شعار سال: کارکنان دور هم جمع شده اند و مشغول نوشتن شیفت های عید هستند و هر یک از تاریخ های مسافرت نوروزی صحبت می کنند، از ویلا و خاطره ها و صدای خنده و قهقهه بلند ی شود ، نیروهای رسمی در اولویت انتخاب شیفت ها هستند، پسر جوان تازه استخدامی در وجودش اضطراب بزرگی نمایان است، یک نیروی شرکتی که دردش نه تاریخ مسافرت و ناهماهنگی با اهل و عیال بلکه چگونگی پوشش شیفت های بیمارستان دیگری است که در آن کار می کند؟!
مرد جو گندمی از راه می رسد و برنامه را می گیرد و خطاب به پسر جوان می گوید: اول شما شیفت هایت را بگو
نیروهای رسمی اخم هایشان را در هم می کشند و بالاخره رگ غیرت یکی از آنها پاره می شود و می پرسد چرا اول شرکتی ها؟! ما که نیروی رسمی هستیم؟! با ۱۵ سال سابقه؟!با ۲۰ سال سابقه؟!
مرد جوگندمی می گوید: درد تو چگونه خوش بودن است و درد او چگونه کار کردن؟!
نیروهای شرکتی یک سوم من و تو حقوق می گیرند، حداقل کاری که از دست ما برای کمک به آنها بر می آید اینست که مانع جان کندن آنها برای یک زندگی آبرومندانه نشویم و بگذاریم در دو جا کار کنند، تورم و سنگینی قیمت گوشت و مرغ و گرانی بر اقتصاد این جوانانی که هنوز خانه ندارند دو چندان است.
پی نوشت: مراقب باشیم که در بیمارستان ها تفکرات آپارتایدی و سینیور و جنیور را حاکم نکنیم و بر طبل درد بی دردی نکوبیم. گاهی مرز توحش و تمدن فقط یک تار مو بی شعوری است.
پایگاه تحلیلی -خبری شعار سال، برگرفته از کانال"نه به عوام فریبی "