شعارسال: عروسکها برایش خیلی مهم هستند. غیر از عروسک اینکه متولد قوچان است و اهلیتش به آن شهر برمیگردد، برایش بسیار مهم و ارزشمند است. محمد لقمانیان، حدود یک سال است که با عروسک لقمه در فضای مجازی شناخته شده است. عروسکی که لحظههای شیرین را رقم زده است و گاهی هم نقد میکند و برایمان از معضلات اجتماعی میگوید؛ کار با عروسک برایش دوستداشتنی است. حدود 45 دقیقه با محمد لقمانیان به گفتوگو نشستیم و او برایمان از اتفاقات و خاطرههای «لقمهشو» گفت. از کسانی که بعد از انتقادات به او حمله و گاهی هم او را سفارشیکار خطاب کردند.
تصوری که غالبا نسبت به دنیای عروسکها وجود دارد، اینکه بیشتر برای سرگرمی است و برای دنیای کودکان آموزنده است. چطور میشود از یک عروسک استفاده کرد و از فضا و اتفاقات اجتماعی نقد کرد؟
اولا این را بگویم که برای نقد کردن، کار با عروسک را شروع نکردم و نمیخواستم کاری انتقادی انجام بدهم و خیلی هم انجام ندادم. سه ویدئو درمورد نقدهای اجتماعی و سیاسی داشتم؛ یکی در مورد آقای احمدینژاد بود، یکی در مورد آقای روحانی و دیگری در مورد آلودگی هوا.
اینکه چه زمانی به این نتیجه رسیدم که میشود این کار را انجام داد و انتقاد کرد؛ همه مردم در این چند سال اخیر از عروسکها استقبال کردند. کلاه قرمزی و جنابخان نمونههای موفق بودند و من میدانستم که عروسک اگر در جای درست قرار بگیرد، مخاطبان صددرصد از آن خوششان میآید و دنبال میکنند.
وقتی یک جای درستی قرار بگیرد آن وقت، مردم بهعنوان هنرمند از شما توقعاتی دارند. به هرحال وظیفه اولم این بود که بخواهم مردم را شاد کنم و در حد یک دقیقه، دوستانی را که ویدئوی من را در شبکههای اجتماعی میبینند، شاد باشند و بخندند. خدا را شاکرم که همیشه هم بازخورد مثبت گرفتم. دوستانی بودند که تماس میگرفتند و مثلا میگفتند که پدرم عصبی بوده و کارهای شما را دیده و حالش خوب شده است یا اینکه یک هموطن دیگری میگفت خیلی اوقات خسته از سرکار میآیم و همین یک دقیقه برایم کافی است تا سرحال بشوم.
خب خدا را شکر تا الان، همین که توانستم شادی را انتقال بدهم به هدف اولم نزدیک شدهام و همین راه را ادامه میدهم.
مساله بعدی که پیش میآید این که ما در ساختاری مثل اینستاگرام هستیم که همهجور قشری دارد و اکثر ویدئوهایی که به صورت فان و سرگرمکننده است ارائه میشود. 80 درصد اینها بیمحتواست و ایراد دارد و همین جوری فقط با یک شوخی بیرون میآید.
یک جاهایی هم مردم انتظار دارند که کارهای دیگری هم انجام بدهم. مثلا اگر هوا آلوده است من هم حرفی زده باشم یا دیدگاه من را در مورد خیلی از مسائل بدانند.
نمیخواهم بگویم من تسلیم هستم و هر روز و هر شب به من پیغام بدهند که در مورد فلان موضوع هم برنامه داشته باش اما در چارچوبهایی که برای خودم دارم که شامل چارچوبهای اخلاقی و حرفهای است، موضوعات را رصد میکنم و اگر ببینم که نیاز است جایی کار اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی را بروم حتما آن کار را انجام میدهم و میخواهم بدانید که همه این راه هم نمیخواهم انتقادی باشد. چون به هر حال انتقاد وجود دارد و همهجا صورت میگیرد.
شرایط کشور ما به شکلی است که اگر همیشه بخواهیم غر بزنیم، این غرزدنهای مدام اعصاب مردم را خورد میکند. پس من تعادل را در نظر گرفتم. جاهایی که باید بخندند، بخندند، جاهایی که باید فکر کنند، فکر کنند و جاهایی که نوستالژی میخواهند نوستالژی بازی کنند.
مخاطب بازی عروسکی شما، کودکان هستند یا بزرگسالها؟
من اصلا در طراحی عروسک لقمه برای بچهها کاری نکردم. میخواستم این فرهنگ را بیاورم که با آمدن اسم عروسک، مردم یاد بچهها نیافتند. متاسفانه تا میگوییم طرف عروسکگردان است یاد بچهها میافتیم.
عروسکها یک نماد و نشانه برای تولید معنا هستند و هنرمند میتواند با این ابزار، تولید معنا کند. من میخواستم این را جا بیندازم که مردم وقتی اسم عروسک میآید فکر نکنند برای بچههاست.
خیلیها به من پیغام میدهند که آقای لقمانیان ضربهها را کمتر کنید، چون بچههای ما این ویدئوها را میبینند. من در جواب خیلی از اینها گفتم، اشتباه میکنید که میگذارید فرزندانتان اینها را ببینند. شاید در ویدئویی من سیگار بگذارم گوشه لب عروسک. یا دوست دارم در چارچوب اخلاق و فضای بزرگترها کارهای متفاوتی با عروسک انجام دهم که لازم نیست بچه اینها را ببینند و اصلا مخاطب من بچهها نیستند و اشتباه است اگر پدر و مادری میگذارد فرزندش اینها را ببیند.
در کلاهقرمزی هم همینطور است، هدف خانوادهها هستند. مخاطب من هم مردم هستند بهخصوص الان اگر آمار اینستاگرام من را نگاه کنید بین رنج 24 تا 25 سال مخاطبند و همین رنج سنی برای من کافی است.
گفتید در سه کلیپی که در فضای مجازی بازنشر وسیع هم داشت، سه نقد سیاسی و اجتماعی داشتید، واکنشها نسبت به این ویدئوها چگونه بود؟ از این منظر میپرسم که زمانی مجله گلآقا داشتیم و نقدهای جدی سیاسی داشت و کمتر کسی از آن نقدها ناراحت میشد. اما امروز فضای جامعه به سمتی رفته که گویا هر نقدی را مرتبط به جناحبندیهای سیاسی میکنند و گاهی واکنشهای سختی را شاهد هستیم.
بله این اتفاق برای من هم افتاد، مخصوصا برای ویدئوی اول، که برای آقای احمدینژاد بود. در این دو ویدئو اینطور بود که من نمایندهای از مردم میشوم و کنار آن کاراکتر دارم سخنرانی آن عزیزی که «دابسمش»اش را انجام میدهم، گوش میدهم.
خیلی مسائل دیگری هم وجود دارد که جای توضیح ندارد. در آن قسمت ویدئوی آقای احمدینژاد، در جایی ایشان در حال صحبت است و من شیطنت میکنم و تا میخواهم حرف بزنم دهن من را میگیرد و نمیگذارد حرف بزنم.
خب این یعنی اینکه شاید من با سیاستهای ایشان مخالف بودم و حرفهایشان را قبول ندارم و تا آمدم حرفی بزنم یک چیزی جلویمان را گرفته است.
به هرحال مردم این فضا را میشناسند. اینکه بگویند من پول گرفتهام تا برنامهای بسازم خیلی حرف مسخرهای است.
من آدم کسی نیستم. من همین جا اعلام میکنم که تا به حال هیچ جناح سیاسی یا تهیهکنندهای به بنده پول نداده که برای جناح رقیب برنامه بسازم. من فقط این نقد کردنها را حق مردم میدانم چون بالاخره از من توقع دارند که حرفشان را بزنم.
گاهی میبینیم که گوش شنوایی وجود ندارد یا اینکه به افراد برمیخورد.
برای همین این ایده را داشتم که مثلا آقای رئیسجمهور را که نقد میکنم ایشان یک چکی در گوش من میخواباند و این یعنی تو در جایگاهی نیستی که من را نقد کنی، وقتی از یک جایگاه پایین افراد در جایگاه بالاتر را نقد میکنم باعث میشود که این حرفها هم پیش بیاید که تو در جایگاهی نیستی که نقد کنی یا اینکه تو را چه به نقد و اینکه اگر نقد کنی ممکن است اتفاقهای بدی برایت پیش بیاید.
ولی من آدم سیاسیای نیستم؛ بهعنوان کسی که در تاکسی مینشیند و صحبتهای راننده تاکسی یا بقیه را گوش میدهد. من نماینده عوام هستم و آنها همین فکر که من دارم را میکنند که سیاستمداران این را بدانند وقتی که شعاری میدهند مردم در همانجا واکنش دارند نسبت به حرف و شعاری که میشنوند.
به هرحال همین مردمی که واکنش دارند نسبت به حرفهای مسئولان، اعتراض زیادی ندارند. نق میزنند از شرایط اقتصادی اما شاید دستشان کوتاه باشد از اینکه حرفشان به آن بالا برسد. من نماینده این مردم هستم.
ویدئوی آقای روحانی بازخوردی نداشت؟
بله. اتفاقا همان ویدئو هم بازخوردهای مختلفی داشت. صفحه اینستاگرام آقای روحانی لایککردن و در کامنتها مردم تعجب کرده بودند که چطور این اتفاق افتاده است. کمکم وقتی ویدئوها به یک سمت میرود و مردم میبینند که محمد لقمانیانی هست که میخواهد یک جو فان و شادیآور در فضای مجازی ایجاد کند، خودشان میفهمند که من نمیخواهم ادا دربیاورم نه آدم کسی هستم، میخواهم یک کار فانتزی انجام دهم. ویدئوی آقای روحانی کمتر بازخورد منفی داشت اما منتقدان خودش را هم داشت. اما خب بازخوردهای ویدئوی آقای احمدینژاد بیشتر بود. شاید تندتر بود آن ویدئو.
شما در حال حاضر بهعنوان یکی از فعالان فضای مجازی محسوب میشوید. فضای غالب این بستر رسانهای را چگونه ارزیابی میکنید؟
به این نتیجه رسیدهام که در این فضا چیزی که مشهود است و به چشم میخورد سرگرمی است و نشان میدهد مردم ما نیاز به سرگرمی دارند. چه آنها که مدام به اینستاگرام میروند، چه آنها که مدام ویدئو میسازند. آنها هم میخواهند سرگرم شوند و یک جوری اوقات فراغت خودشان را پر کنند و خودشان را نشان بدهند.
ما میلیونها جوان داریم که فکر میکنند استعدادشان هدر میرود. دقیقا خیلی از فعالان اینستاگرام جوانانی هستند که از همهجا ناامیدند و با خودشان میگویند ویدئویی بسازیم تا مرا ببینند. در ویدئوهایشان بهشدت این نیاز به دیده شدن، مشهود است. ما در کشورهای خارجی بهخصوص آمریکا و اروپا مسابقههای استعدادیابی زیادی داریم. اما در کشور ما هم این اتفاق جدیدا میافتد و به تقلید از آنها کار میکنیم. مثلا همین مسابقه استندآپ کمدی. یکسری آدمهایی که در پایتخت هستند به راحتی میتوانند در این مسابقهها شرکت کنند. ولی ما اصلا نمیبینیم که برای بچههایی که در شهرستانها هستند این امکانات فراهم شود.
نکته بعدی این است که این استعدادیابی فقط در یک بخش انجام شده است، همین استندآپ کمدی؛ اما ما بخشهایی مانند موسیقی و تقلید صدا و همچنین تئاتری با استعداد داریم. وقتی طرف به یکجایی برسد که ببیند دیده نمیشود پس به دنبال این میگردد که از خودش ویدئویی بگیرد و پخش کند. نمیگویم که این کار اشتباه یا درست است اما فضای غالب شبکههای اجتماعی، سرگرمی است. جوانها میگویند ما نیاز به سرگرمی داریم اما جایی برای ما وجود ندارد و مسئولان رسیدگی نمیکنند.
اگر بستر این کار فراهم شود خیلی از مشکلات حل میشود. این شعار هم نیست. من متولد قوچان هستم. از زمانی که دانشآموز بودم در شهرستان خودم هیچ مرکزی برای تفریح وجود نداشت؛ هیچ جایی که بتوانیم سینما برویم. مرکز ورزشی مناسب هم وجود نداشت. الان هم که بعد از 15 سال دوباره به شهر خودم میروم میبینم جوانان این شهر مثل همان سالها اوقات فراغتشان را با قدم زدن در خیابانها سپری میکنند.
تنها کاری که در شهر اتفاق افتاده این است که چند پاساژ چند طبقه افتتاح شده است ولی هیچ جایی برای سرگرمیشان وجود ندارد. نهتنها شهرستان قوچان، بلکه همه شهرستانهایی که از پایتخت دور هستند این وضعیت را دارند. این خیلی بد است. به خاطر همین است که عدهای وارد فضای مجازی میشوند و میخواهند هر کاری بکنند تا دیده شوند. به نظرم فضای غالب شبکههای اجتماعی و دنیای مجازی تحتتاثیر همین مسائل دنیای واقعی است.
چقدر با این نظر موافق هستید که هنوز از همه ظرفیتهای شبکههای اجتماعی در کشور ما استفاده نشده است؟
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم این ظرفیت را داریم. از خیلی از کشورهای پیشرفته عقب هستیم و به واسطه تحریمها و اینکه عدهای به ما جهان سومی میگویند یکجاهایی گیر میافتیم. دقیقا مثل خودرو میماند. ما خودرو را وارد کردیم ولی نمیدانستیم روزگاری با موضوعی مثل ترافیک مواجه میشویم. یا آلودگی هوا خواهیم داشت؛ چون بدون فکر کاری را انجام میدهیم.
مثل زمانی که کامپیوتر همهگیر شد و در همه خانهها پیدا میشد وقتی میپرسیدی که چرا کامپیوتر خریدید میگفتند خب میخواهیم آهنگ گوش بدهیم. ما همیشه همینجور بودهایم. همیشه چیزی اختراع شده است و وارد کشورمان شده و مسئولان ما از آن انبوهسازی کرده اند بدون اینکه آینده آن را ببینیم.
فضای مجازی هم شامل همین مساله میشود. اپلیکیشنها هم کم کم وارد شدند. بعد به یکباره جوگیر میشویم و اپلیکیشنهای وطنی میسازیم که خودشان هم مشکلاتی دارند.
همیشه همین جوری بودهایم و الان هم هستیم. ما خیلی راه داریم برای اینکه بفهمیم اگر چیزی وارد شد باید بدانیم آیندهاش چه میشود. باید سعی زیادی شود که اتفاقهای خوب بیفتد.
برخی معتقدند فضای حاکم در شبکههای اجتماعی، بهشدت عصبی است و یک نگاه همیشه معترضی بین کاربران شبکههای اجتماعی وجود دارد. چقدر با این نظر موافقید؟ و چقدر کارهای شما متاثر از این فضا در شبکههای اجتماعی است؟
کار من متاثر از این فضای عصبی نیست. این کار را کردم چون میخواستم هنرم را به مردم نشان دهم تا آنها عروسکگردانی را بیشتر بشناسند؛ اینکه مردم حال خوبی داشته باشند و در اینستاگرام با کارهایی آشنا شوند که لااقل یکسری از استانداردها را دارد.
جوانها هم یاد بگیرند از این نوع برنامهها تا این کار باعث شود بروند دنبال کاری بهتر از این کار و با محتوای بهتر. اگر این اتفاق بیفتد خیلی خوشحال میشوم.
نکته بعدی این است که چون در فضای مجازی آدمها هویتشان مشخص نیست، پس فکر میکنند به راحتی میتوانند هر کاری را انجام دهند و این هم به خاطر آن است که جایی نبوده که حرفها زده شود. برای همین وقتی یکجایی را پیدا میکنیم که حرفهایمان را بزنیم پس در همین فضای مجازی عصبانی حرف میزنیم. من کافی است که یککاری کنم که باب میل خیلیها نباشد. همین کار باعث میشود خیلی فحش بخورم. بنابراین باید تمرین کنیم که این اتفاق نیفتد.
سایت شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت فرهیختگان آنلاین، تاریخ انتشار: 24بهمن1396 ، کدخبر: 16042: www.fdn.ir