شعار سال:احتمالاً همۀ کسانی که درون مرزهای ایران زندگی میکنند، هر قدر هم دربارۀ همۀ مسائل خرد و کلان اختلاف نظر داشته باشند، در این یک مورد اتفاقنظر دارند که ایران مشکل اقتصادی دارد. دلیل این مشکل را طبعاً میتوان به عوامل داخلی و خارجی نسبت داد، اما مگر میتوان منکر این شد که عوامل خارجی نیز در نهایت ریشه در داخل دارد. اما آسیب آسیب است و فرقی نمیکند عامل آن کجاست. عابری که در خیابان تصادف میکند، چه خود سربههوا بوده باشد و چه رانندهای مست به او زده باشد، در نهایت استخوانهایش میشکند و باید در بیمارستان بستری شود. بهتر است برای یک بار هم که شده، همۀ مردمی که درون مرزهای ایران زندگی میکنند، هر کسی بر هر کرسی و در هر مقامی تکیه زده است، بپذیرند اقتصاد ایران ناخوش است. اگر سر همین یک مسئله توافق کنیم، گام اول و اساسی را برای رفع این مشکل برداشتهایم.
همۀ ما کموبیش، و هر کداممان از دیدگاه خود، میتوانیم دلایل این معضل اقتصادی عمیق و افسارگسیخته را شرح دهیم. اصلاً قصد ندارم وارد جزئیات شوم، اما مشخص است که فشار خارجی و سوءمدیریت و عوامل سیاسی داخلی در این مشکل دخیل است و در این میان نوع سیاستورزی دولتمردان ما مهمترین عامل است که این نتیجۀ اولویت دادن به سیاست در برابر اقتصاد است. اما بهتر است از بیان معضل ــ که کار شب و روزمان است ــ بگذریم و صریح دنبال راهحل باشیم. شفاف میگویم که مشکل اقتصادی ایران دو راهحل کلان بیشتر ندارد: یا دموکراسی یا تکنوکراسی.
افسوس اصلی این است که ما نه از مزایای دموکراسی بهرهمندیم و نه از مزایای تکنوکراسی. بدیها و عوارض جانبی دموکراسی را داریم و مزایای آن را نداریم و فعلاً این بخت را هم نداشتهایم که دستکم از نعمت نوعی تکنوکراسی بهرهمند باشیم. اما اگر کسی فکر میکند بدون تن دادن به یکی از این دو راه میتوان ناخوشیهای عمیق را درمان کرد، فقط به مشکلات دامن زده است، بنیۀ اقتصادی کشور، جایگاهمان در جهان و آیندۀ ملت را نامطمئنتر کرده است. حال که همه، از چپ تا راست، از بالا تا پایین، اذعان دارند در کشور مشکل اقتصادی وجود دارد، پس دستکم بیایید سر این مشکل توافق کنیم و دنبال راهحلی واقعی برای آن باشیم؛ نه عوامفریبی، نه شعارهای پوچ و نه تکرار روشهای آزمودهشده و شکستخورده... برادرانه، خواهرانه و هممیهنانه بپذیریم باید این معضل حل شود.
راه اول، یعنی دموکراسی، راهی است که باب طبع اپوزیسیون است، زیرا تنها راه تغییر سیاستهای کلان برای اپوزیسیون این است که وارد حاکمیت شود و برای ورود به حاکمیت باید مجاری دموکراتیک برایش گشوده باشد. اما این راهها گشوده نیست. در چنین شرایطی اپوزیسیون برای ورود به حاکمیت باید به راههای دیگر بیندیشد که این نیز ناممکن است (چون زورش نمیرسد؛ به همین سادگی). توان حکومت صرف این میشود که جلوی تغییر را بگیرد و توان جامعه (یا بخشی از جامعه) صرف این میشود که راهی برای تغییر بیابد. این دو همدیگر را به رسمیت نمیشناسند، همدیگر را خنثا میکنند و در فرایند انکار همدیگر اصل قضیه، همانا بهروزی و پیشرفت، فراموش میشود. در این وضع به نظر تنها راهحل برای برونرفت از این وضعیت این است که مصالحهای بزرگ صورت گیرد؛ مصالحهای کلان و با پذیرش واقعیت: حاکمیت بپذیرد باید اقتصاد را اصولی درست کند و مردم بپذیرند که باید مطالبات اقتصادی بسنده کنند.
چنین مصالحۀ نانوشتهای در چین و روسیه رخ داده است؛ به ویژه در چین و فواید اقتصادی آن را هم میتوان دید (گرچه من منتقد فرهنگ مادیگرای چینیام، چه از نوع کمونیستیِ پیشین و چه از نوع کاپیتال کمونیستی کنونی). در یک کلام ایران دو راه بیشتر ندارد: یا دموکراسی یا تکنوکراسی. هر دو راه مخاطراتی دارد، اما راه سومی وجود ندارد و نتیجهاش این میشود که ما از مزایای هر دو بیبهره میشویم. یا حاکمیت باید آینۀ شفاف کل مردم باشد یا مردم باید حقوق سیاسی خود را واگذار کنند و به بهبود وضع اقتصادی (که اساس هر دستاورد دیگری است) بسنده کنند. راه سومی برای ما وجود ندارد؛ یعنی وجود دارد، اما عملاً راه نیست، چاه است.
اگر ایراد بگیرید این حرفم دعوت به نوعی دیکتاتوری است، پاسخم این است که گزینۀ اول من هم دموکراسی است، اما اگر قرار است برای دفع دموکراسی سیاستی در پیش گرفته شود که اقتصاد و توسعه ویران شود، بهتر است مردم از حقوق سیاسی خود بگذرند و حاکمان سیاستهای خود را تعدیل کنند و بر ساختن اقتصاد و توسعه تمرکز کنند، بدون بیم اینکه ممکن است جبهۀ سیاسی را ببازند. گفتن این حرفها دردناک است، اما یادآوری میکنم وقتی دو مادر سر فرزندی دعوا داشتند و قاضی خواست بچه را با شمشیر دو نیم کند، مادر واقعی بچه را تقدیم کرد...
مهدی تدینی
پایگاه تحلیلی- خبری شعار سال، برگرفته از مجمع فعالان اقتصادی