کتاب «فریادهای خاموش روزنگاشت تنهایی» تالیف عماد افروغ روز دوشنبه ۲۳ خردادماه، ساعت ۱۰ تا ۱۲ در مرکز همایشهای بین المللی سازمان اسناد و کتابخانه ملی سالن فرهنگ برگزار خواهد شد. کتاب «فریادهای خاموش روزنگاشت تنهایی» دربرگیرنده مجموعه یادداشتهای روزانه افروغ در بین سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۷ است. مولف در این کتاب روزنگاشت، خاطرات، شرح وقایع، دغدغههای فکری، معرفتی، اخلاقی، فرهنگی و ... را به رشته تحریر درآورده است. عماد افروغ عضو شورای فرهنگ عمومی کشور و دانش آموخته رشته جامعهشناسی از دانشگاه شیراز است.
شعار سال: آیین معرفی کتاب «فریادهای خاموش روزنگاشت تنهایی» تالیف عماد افروغ روز دوشنبه ۲۳ خردادماه، ساعت ۱۰ تا ۱۲ در مرکز همایشهای بین المللی سازمان اسناد و کتابخانه ملی سالن فرهنگ برگزار خواهد شد. کتاب «فریادهای خاموش روزنگاشت تنهایی» دربرگیرنده مجموعه یادداشتهای روزانه افروغ در بین سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۷ است. مولف در این کتاب روزنگاشت، خاطرات، شرح وقایع، دغدغههای فکری، معرفتی، اخلاقی، فرهنگی و ... را به رشته تحریر درآورده است. عماد افروغ عضو شورای فرهنگ عمومی کشور و دانش آموخته رشته جامعهشناسی از دانشگاه شیراز است.
لازم به توضیح است که جلد اول کتاب «فریادهای خاموش روزنگاشت تنهایی» در سال ۱۳۹۶ از سوی انتشارات سوره مهر در ۶۹۸ صفحه منتشر شده و آخرین مجلد این مجموعه نیز در سال ۱۴۰۱ روانه بازار نشر شده است.
معرفی کتاب فریادهای خاموش: روزنگاشت تنهایی - جلد چهارم
کتاب فریادهای خاموش: روزنگاشت تنهایی - جلد چهارم، خاطرات، شکایتها و درگیریهای فکری، اخلاقی و حتی سیاسی که نتیجهی تنهایی و گوشهنشینی عماد افروغ است را دربردارد.
عماد افروغ در مقدمۀ کتاب فریادهای خاموش: روزنگاشت تنهایی بیان میکند:
این اثر از اکثر روزنگاشتهای مربوط به دیدارها و ملاقاتها متفاوت میباشد و به طور کلی شرح اتفاقاتی است که در لحظه و در فرآیند خلوتگزینی پدید آمده است. (اتفاقاتی تلخ و شیرین). گاه دلم میگرفت و آن را را در قالب نوشتهای، دعایی یا گلایهای تسکین میدادم و گاه آنها را روی کاغذ میآوردم. امید آن که این دفتر بتواند آرامشبخش دردها و سختیهای افرادی باشد که به دور از جنجالها و درگیریهای اطراف هستند و عادت به خلوت و گفتگو با پروردگار دارند، باشد. کسانیکه پایی در زمین و قلب و روحی در آسمان دارند.
گزیدههایی از کتاب فریادهای خاموش: روزنگاشت تنهایی:
- دیدن شور عزاداری این روزها، آمد و شد دستهها و هیات، روضهخوانیها و مرثیهسراییها برایم بسیار آشناست. همواره در آنها زیستهام و میدانم چیست. تمام ذرات و لایههای آن را میشناسم. خود را از آنها و آنها را از خود میدانم. نمیدانم، شاید دیدن این همه عزاداری معنادار و پرشور بر نوشتهام اثر گذاشته باشد. اگر اینچنین باشد، که مایۀ بسی مسرت و خشنودی من است.
- رانندگی در شب، دیدن روباههایی که بدون توجه به ماشین و چراغ آن، گاه و بیگاه، از عرض جاده عبور میکنند و تو باید مراقب باشی تا با آنها برخورد نکنی - هرچند لاشۀ آنها را در جاده مشاهده میکنی - صدای پارس سگهایی که چند قدم ماشین تو را برای خوشایند صاحب خود بدرقه میکنند، یا تکچراغهایی که در دل کوه روشناند لذت و زیبایی خاص خود را دارد.
- کرامتت را زیر سؤال میبرند، شخصیت تو را خُرد میکنند، حقت را پایمال میکنند، در حق تو و دیگری احجاف میکنند. بجنگ، اول با خودت و بعد هم با زشتها و زشتیها. اگر در نبرد با خودت پیروز بیرون آمدی، موانع بیرونی را یا نمیبینی و به هیچ میگیری، یا به راحتی با آنها درمیافتی. در افتادن تو منشأ تغییر است.
- به نظر میرسد هنوز گوش دلم قادر به شنیدن آوای دل و تنهاییام نیست. میخواستم صدای تنهاییام را بشنوم؛ اما قادر نبودم. هنوز ابتدای راهم. هنوز بیصبرم. هنوز کورم؛ وگرنه اینها برایم مسئله نبود. آن را پشت سر گذاشته بودم. این یک نقص است که باید آن را نفی کنم و بر آن فائق آیم تا به آزادی و رهایی برسم. کماکان منتظر میمانم تا بتابد آنچه باید بتابد و مطمئناً خواهد تابید.
در بخشی از کتاب فریادهای خاموش: روزنگاشت تنهایی - جلد چهارم میخوانیم:
مانده بودم که چه نسبتی بین درد انسان و فلسفه وجود دارد. تصورم این است که باید نسبت وثیق و مستقیمی بین دردهای بزرگ و فلسفه و فلسفیدن وجود داشته باشد. به یقین این درد از طریق پرسش است که با فلسفه گره میخورد. هر انسان دردمند پرسشگریْ فلسفیاندیشی میکند؛ چه به معنای تخصصی و چه به معنای واقعی کلمه. چه فیلسوف باشی و با اصطلاحات فلسفی آشنا و چه فیلسوف نباشی و ناآشنا با این اصطلاحات، در دردهای بزرگ خودآگاه - که در مضمون با پرسش فلسفی عجین است - در عمل فیلسوفی میکنی و به دنبال تسکین دردها و پاسخ پرسشهای خود میگردی. فلسفه فقط پاسخگوی سؤالات تفننی و از سر دانستنِ صرف نیست؛ فلسفه هم پاسخگوی سؤالها و هم تسکین دردهای مرتبط با این سؤالهای عمیق و مبنایی و حیاتی است.
در این تصور بودم که دوباره به تعریف ملاصدرا از فلسفه برخورد کردم: «اعلم ان الفلسفه استکمال النفس الانسانیه بمعرفه حقایق الموجودات علی ما هی علیها و الحکم بوجودها تحقیقاً بالبراهین لا اخذا بالظن و التقلید بقدر الوسع الانسانی و ان شئت قلت نظم العالم نظماً عقلیاً علی حسب الطاقه البشریه لیحصل التشبه بالباری تعالی.»
بر این اساس، فلسفۀ استکمال نفس انسانی از طریق شناخت حقایق به قدر وسع انسان و استقرار نظمی عقلانی (در حیات انسانی) تعریف شده است. توجهم از این بابت جلب شد که بین نظر و عمل جمع شده است.
مدتی است که دردهای درونی و بیرونیام فقط با مطالعۀ آثار فلسفی تسکین مییابد. عاقبت این کار را هم نیکو میدانم، تا با چه مظهر و مصداقی از آن روبهرو شوم.
اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، برگرفته از منابع گوناگون