بهانه کسانی که این مسئله را قابل حل شدن نمیدانند چیست؟نخستین بحثی که مخالفین مطرح میکنند این است که امکانات مالی نداریم. درحالیکه به نظر بنده امکان مالی چندانی نیاز ندارد. بلکه برنامه، سیاستگذاری و تخصیص مناسب منابع نیاز دارد. از نظر منابع مالی نیز دولتهای ما کم ندارند بلکه نوع و جهتگیری تخصیص این امکانات مالی بیشتر در جاهایی است که کمتر نگاههای اجتماعی وجود دارد.
آمارهای رسمی میگوید ما چیزی در حدود یک میلیون کودک کار داریم. سال ۹۵ حدود نهصد و خوردهای هزارنفری بوده است که باتوجهبه تحولات و افزایش فقری که داشتهایم این رقم افزایش پیدا کرده است و برآورد میشود اکنون حدود ۱ میلیون کودک کار داریم و پوشش دادن این ۱ میلیون نفر هزینه خیلی زیادی نمیبرد. حل شدن این معضل اگر تغییر در نوع تخصیص و نگاه برنامهای به وجود بیاید و برنامهریزی انجام گیرد به این معنی که اولویتبندی شود امر ناممکنی نیست. مثلاً اول حذف بدترین اشکال کار کودک اتفاق بیفتد و سپس به سراغ مراحل دیگر رفت، میتوان این مسئله را حل کرد بهطوریکه در ظرف سه تا چهار سال شاهد کار کودکان در کشور نباشیم.
درست است که کار کودک معضلی است که دلایل متعددی مانند فقر اقتصادی تا فرهنگ عمومی و حتی نگاه اشتباه تاریخی به کودک بهعنوان ابزار کار دارد، اما در ایران امروز و بر اساس پژوهشهای انجام شده کدامیک از موارد را میتوان مهمترین دلیل گسترش این پدیده دانست؟مسائل اجتماعی معمولاً عوامل متعدد دارند و ابعاد مختلف دارند. اما معمولاً یک عامل، عامل مؤثرتری هست. در این عرصه اولین عامل فقر است. یعنی یکی از مسائل مستقیم فقر، کار کودک است. این استراتژی بقا است که کودک را وارد کار میکند و خانوادهها بهخاطر بقا حاضر میشوند کودکشان کار کند؛ لذا اجبار ناشی از فقر و تنگناهای اقتصادی است که اینها را وارد فقر میکند.
اما قطعاً در کنار فقر عوامل فرهنگی و اجتماعی هم هست. مثلاً نگاه بزرگسالانه به کودکان یا اینکه در برخی موارد مشاهده میکنیم که ادبیات تشویقی وجود دارد و اسم آن را «نانآوران کوچک» میگذارند که خود این بهنوعی گسترش کار کودک است. این نشان میدهد عوامل فرهنگی هم تأثیر دارد.
در برخی مناطق حاشیهای کلانشهر تهران این مفهوم وجود دارد که کودک باید کار کند تا بتواند در آینده زندگی خود را بچرخاند. درحالیکه کودک باید با توانمندیهای جدید و ارتباطات جدید بیشتر آشنا شود تا بتواند شغل مناسب را انتخاب کند و نقش ایفا کند؛ بنابراین بخشی اثرات فرهنگی است، اما به نظر میرسد عامل فرهنگی در مراتب دوم و سوم قرار دارد و مهمترین عامل فقر و نابرابری است.
مسئولیت اصلی در زمینه کار کودک برعهده کدام نهاد دولتی است؟ آیا نهادهای متولی نقشه راهی در این زمینه طراحی کردهاند و آیا اساساً هماهنگی بین نهادهایی که بهنوعی درگیر این ماجرا هستند وجود دارد؟ یا بهصورت جزیرهای هرکدام فعالیتهایی انجام میدهند؟به لحاظ قانونی مهمترین متولی این امر وزارت کار تعاون و رفاه اجتماعی است که در حوزه زیرمجموعه آن بخشی مبحث کار است و همچنین بهزیستی که زیر نظر این وزارتخانه است. بهزیستی از نظر سیاستگذاریهای اجتماعی مسئولیت حوزه کودکان را برعهده دارد. طبق قانون، کودک بالای ۱۵ سال نباید کار کند و کودک بالای ۱۵ سال نیز با شرایط خاص یعنی ساعت کار کمتر، کار مناسبتر و کار غیر شیفتی را میتواند برعهده بگیرد. نظارت بر این امر برعهده وزارت کار است که در واقع مسئولیت فراموش شده ایست. وزارت کار در بسیاری موارد اصلاً بازرسی نمیکند.
این وزارتخانه میتواند نقشه راه طراحی کند و پاسخ بدهد و، چون این وزارتخانه این حوزه را رها کرده است ما شاهد آن هستیم که در این زمینه سیاستهای منسجمی نداریم. یک وقتی بهزیستی میآید وارد کار شود، اما فقط کودکان کار را آنهایی که در خیابان هستند میبیند. یعنی آن وجه نمایشی را مدنظر قرار میدهد. مدیریتهای شهری نیز باید مسئولیت اجتماعی داشته باشند که ما شاهد آن هستیم که آنها هم بهجای نگاه مسئولیت اجتماعی، نگاه مبلمان شهری دارند.
این نهادها عمدتاً بهصورت جزیرهای عمل کردهاند و هرگاه همکاری کردهاند نیز همکاریها در همین قالب بوده است. مثلاً سال گذشته که استانداری، وزارت کشور، شهرداری وارد شدند هزینه زیادی هم کردند و نامش را هم ساماندهی گذاشتند. اما در واقع دستگیری کودکان بود. چیزی در حدود سیصد کودک را در سطح خیابان دستگیر کردند و تحویل خانوادهها دادند و دوباره بعد چند ماه این کودکان برگشتند به خیابانها و چیزی حاصل نشد.
به این دلیل که آنها مسئله بزرگتر و پیچیدهتری دارند و مجبور به کار هستند؛ بنابراین مسئله دستوری نیست که دستوری حل شود و طبیعتاً این نوع ساختار و سازماندهی نیز راه به جایی نخواهد بود.
قانون در این زمینه چه نظری دارد؟ آیا در ایران با خلأ قانونی در این موضوع مواجه هستیم؟جدای از قوانین کار که توضیح دادم، قانون حمایت از اطفال و نوجوانان که سال گذشته تصویب شد بهعلاوه پیماننامه جهانی حقوق کودک که از سال ۱۳۷۲ ایران به آن پیوسته است و در زمره قوانین داخلی به شمار میآید، چون مصوبه مجلس میباشد وجود دارد.
در واقع ما این قوانین را در ممنوعیت کار داریم. بهخصوص قانون حمایت از اطفال و نوجوانان نیز در بحث کار کودکان و استثمار کودکان تأکید خوبی گرده است و ابزارهایی نیز در نظر گرفته شده است. شاید گفته شود ابزارها ناکافی است، اما به نظر میرسد از نظر قانونی کمتر مشکل داریم.
در چارچوب همین قوانین ما میتوانیم به سمت برنامهریزی و سیاستگذاری برای حذف کار کودک برویم.
باوجود اینکه شبکه آسیبهای اجتماعی در موضوع کار کودک مطرح است به نظر شما برای قطع این زنجیره چه اقدامات عملی میتوان انجام داد؟آسیبهای اجتماعی بهصورت شبکهای است. مثلاً در جایی عدم اشتغال، نابرابری و تورم هست و مجموعه خانواده دچار فقر میشود و خانواده دچار فقر انواع آسیبها را میتواند دچار شود. مثلاً برخی کودکان دچار عارضه بدسرپرستی هستند و پدر یا مادر یا هر دو درگیر اعتیاد هستند و بسیاری آسیبهای دیگر مانند جداشدن کودک یا خشونت خانگی.
درهرصورت این حلقه از آسیبهاست که به نظر میرسد اقتصاد کلان و ایجاد فقر و نابرابری شروع آن است.
یک نکته مهم در حذف کار کودکان مواجهه با فقر کودکی است. چند سال قبل یونیسف در گزارشی این بحث را مطرح کرد که اگر میخواهید فقر را از بین ببرید باید «فقر کودکی» را از بین ببرید و این یک واقعیت است. یعنی اگر بخواهیم فقر را از بین ببریم باید از حذف فقر کودکان شروع کنیم.
حذف فقر کودکان یعنی آنکه کودکی نباشد که از خدمات مناسب سلامت برخوردار نباشد. خدمات سلامت اعم از تغذیه، بهداشت و درمان. کودکی نباشد که محروم از خدمات آموزشی باشد. یعنی کودکی خارج از چرخه تحصیل نداشته باشیم. کودکی نداشته باشیم که فاقد سرپناه مناسب باشد و این مجموعه است که کمک میکند به حل موضوع کار کودکان. باید تأکید کرد که این امر شدنی است، اما باید سیاستمداران و برنامهریزان ما بپذیرند که این مسئله مهم است و باید به آن پرداخت!
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از نور نیوز، تاریخ انتشار: ۳ تیر ۱۴۰۰، کدخبر: ۷۲۹۱۸، nournews.ir