نظرسنجی صداسیما میگوید که مشارکت در حدود ۴۹ درصد است. عطریانفر در اجتهادی سلیقه ای، مدعی مشارکت ۵۵ درصدی است و ...؟ به فرض که با این رویه آماردهیهای آب زرشکی، اندکی بر آمار مشارکت انتخاباتی اضافه شود. سوال اینجاست که سیاهی لشکر میخواهیم یا مشارکت سیاسی؟ به فکر برنامههای اساسی باید بود نه آمار دهیهای ناف بند شده، آقای عطریانفر.
شعار سال: مقام معظم رهبری در سخنرانی که اسفند سال گذشته بود که بر اهمیت مشارکت حداکثری و «انتخابات پرشور» را مقدم بر «انتخاب اصلح» عنوان کردند. همین جمله مشخص است که تمام دستگاههای ذیربط باید سعی و تلاش خود را براین بدارند تا مشارکت را افزایش بدهند. انتخابات مجلس یازدهم بود که شاهد مشارکت پایین بودیم و باعث شد افرادی در مجلس رویکار بیایند بیشتر با نیت توصیه حساب از دولت که همین امر باعث شده مجلس مقابل دولت قد علم کند. حال با توجه به انتخابات ریاست جمهوری که با مجلس کاملا متفاوت است و تعیین کننده سرنوشت مملکت است باید مشارکت را افزایش داد. افزایش مشارکت نیز در دستان شورای نگهبان است که بصورت سلیقهای کاندیداتورها رارد صلاحیت نکنند از جمله کاندیداتوریهای اصلاح طلبان.
با محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی گفت و گویی انجام شده است:
با توجه به ثبت کمترین میزان مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم که اسفند ۹۸ برگزار شد، به نظر شما علل و عوامل عمده میزان مشارکت پایین چیست؟
انتخابات مجلس شورای اسلامی به دلیل اینکه در حوزههای انتخابیه متنوعی اجرا میشود، انگیزهها و جذابیتهای محلی، قومی و منطقهای موثر است. هر مقدار که زمینه مشارکت و رقابت بین نامزدهای انتخاب شونده تقویت شود سطح مشارکت مردم افزایش مییابد. لکن متاسفانه تجربه تاریخی بدی که داریم همواره شورای نگهبان با سیاستهای نظارتی و کنترلی شدیدی که دارد از جمله نگاههای انقباضی معمولاً حد حضور نامزدها را بسیار کاهش میدهند همچنین با رد صلاحیتهای گستردهای که دارند زمینه رقابتها محدود میشود. وقتی نامزدهایی حق انتخاب شوندگی دارند، کاهش مییابد همچنین تاثیر بومی و منطقهای و محلی نیز کاهش مییابد؛ لذا انگیزه مردم برای رقابت بسیار کم میشود. هر مقدار شورای نگهبان نسبت به سیاست انقباضی خود در حوزه انتخابیه تغییر ایجاد کند معمولاً رقابتها قانع کننده و قابل قبول است و نسبتاً مشارکت افزایش مییابد و هر مقدار سختگیری کند رقابت بسیار اندک میشود. از جمله وضعیت انتخابات گذشته است که رقابت در سطح تهران بدلیل این که سطح گستردهای از نامزدهای اصلاح طلب یا دیگر نامزدها که مایههای اعتدالی داشتند یا از اصولگرایی فاصله داشتند رد صلاحیت شدند که همین امر باعث شد جذابیت و مطلوبیت مشارکت کاهش یافت که متاسفانه در تهران حد مشارکت در حد ۱۰-۹ درصد بوده است.
اساساً وقتی از این میزان ۳-۲ درصد به فردی رای دادند و الان نماینده است، چطور میتواند نمایندگی ۱۰۰ درصد مردم تهران را انجام دهد. از این حیث اگر بخواهیم سطح مشارکت را افزایش دهیم باید انگیزههای مردم و روابط را با نامزد انتخابی در برنامهها تقویت شود و واقع بینانه با مردم صحبت کنند. اما فعلا تا اطلاع ثانوی نقش ردصلاحیتهای شورای نگهبان در کاهش مشارکت بسیار موثر است و تنها توصیه این است که به آقایان در شورای نگهبان توصیه شود که اگر دلسوز ملت هستید مشارکت گسترده مهم است و میخواهید منویات رهبری در افزایش مشارکت چشمگیر باشد و خواسته ایشان محقق شود، باید سیاستهای رفتاری را در ردصلاحیتها تغییر دهید.
یکی از مواردی که بیان میشود مشارکت در انتخابات مجلس کم بود، اکثر اصلاح طلبان یا نیامدند یا ردصلاحیت شدند.
عمدتاً ردصلاحیت شدند، چون زمینه مشارکت محدود بود و شورای نگهبان با سیاستهای انقباضی خود اجازه نداد چهرههای موثر و شاخص و باتجربه وارد میدان شوند. طبیعی است نیروهای موثر خارج شوند و جامعه مخاطب هم نسبت به این عدم حضور واکنش نشان میدهد و وقتی چهرههای موثر وارد نشوند سطح تبلیغات کاهش مییابد و چهرههای ناشناس وارد میدان میشوند و معمولاً رای نمیآورند. انتخابات مجلس تقریباً انتخابات نبود بلکه نوعی انتصاب به ظاهر موجه بود. این که لیست تمام عیاری از نیروهای اصولگرا بدون حضور یک رقیب نیرومند به نام اصلاح طلب در برابر آنها رای آوردند، اصلاح طلبان اجازه رقابت پیدا نکردند و در نتیجه اصولگرایان وارد مجلس شدند.
مشارکت در انتخابات ۱۴۰۰ قطعا بالای ۵۵ درصد است
اگر بخواهیم مشارکت انتخابات ریاست جمهوری را همانند اسفند ۹۸ ترسیم کنیم برای افزایش آن باید چه اقداماتی انجام دهیم؟
انتخابات خرداد ماه با مجلس متفاوت است و نباید با مجلس مقایسه کنیم. انتخابات مجلس باید با انتخابات مجلس قبل از خود و انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات ریاست جمهوری قبل از خود مقایسه شود. نوعاً در طول تاریخ ۴۰ ساله ایران انتخابات ریاست جمهوری از رونق موثرتری برخوردار بوده، چون اینجا حضور نامزدهای رقیب جدی بوده و این رقابت را دامن میزد و مشارکت را افزایش میداد. پیش بینی من این است، در انتخابات خرداد رقبایی در عرصه رقابت انتخاباتی داشته باشیم که چهرههای اصیل هستند و انگیزه ایجاد میکنند. همچنین جامعه مخاطب خود را وارد گفتگو میکنند و فضای انتخاباتی خواهد شد و، چون یکپارچگی حوزه انتخابی است و ذهن سراسر ایران معطوف به دو رقیب عمده است. پیش بینی من این است که انتخابات ۱۴۰۰ قطعاً حد مشارکت ما بالای ۵۵ درصد است و حتی ۶۰ درصد پیش بینی میکنم. توصیه نمیکنم این را با انتخابات زیر ۳۰ درصد مجلس مقایسه کنیم و بگوید مشروعیت ریاست جمهوری از یک زمینههای تضعیف شده و حداقلی برخوردار است. انتخابات آینده پرشور خواهد بود.
تمام دورههای انتخاباتی ایران کسانی که سخن اصلاح طلبانه داشتند پیروز شدند
پیروزی اصلاح طلبان در گروه مشارکت بالا در انتخابات است. ارزیابی شما چیست؟
همیشه همینطور بوده است. جامعه ایرانی در شرایط انتخاباتی معمولاً تمایلات اصلاح طلبانه دارند. مردم ما اگر چه از اصلاح طلبان در مقاطع گلایهمند باشند، ولی گلایهها خودی و داخلی است و کلاً جامعه ایرانی بخصوص طبقه متوسط شهری تمایلات رای خود را معطوف و متمایل به اصلاح طلبان میکند که افق پیش روی آنها را به گونهای ترسیم میکنند که شرایط اقتصادی بهتر شود و سطح تعامل با کشورها پیرامونی و جهانی افزایش و سطح خشونت کاهش یابد. همچنین سطح اقتصاد ارتقا داده شود. در واقع زیرساختها تقویت شود و گذرنامه ایرانی اعتبار یابد. از خشونت و برخورد و مناقشه و دعوا فاصله داشته باشند و نگاه مردم این چنین است حتی اگر در گفتمان اصلاح طلبان چنین خواستهای بیشتر متجلی است، ولی متاسفانه اصولگرایان چنین نگاهی ندارند. پس اگر زمینهای فراهم کنیم که مشارکت حداکثری باشد بالای ۶۵ درصد و ۷۰ درصد برود دلالت بر این دارد که حجم بزرگ تری از کسانی که تمایلات اصلاح طلبانه درون جامعه دارند راحتتر به صندوق رای میآیند و به صورت طبیعی رای آنها به کسی داده میشود که چنین تفکری را نمایندگی کند.
اگر رقابت کاهش یابد طبیعی است که اصلاح طلبان و همفکران و مخاطبان آنها کمتر در انتخابات شرکت میکنند و احتمال عدم پیروزی وجود دارد. لکن من فکر میکنم اگر اصلاح طلبان بتوانند شخصیت واحدی را توافق کنند و شورای نگهبان هم رفتارهای مشابه دوره سال ۹۲ نکند که آقای هاشمی رفسنجانی را بدون دلیلی به صرف کهولت سن رد صلاحیت کردند که هیچگاه چنین داوری نزد مردم پذیرفته شده نیست، به نظر میرسد روی یک شخصی تمرکز و توافق شود و رقابت جدی باشد مشارکت افزایش مییابد و حداکثری میشود و پیروزی نیروی اصلاح طلب قطعی به نظر میرسد.
در طول تاریخ ۴۰ ساله ایران به نظر میرسد جز دولت آقای احمدی نژاد که آن هم با هزار، اما و اگر روی آن بحث میکنیم، تمام دورههای انتخاباتی ایران کسانی که سخن اصلاح طلبانه داشتند پیروز شدند. آقای روحانی اگرچه اصولگرا بوده، ولی رویکرد اصلاح طلبی داشت و رای اصلاح طلبان را گرفته است و در دولت اول با همین ادبیات پیش رفت و امروز هم همین طور است و همچنان از ایشان دفاع میکنیم. قبل از آقای احمدی نژاد دولت آقای خاتمی بود و قبل از آن آقای هاشمی و قبل از آن مهندس موسوی بود و نهایتاً سال ۵۷ و ۵۸ که انقلاب حادث شد، در طول این زمان جز این دوره ۸ ساله که کارآمدی صفر بود و زیانهای سنگینی به کشور زده شده و هیچ کدام از طرفداران احمدی نژاد امروز حمایت نمیکنند و هر کدام از این که نسبتی با احمدی نژاد برقرار کنند و آن فرد را به احمدی نژاد بچسبانند، طفره میروند، چون خطا کردند و در همان دوره دچار نوعی تکثر در کاندیداها شدیم والا همان دوره هم آقای احمدی نژاد امکان پیروزی نداشت.
در دوره اولی که رقابتها بین ۵-۴ نفر بود رای اصلاح طلبان جمعاً ۱۶ میلیون نفر بود و جمع آرای اصولگرایان ۱۰ میلیون رای بود. اگر ما در همان مقطع روی یک شخصیت توافق میکردیم پیروزی آن سال قطعی بود و با موجودی به نام احمدی نژاد مواجه نمیشدیم که کشور ۸ سال عقب رانده شود و مصیبت بر سر کشور نازل شود؛ لذا میتوان این تحلیل را مطرح کرد که کلاً روند انتخابات در ایران روند اصلاح طلبانه است و نامزد اصلاح طلب معمولاً پیروز است. مگر این که حادثهای رخ دهد یا تخلفی رخ دهد یا یک رای سلبی طرف اصولگرا بگیرد یا تفرقهای رخ دهد، ولی اگر در چارچوب مراقبتهای وحدت طلبانه اصلاح طلبی حرکت کنیم به احتمال قریب به یقین پیروزی ۱۴۰۰ برای اصلاح طلبان خواهد بود.
باید از حضور حداکثری به هر شکلی دفاع کنیم ولو اینکه نامزد ما رای نیاورد
اوایل اسفند در سخنرانی رهبری بر اهمیت مشارکت حداکثری تاکید داشتند. برگزاری انتخابات پرشور را مقدم بر انتخاب اصلح دانستند. ارزیابی شما چیست؟
بسیار پیام گویا، روشن، هوشمندانه و قابل دفاعی است. کسانی که ادعای اصولگرایی میکنند و خود را نسبت به رهبری از اصلاح طلبان نزدیکتر میدانند و خود را فرزندان بلافصل دیدگاههای رهبری میدانند و همواره شعار میدهند منتظر هستیم آهنگ رهبری را بفهمیم و مطابق آن حرکت کنیم. سالیان متمادی است از رهبری آقای خامنهای میگذرد، میدانند که همواره رهبری طرفدار حضور حداکثری است، چون حضور حداکثری قوت و اقتدار نظام را نشان میدهد که خارج از خط چپ و راست است، خارج از خط اصلاح طلب و اصولگراست. ولی متاسف هستیم اصولگرایان برخلاف نظر رهبری در این دوره بارها و بارها و در گذشته هم همین طور بوده که تاکید بر این داشتند. نباید از حضور حداکثری دفاع کنیم چرا که احتمال پیروزی خود را در مشارکت حداقلی میدانند. این موضع گیری رهبری مهر بطلان بر نوع نگاه غلطی که آنها داشتند بود.
متاسفانه نشان داد که منافع جناحی خود را بر منافع ملی ترجیح میدهند. اصلاح طلبان از این موضع به حیث رهبری دفاع و حمایت میکنیم، نه این که تصور کنید، چون پیروزی ما هم متکی بر حضور حداکثری است بلکه واقعیت این است که باور اصلاح طلبان همواره این بود که مشارکت حداکثری ولو این که اصلاح طلبان هم رای نیاورند به نفع کشور است و منافع ملی متکی بر حضور حداکثری است. رهبری در قواره و قاعده و گفتمان بسیار شفاف بیان کردند مشارکت اهم است و انتخاب نامزد مورد نظر مهم است. اهم مهمتر است و مهم مهم است. فی واقع باید بر اساس دیدگاهی که فراتر از خط سیاسی است و بیشتر مدافع دیدگاههای ملی باشیم باید از حضور حداکثری به هر شکلی دفاع کنیم ولو اینکه نامزد ما رای نیاورد و ولو نامزد ما پیروز نشود و ولو به قدرت نرسیم. باید از مشارکت حداکثری دفاع کنیم، چون این امر یک پیامی به جهان است که اعتماد مردم به این نظام برقرار است و مردم این نظام را قبول دارند و تکیه گاه اصلی پایداری نظام روی مشارکت حداکثری است. مشارکت حداکثری منافع ملی است و این که چه نامزدی انتخاب شود منافع گروهی و حزبی ما را در بردارد.
اشاره کردید مشارکت بالا باشد پیروزی اصلاح طلبان حتمی است. اصلاح طلبان باید چه گزینهای را رو کنند که از شعارهای آن کاندیدا مردم به او روی بیاورند؟
اولاً وقتی نگاه ما رو به آینده است و هدف مشارکت حداکثری است در واقع علاوه بر ضرورت انتخاب شخصیتی که بتواند مشارکت حداکثری را تقویت کند نکات دیگری را دربردارد. آن نکات یکی این است که آن فرد بتواند یک اجماع نیرومندی از نخبگان سیاسی کشور را بعنوان همدلی و همراهی و پشتیبانی همراه خود داشته باشد. در واقع اسم این را اجماع سازی نخبگان میگوییم که نخبگان بتوانند نظر مشترک روی یکی دو سه نفر پیدا کنند که در میان آنها یکی رجحان پیدا کند و بالا بیاید. ثانیاً شخصیت مورد انتظار علاوه بر اینکه باید اجماع نخبگان را همراه خود داشته باشد باید جامعه نسبت به او شناخت مثبت و همراه نیز داشته باشد که البته تاثیر منفی نداشته باشد و مردم از وجود و حضور او در مسئولیت ریاست جمهوری احساس امنیت کنند. در واقع حس همدلی از ناحیه مردم برای او حاصل شود. در رابطه با اینکه فردی که با رای مردم به قدرت خواهد رسید باید بتواند متناسب با شرایط پیرامونی به گونهای مدیریت کند که حداقل تنشها باشد. فرد مورد نظر باید به گونهای باشد که مقامات عالی رتبه نظام نسبت به او حس منفی نداشته باشند.
مشخصاً نظرم روی رهبری است که کاندیدی که رای حداکثری مردم را جلب میکند و مورد حمایت حداکثر نخبگان سیاسی کشور باشد، کسی باشد که رهبری نسبت به او حس همدلی داشته باشند و باید نسبت به رهبری پیوند صمیمانه داشته باشد و بتواند زبان مشترک خود را با رهبری تنظیم کند و کارها را با کمک رهبری پیش ببرد. چون رهبری در ایران قدرت مسلط است و توان نفوذ و قدرت میدانی بسیار زیادی دارد بدلیل این که مقامات نیروهای مسلح تحت امر ایشان است و نهاد قضائی کشور دست ایشان است و شورای نگهبان که مجلس توسط آن سرنوشت رقم میخورد به امضای ایشان افراد تعیین میشوند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات، برگرفته از مدارا، تاریخ انتشار:۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰، کد خبر:۱۶۱۵۲۳، www.modara.ir