جواب این پرسش از نگاه برخی کارشناسان اجتماعی شاید این باشد که مردم بعد از گذشت یک سال و نیم از شیوع کرونا نسبت به رعایت پروتکلها خسته شدهاند یا به این نتیجه رسیدهاند که پروتکلها در مقابل شیوع کرونا بیفایده هستند. همچنین کارشناسان معتقدند بسیاری از مردم به دلیل مشکلات معیشتی امکان رعایت پروتکلها را ندارند مثلا کارگران و کارمندانی که برای رفتوآمد به محل کارشان از متروهای شلوغ استفاده میکنند هیچ راه دومی برای تردد ندارند تا جایگزین استفاده از مترو باشد.
رفتار جامعه بد یا خوب واکنشی به رفتار مسئولان است
اما چرا کسانی که اهل رعایت پروتکلها بودند و در یکسالونیم گذشته به پروتکلها اعتنا میکردند از شمار رعایتکنندگان خارج شدهاند؟ آن هم در شرایطی که آمار رو به افزایش است و ۱۶۹ شهر کشور وضعیت بحرانی یا قرمز دارند و خطرناکترین سویه کرونا در حال جولان است؟
سعید ایمانی، روانشناس اجتماعی در خصوص اینکه چرا مردم به تبلیغات رفتاری- بهداشتی دوران کرونا واکنش عکس نشان میدهند، میگوید «هر مسئلهای که از بُعد روانشناسی اجتماعی مورد مطالعه قرار میگیرد ابعاد مختلفی دارد، مانند همین رفتارهای متنوعی که مردم در قبال کرونا و رعایت پروتکلها در آن دارند. از سوی دیگر ما رفتار مشخصی از سمت دولت و ستاد ملی مقابله با کرونا در خصوص پروتکلها نداشتیم که این میتواند باعث سردرگمی مردم شود. اگر دولت رفتار منسجمی داشت جامعه متناسب با او رفتار میکرد اما دولت رفتارهای متفاوتی و بعضاً متناقضی داشت، دولت اطلاعات متناقضی را به مردم بازتاب داد.»
این روانشناس اجتماعی معتقد است «اگر دولتها در شرایط بحرانی رفتاری متناقض داشته باشند، به اعتماد و باورهای مردم آسیب میزنند، در این میان و در ایام شیوع کرونا دولت نتوانست یک رفتار مستمر، منظم، یکپارچه و مناسب داشته باشد. ما در برهههای مختلف رفتارهای متفاوتی را از مسئولین دیدیم، رفتارهایی که مستقیما بر فرهنگ مردم، معیشت آنها، کسبو کار آنها و آموزش فرزندان آنها تاثیرگذار بود. دولت نمیتواند جامعه را از دیدگاه خودش و آنطور که دلخواهش است اداره بکند. آیا دولت در این یکونیم سال خواستهها و نیازهای جامعهای که برای آنها تصمیمگیری میکند را مورد ارزیابی قرار داد؟ در این مدت راهکار دولت برای کاهش آسیبها چه بوده است؟ آیا به مباحث حمایتی توجه شد؟ در انتهای سال ۹۸ که کرونا آمد و دولت طرح فاصلهگذاری را پیاده کرد، مردم همکاری بسیار خوبی داشتند. ما در ایران هجوم به مراکز خرید یا رفتارهای متناقض ندیدیم. مردم به ساختار بهداشت و درمان اعتماد کردند ولی نتیجه آن چه بود؟ اما در دراز مدت دولت رفتار نامناسبی داشت که سبب دلسردی مردم شد.»
مردم در قبال رفتار نامناسب دولت واکنش منفی نشان میدهند
ایمانی در ادامه میگوید «اما رفتار متعاقب دولت چه بود؟ از نظر معیشتی چه حمایتی انجام شد؟ آیا برای معیشت مردمی که در خانه ماندند کاری انجام شد؟ آیا به مشکلاتی که در خانوادهها پیش میآمد توجه شد؟ در همین موعد یک و نیم ساله نظام آموزشی کشور چه فشاری به مردم وارد شد؟ آیا برای مدارس غیرحضوری زیرساختی وجود داشت؟ نظام آموزشی هم رفتارهای متنوع و متناقضی داشت که هزینههای آموزش را افزایش داد و بار آن را بر شانه خانوادهها انداخت.»
این روانشناس اجتماعی معتقد است «خانوادهها مشکلات معیشتی، آموزشی و ... را تجربه کردند و نه تنها نتوانستند به دولت تکیه کنند بلکه دولت مشکلات خود را بر دوش آنها گذاشت.
وی میگوید «وقتی مردم این رفتار را از دولت میبینند، به درست یا به غلط واکنش منفی نشان میدهند. بعضی وقتها فکر میکنیم مردم به سمت خودکشی گروهی حرکت میکنند؛ یک فرد امیدی به فرایندهای بعدی ندارد و مدام از خودش میپرسد که انتهای این وضعیت چه خواهد شد؟»
هزینه آموزش ۳۰ درصد افزایش داشت که بر دوش خانواده بود
این روانشناس اجتماعی بر این باور است که ساختار اجتماعی کشور بهخاطر رفتار نامناسب مسئولین آسیب دیده است. او معتقد است «هزینههای زندگی بالاست و مردم برای تامین مخارج زندگی دست به هر کاری میزنند، سیستم نظام خانواده آسیب دیده و بالاترین آمار طلاق مربوط به سال گذشته است، بحران آموزش شکل گرفت و آموزش و پرورش نتوانست ساختاری برای فرزندان ما درست کند، هزینه آموزش ۲۵ تا ۳۰ درصد برای خانوادهها افزایش پیدا کرد، آیا خانوادهها کشش آن را دارند که این حد از فشار را تحمل کنند؟»
ایمانی باور ندارد که دولت توانسته باشد مشکلی از مشکلات حوزههای آموزش، معیشت، رفاه، واکسیناسیون و غیره را در یک سال و نیم گذشته حل کند. برنامهریزیها غیرمتعهدانه و سطحی بودند و هیچ ارتباطی با مشکلات واقعی مردم نداشتند. از نظر این روانشناس جامعه سردزگم است و تاب آن را ندارد که ادامه دهد، در این شرایط رفتارها غیرقابل پیشبینی و واکنشها حالتی لجوجانه خواهند داشت.
ایمانی میگوید «برخی از مردم حتی به قیمت از دست دادن جانشان تمایلی به همراهی با دولت یا دستورات ستاد مقابله با کرونا ندارند و این لجاجت حاصل این رفتار است که دولت در کل دوران کرونا گفتار و رفتاری ثابت نداشت که باعث بیاعتمادی مردم شد.»
رفتار نامناسب دولت جامعه را به چاه بیاعتمادی انداخت
بنابراین اگر امروز میبینیم اعتماد به دولت کاهش پیدا کرده است و اگر شاهد عدول افراد از دستوراتی هستیم که در قالب پروتکلها مقرر میشود، آن را باید بهخاطر رفتار دولت و ستاد ملی مقابله با کرونا دانست. اگر معتقد باشیم که نیاز به رفتار قهری بود ولی باید گفته شود که دولت حتی در رفتار قهری هم ثابت قدم نبود. قوانین ابلاغ میشدند ولی اما سفرها هم برقرار بودند. این رفتار کجدارو مریز مسئولان محصولی به نام بیاعتمادی داشت و امروز سبب بیاعتقادی به دولت، بیاعتقادی به واکسن، بیاعتقادی به رعایت پروتکلها و .... میشود.