشینان ما سوخت بری، کولبری و قاچاق میکنند و یا از سایر روشهای غیر متعارف استفاده میکنند این است که در آنجا فرصتهای شغلی مناسب برای هموطنان مرزنشین ما فراهم نمیشود. به این مزیت مرزنشینی توجه جدی نمیشود. اگر دولتها به این مسأله توجه کنند، خود به خود خیلی از این مشکلات پیش نمیآید.
من، چون نمیتوانم در خصوص ابعاد حادثه اظهار نظر کنم این بحث کلی به نظرم میآید. الآن هم معتقدم فرصت هست. در آنجا بحث سوخت بری، در کردستان کولبری، در بوشهر ته لنجی است و هر جایی مسائلی دارند. دولتها باید به این مسائل توجه کنند و توجه آنها هم باید متوجه این باشد که از مرزنشینی چه مزیتی نصیب مرزنشین میشود؛ که زندگی او تأمین شود و مرزهای ما خالی نشود و کسانی که در این مرزها زندگی میکنند احساس سربلندی داشته باشند و نگاهشان به بیرون نباشد و به درون مرزهای خودمان باشد. این باید به عنوان یک سیاست جدی توسط دولتها دنبال شود و راه حل برای آن ارائه بدهند.
این وضعیت اقتصادی چقدر میتواند مستعد رخدادهای ضد امنیتی در آن مناطق شود؟
هر جایی که فشار زندگی به مردم زیاد و پاسخگویی از ناحیه مدیران کم شود امکان بروز فاجعهها وجود دارد. این یک امر کلی است و چه در سیستان و بلوچستان و چه سایر نقاط کشور باشد، فرقی ندارد. اگر حکومت بپذیرد که مسئول تأمین امنیت، معیشت و نیازهای اولیه مردم است، به آن فکر میکند و راه حل ارائه میدهد و با بزرگان مردم نشستهایی برگزار میکند. در همان سیستان و بلوچستان سوخت بری یک امر عادی است. بنشینند و ببینند راه حلهای بهتری وجود دارد یا ندارد و به دنبال آن راه حلها بروند.
چرا باید مرزهای ما همیشه از طریق نیروهای نظامی کنترل شود؟ چرا نباید مفاهمه با مردم زمینه ساز امنیت مرزها باشد و ما بخواهیم از قوه قهریه استفاده کنیم؟
آیا در دوران اصلاحات مواردی مشابه پیش آمده بود؟ آن را چگونه مدیریت کردید؟
در آن دوران هم ما دارای نقص بودیم. یعنی حرفی که من میزنم متوجه امروز نیست. من میپذیرم که آن زمان هم دولتها آن گونه که باید به این مسأله نپرداختند. گشایشهایی شد و من یادم هست در دولت بحث مفصلی شد راجع به ملوانهایی که به کشورهای حاشیه خلیج فارس میرفتند و مشکلاتی در بوشهر و بندرعباس داشتند. بحث طولانی شد و من هم آنجا مدافع این ملوانها بودم و اینکه «چیزی که به عنوان «ته لنجی» از آن اسم میبرید چیزی است که زندگی این ملوانها با آن میچرخد. این را قانونمند و ضابطهمند کنیم و به یک فرصت برای تعامل بین دستگاه مسئول و مردم و ملوانها تبدیل کنیم».
تا حدودی هم گشایش حاصل شد و مرزنشینان آن مناطق خیلی راضی شدند که دولت تصمیم گرفت این را به رسمیت بشناسد و یک مقدار هم افزایش بدهد.
آن زمان واقعا اشتباهاتی هم بود. همین مشکلاتی که امروز میبینیم گاهی در آن زمان هم اتفاق افتاده بود که خوشایند من و امثال من نبود.
آن موقع این مسائل چطور حل میشد؟
راه حل آن پذیرفتن حق مردم است. وقتی در دولت اصلاحات من وزیر کشور بودم و آقای قالیباف فرمانده نیروی انتظامی بود، در سفری که به سیستان و بلوچستان داشتم در بازدید از مرز میرجاوه دیدیم عده زیادی از این طرف مرز با پای پیاده آن طرف مرز میروند؛ جمعیت نسبتا قابل توجهی بود.
از مسئولین محلی که با من بودند پرسیدم اینها چه کسانی هستند و کجا میروند؟ گفتند، مردم بومی که کالاهایی از این طرف مثلا ظروف و کالاهای پلاستیکی میبرند و برنج و چای وامثال آن را میآورند. شرایط رقت آوری بود.
در بازگشت از سفر به آقای قالیباف گفتم وضعیتی که من در میرجاوه دیدم خیلی ناگوار بود؛ به خصوص که این مردم با این سختی و مشقت کار میکنند که لقمه نانی به دست آورند مورد تعرض مأمورین هم قرار میگیرند؛ خوب است سفری به منطقه داشته باشید و با همفکری مسؤلین محلی راه حلی پیدا کنید که این مردم اینگونه زجر نکشند؛ و با بهره گیری از مقررات مرتبط با مرزبانی و مرز نشینی سهولتی قائل شوید که هم کرامت مردم حفظ شود و هم مأمورین ضمن انجام وظیفه مزاحم مردم هم نشوند.
به ایشان گفتم فرض میگیریم از این طریق این مقدار مبادله کالا بین این سوی مرز و آن سوی مرز صورت گیرد؛ این هم این نوع کالا پلاستیک صادر شود و برنج و چای به صورت بسیار محدود وارد شود این به کجای اقتصاد کشور لطمه میزند؟!
البته متوجه هستم که مسأله سوخت شرایطش متفاوت است؛ اما میخواهم بگویم که مسؤلین آن روز با تبادل نظر و همفکری و بایک نگاه همراه با مردم با این مسأله برخورد کردند؛ آن طور که آقای قالیباف به من گزارش داد تا حدودی مسأله حل شد و این اتفاقات هم نیفتاد. الآن هم باید همین روشها را دنبال کنند، حتی اگر مسأله سوخت و باندهایی که در این زمینه شکل گرفته است با آنچه من به آن اشاره کردم متفاوت باشد، اما راه حل همان است؛ یعنی پذیرش حق مرز نشینان برای بهره مندی از مزیت مرز نشینی. اگر این اصل به رسمیت شناخته شد برای مسأله سوخت هم میتوان راهی پیدا کرد که هم اقتصاد کشور آسیب نبیند و هم مرز نشینان از مزیت استحقاقی بهرهمند شوند.
ضمن اینکه باید چاره اندیشی بنیادی برای توسعه مناطق مرزی و رونق کسب و کار در آن مناطق صورت گیرد تا این مسأله حل شود و با این روشها که نقش مسکن دارد سوخت فروشی و پلاستیک فروشی و امثال آن مشکل مرزنشینان ما حل نمیشود.
فرضیهای در این زمینه هست و میگویند کلیت حکومت ارادهای ندارد که آن مناطق توسعه پیدا کند؛ چون منطقه مرزی است. با توجه به تجربه شما چنین فرضیهای درست است؟
این حرف بسیار غلطی است. من قبول ندارم که مسؤلی در جمهوری اسلامی چنین فکری داشته باشد در دورهای که مسئول بودم همیشه میگفتم نگاه به آن طرف مرز را باید به این طرف مرز برگردانیم. یعنی مرزنشین ما باید احساس کند در خانه و شهر و روستای خودش میتواند خوب زندگی کند. دولتها موظف هستند توسعه را این طرف مرزها با تمام ابعاد به وجود بیاورند تا نگاه مرزنشین ما به آن طرف مرز نباشد و نگاهش به این طرف باشد و همگرایی ملی صورت بگیرد و خودش را با بقیه مناطق کشور یکسان ببیند.
چه فرقی بین ساکنان یزد، اصفهان و شیراز با مرزنشینان بوشهر، بندرعباس، کردستان و سیستان و بلوچستان هست؟! آنها هم باید احساس کنند از نظر مزایای زندگی با اینها یکی هستند. این حرف بسیار غلطی است و به نظر من بیشتر هم دشمنان مااین حرفها میزنند که حکومت نمیخواهد آنجا رشد کند قطعا حکومت میخواهد، ولی متأسفانه برنامه ریزیها آن طوری که شایسته و مناسب نبوده است.
یک بحث ویژه آنجا هم سنّی نشین بودن منطقه است. این به حساسیت موضوع و دامن زدن به چنین فرضیهها و بدبینیهایی هم اضافه میکند. درست است؟
خوشبختانه در ایران بحث شیعه و سنّی وجود ندارد. زادگاه خود من جایی است که دور تا دور آن اهل سنّت هستند. آنجا گاهی پدر سنّی و مادر شیعه است؛ برادر سنّی و خواهر شیعه است. کاملا در فضای عادی با هم زندگی میکنند. اصلا نگاه تنفرآمیز بین شیعه و سنّی در ایران وجود ندارد؛ مگر اینکه عدهای از روی نادانی به این مسأله دامن بزنند که متاسفانه چنین هست و دشمنان هم بخواهند مسأله را بزرگ کنند وگرنه بحث شیعه و سنّی به شکلی که جاهای دیگر مطرح هست در ایران ما مطرح نیست
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از جماران، تاریخ انتشار: اسفند ۱۳۹۹، کد خبر: ۱۴۹۸۷۱۴، https://www.jamaran.news/