شعارسال : دیگر قابل توجیه و به صلاح منافع، امنیت و آینده کشور نیست که از پرداختن به برخی امور اجتماعی و سیاسی پرهیز کرد. بخش بزرگی از شهروندان برای تهیه و تامین غذا، لباس، مسکن، کار، آموزش، بهداشت و... ناتوان هستند. بنیاد تاسیس جوامع بشری بر این ایده و خواست بود که اراده و خرد جمعی که در حاکمیت نمود می یابد، مسئول تهیه و تامین نیازهای حیاتی انسان ها شود. بنابراین، نظم اجتماعی در قالب انواع نهادهای اجتماعی و حاکمیتی مسئول بی قید و شرط مدیریت تهیه و تامین نیازهای ابتدایی شهروندان است. نیازی نیست تا «دکتر، مهندس یا متخصص توهمات متافزیکی» باشیم تا متوجه شویم تنها دلیل ناتوانی شهروندان به منظور تهیه و تامین غذا، مسکن، بهداشت، آموزش و... مدیریت کلان ناکارآمد است.
ظاهراً برخی از سیاست ورزان و صاحب منصبان انتصابی و انتخابی درک کاربردی و عینی از مفهوم امنیت (ملی، اجتماعی) ندارند. شاید به همین دلیل برخی، صاحب منصبان و سوداگران سیاسی توانایی تفکیک امنیت ملی و اجتماعی با امنیت فردی و جناحی را ندارند. به باور نگارنده، فقدان فهم چیستی و چرایی امنیت(ملی و اجتماعی) ریشه بسیاری از چالش های اجتماعی و ملی است. به منظور تبیین کاربردی چیستی و چرایی مفهوم امنیت، در این موجز نکاتی ارائه می شود.
امنیت برگرفته از واژه یا فعل امن بودن است. اینکه امن بودن معطوف به کیفیت یا حالت یک چیز، موضوع یا شرایط خاص است. بدین معنی که آن چیز، موضع، شرایط یا امر از جانب هیچ عامل متخاصمی در معرض تهدید نیست. بنابراین میتوان شرایطی را که در آن واژه امنیت استفاده میشود را (حداقل) متشکل از دو عنصر تلقی کرد. یک عنصر (امر، موضوع یا شرایط) توسط یک عنصر دیگر (ابزار، نهاد اجتماعی و...) محافطت میشود.
اگر تعریف کلی و مختصر فوق را به امور اجتماعی و انسانی اطلاق کنیم، آنگاه میتوانیم بگویم که وظیفه برخی نهادها و کارگزاران اجتماعی حفاظت از انسان ها، نهادها و انواع فعالیتهای اجتماعی است. به عنوان مثال، وظیفه نیروهای انتظامی، اطلاعاتی و نظامی حفاظت از شهروندان در قبال انواغ تهدیدهای داخلی و خارجی است. اما، حفاظت از انسانها، نهادها و فعالیتهای انسانی و اجتماعی به چه معنی است؟
مثلاً، در شرایطی که شهروندان از داشتن منزل، کار، آموزش، غذای مناسب، ماشین، بهداشت و درمان، شادی و... احساس آرامش میکنند، این بدین معنی است که نهادهای امنیتی (انتظامی، اطلاعاتی، نظامی و...) به خوبی توانستهاند انواع تهدیدهای داخلی و خارجی را کنترل یا خنثی کنند. اما در بحث آرامش شهروندان که منوط به انجام وظیفه صحیح نهادهای امنیتی است، عامل یا عنصر بسیار کاربردی و مهم دیگر وجود دارد. اینکه مدیریت کلان سیاسی باید بتواند آنچنان امور گوناگون انسانی و اجتماعی را مدیریت، برنامهریزی و اجرا کند که شهروندان بتوانند از طریق تلاش و کارکردن معقول؛ نیازها، خواستهها، تمایلات و اهداف خود را محقق کنند.
اما در شرایطی که شهروندان با وجود تلاش فراوان، تحصیلات عالی، تخصصهای گوناگون و... نتوانند ابتداییترین نیازها، اهداف، خواستهها و تمایلات خود را محقق کنند، نیروها و نهادهای امنیتی از چه چیز میخواهند محافظت کنند؟ به عبارتی، وظیفه نهادهای امنیتی (انتظامی، اطلاعاتی و نظامی) در قبال شهروند یا شهروندانی که به شغل، مسکن، غذا، لباس، آموزش، بهداشت و درمان و... دسترسی مطلوب یا اصلاً فاقد ابتداییترین ملزومات انسانی هستند، چه است؟
آیا غیرمنطقی است، اگر بگویم شهروندانی که فاقد ابتداییترین ملزومات بقا هستند، پیوسته در معرض ترس، نگرانی، دلهره خشم و... هستند؟ آیا منطقی و امکانپذیر است که از ارتش مستضعفها انتظار اطاعت از قوانین اجتماعی را داشته باشیم؟ آیا میتوان با وجود ارتش مستضعفها که پیوسته کل زیست اجتماعی و مدنیت را در معرض انواع مخاطرات بالفعل قرار میدهند، ادعای عمق استراتژیک، اقتدار، ثبات و... کرد؟
ضروری است تا پرسش شود، چرا شهروندان به خیابانها آمدند؟ پاسخ: برای اینکه میخواستند با مسئولان حرف بزنند. آیا خیابان مکان مناسبی برای صحبت با مسئولان است؟ خیر. اما واقعیت این است که کانالهای ارتباطی میان شهروندانی که دچار انواع دشواریها هستند با مسئولان، مسدود یا بسیار ناکارآمد است. شهروندانی که به خیابانها آمدند، پیرامون چه موضوعاتی میخواستند با مسئولان صحبت کنند؟ شهروندان میخواستند و میخواهند به مدیریت کلان سیاسی و مقامات بگویند که آن ها زیر بار فشار اقتصادی، معیشتی، بیکاری، افسردگی، اضطراب، ناامیدی، بیعدالتی، تبعیض، فساد اداری، بهداشت و آموزش ناکارآمد و... خم و شکستهاند. شهروندان در خیابانها میخواستند به صاحب منصبان بگویند ما شما را در جایگاهی که هستید گذاشتیم. میخواستند بگویند نباید جز اهداف جمعی (ملی) هدف دیگری داشته باشید. شهروندانی که به خیابانها آمدند میخواستند و میخواهند به صاحب منصبان بگویند در عصر اطلاعات دیگر ممکن نخواهد بود که با اندیشهها، راهکارها، طرحها و راهبردهای ناکارآمد کشور را اداره یا نیازها و خواستههای شهروندان را محقق کرد. شهروندان در خیابانها گفتند و میگویند که منافع جناحی باید تابع منافع جمعی و ملی باشد. شهروندان و مستضعفان در خیابانها گفتند و میگویند که زیست شهروندان باید تنها دغدغه تمامی کارگزاران نظام مدیریت کلان سیاسی باشد. شهروندان میخواستند به مسئولان بگویند ما دارای فهم بوده و توان تشخیص و درک امور گوناگون را داریم. هر وطندوستی باید از ناآرامیهای اخیر نگران و عمیقا به فکر راهبردی عملی به منظور حل و فصل چالشهای جدی اجتماعی باشد.
کدام قانون آسمانی یا زمینی میتواند یک انسان را از تلاش برای بقا، محدود یا متوقف کند. تلاش برای بقا، مقدم بر هر قانون زمینی و آسمانی است. آن هایی که گرسنگان و مستضعفان را به پیروی از قوانین زمینی یا آسمانی دعوت میکنند فاقد صداقت و اخلاق انسانی هستند. ذات قوانین اجتماعی برای صیانیت از حیات است. پیروی و طبعیت از قوانین نباید موجب گرسنگی، فقر، رنج، ناامنی و... شود.
با در نظر گرفتن چالشها عینی، ملموس و غیرقابل انکار مانند وجود شهروندانی که برای امرار معاش در سطل زبالهها جستجو میکنند، جوانان تحصیلکردهای که به خاطر ناامیدی و فقدان چشمانداز روشن برای آینده از کشور مهاجرت کرده و میکنند، شهروندانی که به خاطر دشواریهای اقتصادی اعضای بدن خود را میفروشند و.... نهادهای امنیتی از چه چیز حفاظت میکنند.
در شرایطی که شهروندان توانایی خرید گوجه فرنگی، سیبزمینی و پیاز را ندارند یا بعضاً کمبود این مواد غذایی در مغازها وجود دارد، بحث از امنیت (اجتماعی) حاکی از عدم صداقت، اراده، توانایی، فهم و... است.
شعارسال ، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ابتکار ، تاریخ انتشار 7 آذر 98 ، کد خبر : 148094 ،ebtekarnews.com