پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۹۱۵۲
تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۹
اهداف عمومی وقف و آثار آننیکی فقط به این نیست که صورت خود را به سوی مشرق و مغرب کنی؛ بلکه نیکو کار کسی است که به خدا و روز رستار خیز و فرشتگان و کتاب آسمانی پیامبران ایمان آورده و مال خود را با تمام علاقه ای که به آن دارد

شعارسال:

قصد قربت

«لیس البرّ ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البرّ من آمن بالله و الیوم الاخر و الملائکه و الکتاب و النبییّن و آتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب و اقام الصلوه و آتی الزکوه الموفون بعهدهم اذات عاهدوا و الصابرین فی الباساء و الضراء و حین الباس اولئک الذین صدقوا و اولئک هم المتقون«؛

«نیکی فقط به این نیست که صورت خود را به سوی مشرق و مغرب کنی؛ بلکه نیکو کار کسی است که به خدا و روز رستار خیز و فرشتگان و کتاب آسمانی پیامبران ایمان آورده و مال خود را با تمام علاقه ای که به آن دارد، به خویشان و یتیمان ومسکینان و در راه ماندگان وسا ئلان و بردگان انفاق می کتد و نماز را برپا می دارد و زکات می دهد و به عهد خود در وقتی که عهدی بستند وفا می کنند و در برابر محرومیّت ها و بیماری ها و در میدان جنگ، استقامت به خرج می دهند. اینان کسانی هستند که راست می گویند و اینان هستند پرهیزگاران.»

این آیه پس از تغییر قبله از بیت المقدس به سوی مسجد الحرام در پاسخ اعتراض یهود و نصارا به این تغییر قبله نازل شد؛ چه آن که نصارا به سوی مشرق، و یهود به سوی مغرب عبادات خود را انجام می دادند و کعبه که قبله ی مسلمانان قرار داده شد میان آن دو قرار داشت.

این آیه از حیث جامعیّت صفات نیکو کاران، مهم است و به تمام اصول اعتقادی و عبادی و اجتماعی اشاره کرده؛ جون به شش موضوع اساسی، یعنی ایمان، انفاق، نماز، زکات، وفاداری به عهد و صبر و بردباری اشاره دارد. (مکارم شیرازی، 1380، ص177)

همان گونه که پیش تر اشاره شد، در آیه «برّ»به همه ی خوبی ها اعمّ از فعل قلبی، مثل نیّت پاکیزه، یا فعل اعضا و جوارح، مثل ا نفاق کردن در راه خدا و عبادت کردن دلادت دارد و چنان که پیش تر نیز اشاره شد، با توجّه به مطلوبیّت وقف، وقف نیز می تواند یکی از مصادیق«برّ»باشد و از همین روی، اقای دکتر خزایلی، ذیل این آیه گفته:«برخی از فقها ضمیر در " علی حبّه"را راجع به خدا دا نسته اند و از این جهت، قصد قربت را شرط صحت وقف گرفته اند.»

در این که آیا قصد قربت در وقف شرط است یا نه، بین فقیهان اختلاف نظر وجود دارد. اگر قصد قربت در وقف شرط باشد، وقف از مستحبات و عبادات خواهد بود؛ برای مثال، مرحوم بجنوردی گفته:«چون ماهیّت وقف، ماهیّت صدقه ای است، لذا به احتیاط وجوبی بر اشتراط قصد قربت در وقف معتقد هستم.»و در مقابل شهید ثانی گفته: قصد قربت شرط نیست؛ چون دلیلی بر شرطیّت آن نداریم؛ ولی اگر واقف بخواهد ثواب ببرد، باید قصد قربت کند.

همچـنین مرحـوم فاضل مقـداد ضمن این کـه این آیـه و آیه ی قبـل را در شمـار آیـات مربـوط به وقـف یاد کرده، در عبارت " علی حبّه" گفته:«عـلی حبـّه ای علی حب الله و قیـل حب الایتـاء او حـبّ المـال و الاول اوجـه لتضمـنه الکل و لـدلالته علی الـقرابه و الاخـلاص«؛

یعنی درباره ی مرجع ضمیر در " علی حبّه " سه احتمال داده، و بهترین آن را برگـشت ضمیـر به نام شریف الله دانسته اند؛ چون که همه ی معانی را در بر دارد و از این گذشته بر قربت و اخلاص دلالت می کند. (خزایلی،1379، ص 127)

وقف چیست ؟

وقف در لغت به معنی ایستادن و ساکن و حبس کردن است و در اصطلاح فقه، یعنی حبس مایملک و جلوگیری از انتقال آن به دیگری، چه از راه فروش و چه از راه بخشش و در مقابل منافع و سود حاصل از آن را در راه خداوند قرار دادن است که در واقع همان راه خدمت به مردم و گره گشایی مشکلات و سر و سامان دادن به وضعیت عادی و فرهنگی آنان می باشد.

شیخ طوسی در کتاب المبسوط وقف را چنین تعریف کرده است:

«فالوقف تحبیس الاصل و تسبیل المنفعه»

«وقف نگهداشتن اصل ملک و جاری ساختن منفعت است»

تحبیس از ریشه حبس به معنای زندانی کردن، در قید آوردن و جلوی آزادی چیزی را گرفتن است. چون با وقف شدن ملک، آزادی نقل و انتقال از آن گرفته می شود.

فقها وقف را در باب صدقات آورده اند و آن را نوعی از صدقه شمرده اند. در کتاب فقهی و مبحث مربوط به اقتصاد اسلامی، فصول و بخشهایی به وقف و انواع و شرایط آن اختصاص پیدا کرده و احکام و مقررات آن توضیح داده شده است.

اهتمام وقف:

برای وقف، اقسامی ذکر شده است که به طور خلاصه به آن اشاره می کنیم:

وقف عام: وقفی است که بر جهات و عناوین عام باشد.

وقف خاص: وقفی است که بر جهت خاص و عنوان خاصی باشد مانند: وقف بر اولاد ذکور و یا وقف بر محل یا فرد خاصی به نحوی که انتفاع از آن خصوصی باشد.

وقف انتفاع: وقفی است که مقصود از آن درآمد مادی نباشد مانند احداث مسجد و حسینیه در زمین ملکی خود و یا زمین مواته.

وقف منفعت: وقفی است که مقصود از آن درآمد مادی است برای هزینه چیز دیگر مثل وقف دکان برای اداره مسجد، مدرسه و یا بیمارستان

اهداف عمومی وقف و آثار آن

وقف ارتباط تنگاتنگی با مصالح عمومی دارد، مخصوصاً در جوامعی که اختلاف طبقاتی در آن زیادی باشد. به وسیله وقف، ثروتمند به فقیر می اندیشد و توانا به سراغ ناتوان می رود و خیلی از نیازمندیهای عمومی از این راه می تواند برطرف شود.

اهداف عمومی که می تواند در وقف تحقق پیدا کند، از این دست هستند:

دستگیری مستمندان، کمک به محرومان، سامان دادن زندگی فرودستان، تعدیل اقتصادی، هم سطح کردن زندگی مردمان، نشر علم و دانش، گسترش فرهنگ و آموزش به ویژه آموزش معارف اسلامی و مبانی دینی، احداث و ایجاد مساجد، تکایا، کتابخانه ها، مدارس، بیمارستانها، پناهگاهها، مراکز عام المنفعه و اداره آنها، ایجاد و احداث راه ها و پل ها و...

از جهت دیگر وقف کردن، صفات رذیله مثل حرص و دنیاپرستی را ریشه کن می کند و قناعت و نوعدوستی را می پروراند، وقفکردن تعاون و کمک رسانی افراد را جایگزین کشمکش و فخر فروختن می کند. وقف کردن جامعه ای پر از عشق و نوعدوستی و فضیلت پروری به وجود می آورد. سطح فکرها را بالا می برد و درآمد موقوفه، تشنگان را سیراب و به مسافران در زیر سایه سار نیکی، آرامش و آسایش می بخشد.

همان طور که مشخص است اهداف وقف، در فقراء و معابد محدود نمی شود، بلکه اهداف عمومی مثل ایجاد و اداره مرکز علمی و بیمارستانها و... را هم در پی دارد.

«وقف»؛ از عقودی است که ثمره آن حبس کردن اصل مال و اختصاص دادن منفعت آن (برای موقوف علیهم) است.[1] این عقد فقط با لفظ «وقفتُ؛ وقف کردم» تحقق می یابد، اگر چه امکان دارد برخی دیگر از الفاظ را نیز با قرینه ای که در کلام وقف کننده می آید برای افاده معنای وقف قبول کرد.[2]

عقد وقف از چند رکن تشکیل شده است:

1. «واقف»: به شخصی که مالی را وقف کرده است؛ واقف می گویند. در واقف شرط شده است که دارای بلوغ، جایز التصرف (مثلاً مجنون نباشد) و عاقل باشد.[3]

2. «موقوف»: یعنی مالی که وقف شده است. مال وقف شده باید اولاً: عین باشد؛ یعنی وجود خارجی داشته باشد، پس اگر از کسی طلبکار بود، آن طلب فی الذمه را نمی تواند وقف کند.

ثانیاً: آنچه وقف می شود باید به مِلک در آید، برای نمونه؛ برخی از اموال که به ملکیت مسلمانان در نمی آید مانند؛ خوک، سگ، و مشروب را نمی توان وقف کرد.

ثالثاً: از آن چیز انتفاع حاصل شود؛ بدون آن که اصلش از بین برود.

رابعاً: به قبض دادن آن جایز باشد؛ یعنی اگر چیزی را وقف کند که مالک آن نیست، نمی تواند آن را به ملک دیگران در آورد. پس وقف چنین مالی نیز صحیح نمی باشد.[4]

3. «موقوف علیهم»: یعنی کسانی که مال مذکور برای آنان وقف شده است. آنان نیز باید دارای شرایطی باشند که به ترتیب می آید:

الف. باید موجود باشند و حضور داشته باشند، به این معنا که نمی توان ابتداءً برای عده ای که وجود خارجی ندارند، وقف کرد. بله! اگر برای عده ای مثلاً اشخاصی که حاضرند و وجود دارند وقف شود و چنین گفته شود که این وقف برای فرزندان آنان و فرزندان فرزندان آنان (تا زمانی که فرزندی دارند یا آن که مثلاً تا هفت نسل بعد خود یا ...) که هنوز وجود خارجی ندارند چون به تبع حاضرین و موجودین چنین وقفی تحقق یافته است، اشکالی ندارد.

ب. معیّن باشند؛ یعنی کسانی که می خواهند از وقف استفاده کنند باید مشخص شده باشند، به طور مثال نمی توان چنین وقف کرد: «فلان مقدار از اموال را وقف برخی از فرزندان پسر خود می کنم»؛ زیرا موقوف علیهم مشخص نیست.

ج. در موقوف علیهم شرط شده است که وقف برای آنان صحیح باشد؛ مثلاً مسلمان؛ نمی تواند برای راهزنان وقف کند و بگوید: «این مال را جهت راهزنان فلان منطقه وقف کردم!». یا بگوید: «این مال را برای شاربان خمر وقف کردم!»، یا مسلمانی برای کافران حربی؛ مالی را وقف کند؛ همه این موارد جایز نیست.[5]

4. وقف کردن مسلمان مالى را برای کافر حربى باطل است اگر چه با واقف خویشاوندى داشته باشد[6] ولى درباره وقف کردن مسلمان بر کافر ذمّى برخی از فقها گفته اند که جایز است اگر چه بیگانه باشد.[7] و برخی دیگر گفته اند بر کافر ذمی بیگانه صحیح نیست.[8]

وقف مسلمان بر کافر مرتد غیر فطری(ملی) صحیح است.[9] اما برای مرتد فطری محل تأمل است.[10]

5. وقتی که شرایط بالا تحقق یافت؛ حال می توان وقف کرد که خود وقف نیز دارای شرایطی است. در وقف شرط شده است که:

1. دوام داشته باشد؛ پس اگر بگوید: «وقف کردم این باغ را بر فقرا تا یک سال» از حیث وقف باطل است.[11]

2. وقف منجّز باشد؛ یعنی وقف بر چیزی معلّق نکند؛ مانند این که بگوید: «وقف کردم فلان مال را اگر اول ماه بیاید».[12]

3. اقباض: یعنی از ملکیت خود خارج کردن و به موقوف علیهم پرداخت کردن و قبض مال موقوفه توسط آنان.[13] [1]. محقق حلّی، جعفر بن حسن، شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، محقق و مصحح: بقال، عبد الحسین محمد علی، ج 2، ص 165، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ دوم، 1408ق.

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت بتانیوز، تاریخ انتشار: 7آذر1395، کدخبر: 389079: www.betanews.ir


اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین