
شعارسال: آیا آشفتگی موجود آبستن نظم جدیدی است؟
به نظر میرسد پس از جنگ جهانی دوم، کرونا مهمترین بحرانی است که تمام این خیالبافیها را نقش بر آب کرده است.
محمدمحسن راحمی، روزنامه نگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: توماس هابز، فیلسوف سیاسی انگلیسی، برای توصیف جوامع ماقبل مدنی، از اصطلاحی با عنوان «وضع طبیعی» بهره میبرد. در وضع طبیعی هابزی، از اخلاق و حقوق متقابل خبری نیست و همواره نزاعی خونین برای حفظ منافع شخصی افراد در جریان است. درواقع و باز به تعبیر هابز، «انسان گرگ انسان است».
انسان مدرن با وضع قرارداد اجتماعی و پایهگذاری قوانین مدنی در عصر روشنگری بهدنبال آرمانشهری بود که در آن مردمان در آزادی، برابری، برادری و صلح باشند و حتی خبری از مرگومیر بر اثر بیماریهای کشنده مسری نباشد. مدرنیته در آرزوی تسلط هرچه بیشتر بر طبیعت و غلبه بر مرگ و جاودانگی بود، اما سرنوشت انسان قرن بیستم در دو جنگ جهانی اول و دوم با فجایعی که به مرگ دهها میلیون انسان منجر شد، اتوپیای مدرن را به چالش کشید. اما پس از جنگ جهانی دوم در در دهههای اخیر، همان ایده بهنوعی دیگر و در قالبهای متفاوتی مجددا بازتولید شد و «جهانیسازی» و «دهکده جهانی» آخرین رویایی بود که دنیای مدرن برای مردم جهان به تصویر کشید.
اما به نظر میرسد پس از جنگ جهانی دوم، کرونا مهمترین بحرانی است که تمام این خیالبافیها را نقش بر آب کرده است. حتی در پیشرفتهترین کشورهای توسعهیافته یا به اصطلاح «جهان اول»، روزبهروز بر آمار مرگومیر بر اثر یک بیماری واگیردار افزوده میشود. ویروسی به اندازه فقط چندنانومتر، نهتنها بیمارستانها را به گورستان تبدیل کرده، بلکه حتی نفسهای بزرگترین اقتصادهای جهان را هم به شماره انداخته است. رویای گلوبالیسم نقش بر آب شده و «دهکده جهانی» بیش از هر چیز به باغوحشی ترسناک تبدیل شده است.
شاید اگر هابز زنده بود و وضع کنونی عالم را مشاهده میکرد، چارهای جز این نداشت که برای توصیف «وضع کرونایی» ما، مجددا دست به دامان اصطلاح «وضع طبیعی» شود. این روزها بهطور مکرر اخبار مربوط به دزدی محمولههای پزشکی در کشورهای غربی را میشنویم. در «جنگ ماسکها» هم مثل «وضع طبیعی هابزی» خبری از اخلاق و حقوق متقابل نیست و هر دولتی گرگ دولت دیگر شده است. کشورهایی که قرار بود با همگرایی به سمت تحقق دهکده جهانی بروند، در جنگلی گرفتار شدهاند که جز زور قانونی ندارد.
در «وضع طبیعی»، آشفتگی موجود آبستن نظم متفاوتی است؛ مثل سارس و مرس، ابولا و انواع آنفلوآنزاها، دیر یا زود دنیا از دست کرونا هم خلاص میشود، اما به نظر میرسد در جهان پساکرونا بیش از لفاظیهایی چون انواع و اقسام اتحادیههای سیاسی- اقتصادی منطقهای و رویای دهکده جهانی، دولت- ملتها برای حل مشکلات و بحرانها بهدنبال نگاه به درون و تمرکز بر ظرفیتهای داخلی خود خواهند بود. اگر تشدید ملیگرایی را قالبی سیاسی برای این تمنای جوامع در نظر بگیریم، روندی که در چند سال گذشته در قالب ظهور انواع و اقسام افراد و احزاب ناسیونالیست و ملیگرا در آمریکا و اروپا آغاز شده، با شدت بیشتری همچنان ادامه خواهد یافت.
«پاندمی» و «قرنطینه» مهمترین کلیدواژههایی هستند که در وضعیت کرونایی مدام تکرار میشوند. اولی محصول نوعی «ادغام» و از عوارض جهانیسازی افراطی و دومی استعارهای از «انزوا»ی مثبت برای مقاومت در برابر آسیبهای این «ادغام» لجامگسیخته است. «پاندمی» استعارهای از نظم پیشاکرونایی و «قرنطینه» مبدائی برای پیدایی نظم پساکرونایی است.
آتش زدن پرچم اتحادیه اروپا توسط ایتالیاییهای خشمگین از عدم حمایت این اتحادیه از مردم این کشور، نشانهای جدی برای نظم سیاسی جهان پساکرونایی است. شاید این درس برای کشور ما ایران که چند سالی است با تحریمهای بینالمللی دست به گریبان است، بیش از سایرین نیازمند تامل و تفکر باشد که باید قوی شد و روی پای خود ایستاد.
شعار سال،با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه فرهیختگان ،تاریخ انتشار: 23 فروردین 1399،کدخبر : 39339 www.farhikhtegandaily.com