رونالد اف. اینگلهارت (۵ سپتامبر ۱۹۳۴–۸ مه ۲۰۲۱). دانشمند سیاسی آمریکایی که در زمینه سیاست تطبیقی متخصص بود. وی مدیر پیمایش ارزشهای جهانی، یک شبکه جهانی از دانشمندان اجتماعی است که در پیمایشهای ملی، نظر نمونههایی از مردم بیش از ۱۰۰ جامعه را در همه شش قاره مسکونی بررسی کردهاست که شامل ۹۰ درصد جمعیت جهان میشود. اولین موج نظرسنجی برای این طرح در سال ۱۹۸۱ انجام و آخرین موج آن در سال ۲۰۱۹ تکمیل شد. از سال ۲۰۱۰، اینگلهارت همچنین مدیر آزمایشگاه پژوهشهای اجتماعی تطبیقی در دانشگاه تحقیقات ملی - دانشگاه اقتصاد پلخانف روسیه در مسکو و سنپترزبورگ بود. این پژوهشگاه در روسیه و هشت کشور اتحاد جماهیر شوروی سابق نظرسنجیهایی را انجام دادهاست و دانشجویان دوره دکترا را در زمینه روشهای بینالمللی پژوهش کمی آموزش میداد
شعار سال: اینگلهارت دانشمند علوم سیاسی و علوم اجتماعی است که در سه حوزه حکومت و سیاست تطبیقی، توسعه سیاسی و روان شناسی سیاسی علاقه داشته و به مطالعه پرداخته است. اینگلهارت در یک پیمایش جهانی کشورها را از جهت بعد اول ارزشها (سنتی یا سکولار عقلانی) و همچنین از جهت بعد دوم ارزشها (بقا و خود ابرازگری) مورد بررسی قرار داده است و کشورهایی را توسعه یافتهتر میداند که به سمت ارزشهای سکولار عقلانی در بعد اول و همچنین به سمت ارزشهای خود ابرازگری در بعد دوم حرکت کرده باشند.
اینگلهارت معتقد است که بعد از اینکه کشورها به مرحله صنتعی پیشرفته رسیدند و توسعه اولیه را پیدا کردند کشمکشها بر سر مسائل فرامادی مانند محیط زیست، حمایت از شأن زنان، اقلیتهای جنسی، آزادی بیان و … تبدیل خواهد شد.
او فراروایت مدرن در مورد اینکه نسخهکشورهای توسعه یافته میتواند برای کشورهای کمتر توسعه یافته استفاده شود را زیر سوال میبرد و همچنین وی برای توسعه نگاهی پایین به بالا دارد و توسعه را از پایه تحولات مردم ناشی میداند و توسعه را فرایند مشارکت مردم در نظام تصمیمگیری میداند که بر اساس دانش بومی و محلی است.
یکی از بخشهای اصلی نظریه انگلهارت جهانی شدن و ارزشهای پست مدرن است که در نظر او توسعه اقتصادی منجر به افزایش امید به زندگی و رفاه ذهنی میشود و رابطهای منحنی وار دارند. یعنی ارتقای وضعیت اقتصادی بر رفاه ذهنی و امید به زندگی تاثیر شدیدی در ابتدای امر دارد، اما در ادامه به یک حد آستانه میرسد که بعد از یک سطحی دیگر نمیتواند تاثیر چندانی بر امید به زندگی داشته باشد.
اینگلهارت رابطهای دوسویه بین اقتصاد و فرهنگ قائل میشود و نه به جبر فرهنگی قایل است و نه به جبر اقتصادی که به صورتهای محدود در نظریه نوسازی به آن عقیده دارند. بلکه اینگلهارت میگوید هیچیک از این دو به صورت افراطی درست نیست، اما تغییرات اقتصادی میتواند به تغییرات فرهنگی منجر شود.
وجه اشتراک نظریه اینگلهارت با نظریه نوسازی این است که توسعه مسیر خطی ندارد که لزوما با ورود به نوسازی شما وارد مرحله پسا نوسازی هم بشوید.
اینگلهارت تلاش میکند تا بین وبر و مارکس آشتی را فراهم کند و بین نظریات این دو اندیشمند نظریهای را بیان کند.
او میگوید نوسازی لزوما غربی شدن نیست و ژاپن مثال بارز این ادعا است.
اینگلهارت معتقد است، نوسازی لزوما دموکراسی را به همراه نمیآورد و پیوند وثیقی بین این دو وجود ندارد. برای برخی از کشورهای درحال توسعه اصلا دموکراسی بسیار مضر است. اما او اشاره میکند که سرشت حکومتها در مرحله پسا نوسازی آمادهتر و مساعدتر هستند که اندیشههای دموکراسی در آنها ترویج یابد.
او معتقد است نسل باید تغییر کند تا تغییرات اصلی و پارادایمی (از نظر کوهن برداشت کرده بود) اتفاق بیوفتد.
هر چقدر امنیت فردی و اقتصادی بیشتر باشد، گرایش افراد به ارزشهای فرامادی بیشتر فراهم میشود. در چنین کشورهایی که امنیت اقتصادی کامل شده باشد، مذهب نمیتواند بگوید چطور زیست کنند و آنها به سمت معنویتهای جدید گرایش پیدا میکنند و مذهب را دنبال نمیکنند.
ناامنی اقتصادی و مالی زمینه را برای بیگانه هراسی و گرایش مردم به دولتهایی با شعارهای اقتدارگرایانه، در مقابل امنیت اقتصادی و مالی زمینه را برای برابری جنسی، مدارای اجتماعی و سکولاریسم فراهم میکند.
در جامعه اگر بخواهد به توسعه اقتصادی برسد (که حدی از آن برای آرامش و آسایش و رفاه لازم است) سرحدی وجود دارد که پس از تامین نیازهای اولیه اقتصادی نیازهایی مانند مطالبات مدنی، حرمت انسانی، آزادی بیان، توسعه سیاسی و توسعه فرهنگی را دنبال میکند. بنابر این جوامع ابتدای باید توسعه اقتصادی را دنبال کنند و پس از دستیابی به حداقلی از آنها به دنبال سایر توسعهها که مطالبه مردم است حرکت کند.
طلب توسعه ابتدا اقتصادی است و سپس طلب توسعه فرهنگی و سیاسی رد جامعه ایجاد میشود.
رشد اقتصادی اتفاق افتاده است و، چون به صورت متعادل صورت نگرفته است طبقههای متعددی شکل میگیرد که طلبهای متعددی از توسعه را خواهند داشت. مثل طبقاتی هستند که از لحاظ اقتصادی پایین هستند تنها مطالبات اقتصادی دارند، طبقات متوسطه و بالا مطالباتی از جنس توسعه فرهنگی و اجتماعی و سیاسی دارند که ممکن است در جامعه متعارض به نظر برسد.
دغدغهای مد نظر اینگلهارت است که به دغدغه غالب اجتماعی تبدیل شود؛ لذا اینکه مردم توجه دارند به مباحثی مانند حقوق حیوانات یا محیط زیست و …
امتناع توسعه در دیدگاه اینگلهارت شکسته میشود و این مهمترین خدمتی است که ایشان به توسعه کرده است.
نظریه اینگلهارت متضمن تبیین جامعه شناختی و غیر خطی از تحولات جامعه بشری روی هرم مازلو میدهد در هرم مازلو یک سطح بندی پلکانی روبرو هستیم که در نظریه انگلهارت این مراحل به صورت غیر پلکانی و غیر خطی تبدیل شده است. همچنین توافق وجود دارد که این هرم مازلو هم در مورد فرد صادق است و هم در مورد جامعه.
توسعه به زبان ساده یعنی ساختار به گونهای باشد که امکان انتقال تدریجی بخشهای بیشتری از جمعیت را در پلکان هرم مازلو ایجاد کند و به سمت خود شکوفایی حرکت دهد.
بر اساس نمودار اینگلهارت ما در دوران پهلوی از نیازهای پایه به سمت نیازهای خود شکوفایی حرکت کردهایم. هرچند زیاد از سنت به مدرنیته حرکت ندادهایم. اما در دوران جمهوری اسلامی ما را از ارزشهای سنتی به سمت مدرنیته حرکت کردهایم و در واقع از دین به معنویت گذار کردهایم. بنابر این در پیمایش اینگلهارت اگر الان ایران مد نظر قرار بگیرد، نقطه مربوط به ایران وضعیت بهتری را به طور ویژه در گزار از سنت به مدرنیته داریم.
در جامعه امروز ما با چهار سطح دینداری رو برو هستیم. دینداری سنتی: ۱- دینداری (مناسک) همراه با معنویت و ایمان ۲- ایمان و معنویت بدون دین ۳- دین بدون ایمان که تنها مناسک را رعایت میکنند و معنویتی وجود ندارد. ۴- بخش کمی از جامعه نیز هم ایمان و معنویت و هم دین را کنار گذاشتهاند.
رضایت تنها زمانی رخ میدهد که نظام ارزشی تحقق یافته باشد. اما ما مدت بسیار طولانی در گزار از ارزشهای سنت به ارزشهای مدرن قرار گرفتهایم. در برزخی که در آن ارزشهای سنتی و مدرن هیچکدام تحقق نیافته باشد و در طول مدت طولانی در دوران گذار ارزشی باشیم، باعث میشود رضایت از جامعه گرفته شود. رفاه تا حدی رخ داده و به سطوحی از رفاه رسیدهایم، اما چون از سنت کنده شدیم، ولی به نظام ارزشی جدید و با ثبات در جامعه نرسیدهایم، رضایت را متحقق نشده است.
طیف گستردهای از آزادیها در جامعه ما وجود دارد که ممکن است در مدل توسعه غربی با قواعد بسیار دقیق آنها وجود نداشته باشد، اما ما آنها را نمیبینیم، چون نگاه مردم ما به آزادیهای سیاسی و اجتماعی غربی است و این آزادیها را نمیبیند؛ لذا از همین آزادیهایی که داریم هم نمیتوانیم رضایت لازم را بدست آوریم.
خروجی دیگر نظریه اینگلهارت برای ما این است که ما باید برای یکی دو دهه باید سرمایهگذاری در نوسازی را متوقف کنیم (چون در بازده نهایی نزولی است) و حال باید دورهای منابع جدید را در رضایت و خوشبختی از همین منابع موجودمان صرف کنیم. در قانون، عدالت، ثبات سیاسی، ابراز وجود، مهارتهای انسانی و … سرمایهگذاری کنیم.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت کارخانه دار، تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۴۰۰، کد خبر: ....... ، www.karkhanedar.com