شعار سال: با اینکه بصورت مادرزاد از ارتفاع میترسید، اما آنروز، بدون هراس بر بالای برجک تانک ارتش در میدان فردوسی تهران ایستاده بود و هلهله کنان برای شعبان جعفری و رمضان یخی و دیگر اوباش پیروز دست تکان میداد. آنروز، شادترین روز زندگی اردشیر زاهدی بود!
همین اردشیری که اینروزها با ضبط و پخش دو دقیقه پیام ویدئوئی و انتشار چند پست توئیتری، عزیز دل و نور دیده ما شده و جای همه انقلابیون سابق و سلحشوران و ایثارگران جنگ را در دل ما پر کرده است. تا جائیکه، به همه نیروهای فکری و سیاسی و رسانهای باورمند به همین نظام، میگوییم ساکت باشید و اجازه بدهید اردشیر فرزند فضل الله زاهدی حرف بزند!
تمام مغزها و نوابغ رانده شده کشور را رها کرده ایم و دغدغه ما این است «که چرا امثال اردشیر زاهدی نباید بتوانند در کشور خودش زندگی کنند»! انگار بقیه دارند زندگی میکنند! به جایی که شرح حماسه آن سردار بزرگ را از همسنگرانش بپرسیم، به تملق فرزند کودتا دل خوش کرده ایم!
به راستی این اردشیر زاهدی که در دوران قدرت و شوکت و وزارتش، جز فحش پائین تنه ای، حرفی برای گفتن نداشت. اکنون با هزاران کیلومتر فاصله از این کشور و با چهل سال دورافتادگی از این جامعه، مگر چه میگوید که به این شیرنی بردل ما مینشیند و میچسپد؟ و حرفهای فرزندان انقلاب، چنین حلاوتی ندارد؟
واقعیتش را بخواهید هیچ! این آقازاده شارلاتان حرف نمیزند. او فقط بو میکشد. منتظر است تا ۷۰ میلیون از ۸۰ میلیون جمعیت ایران یک رفتار و سیاستی را نپسندند و منطبق با منافع ملی ندانند، اما او به نگاه توئیت کند «که خوب است. کاش ما و اعلیحضرت هم چنین میکردیم»!. بعد هم پاداش تندکردن و احساسی کردن عرصه سیاست خارجی را از شعبه دیگری دریافت کند. تحسینهای ما از اردشیر به خاطر همان تاییدهای او از ماست. به قول ناصرالدین شاه «حرفی زدی که خوشمان آمد، حرفی میزنیم که خوشتان بیاید»!
برگردیم به کوتا. از فردای ۲۸ مرداد۱۳۳۲، سیل پیامهای تبریک به درگاه همایونی سرازیر شد. آنها به راستی پیروزی بزرگی به دست آورده بودند و با کمک دلارهای خارجی و رجالههای داخلی، یکی از ملیترین و مترقیترین جنبشهای خاورمیانه را ساقط کردند، پیر مردی وطن دوست را تحقیر و محاکمه کردند و مسیر حرکت یک ملت را تغییر دادند.
فضل الله زاهدی که خود را «تاجبخش» مینامید یکسال بعد مورد سوء ظن همایونی قرار گرفت و با بغضی در گلو به پاکستان فرستاده شد. چند سال بعد، محمد مصدق با گلویی بغض الود در احمدآباد درگشت و ۲۵ سال بعد، محمد رضاشاه پهلوی، با بعضی در گلو و اشکلی در چشم، ایران را ترک کرد.
کودتا اگر چه در ظاهر پیروز شد، اما اعتبار سلطنت پهلوی را ساقط کرد. تلاشهای زیادی شد تا با عمران و آبادی کشور و فعالیتهای چشمگیر در حوزه اقتصاد و صنعت، خاطره تلخ کودتا از ذهن مردم ایران پاک شود، اما نشد. رژیم کودتایی، از بی حرمتی فروپاشید.
در باره کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ کتابهای زیادی نوشته شده، اما اردشیر زاهدی در جلد اول خاطرات خود کوشیده است تا ثابت کند که اولا در ایران کودتایی صورت نگرفته و برکناری مصدق و بازگشت شاه، فقط خواست مردم بوده است ثانیا در تحول سیاسی حادث شده که منجر به سرنگونی مصدق و جایگزینی فضلالله زاهدی شد، کشورهای بیگانه نقش مداخله جویانهای نداشتهاند!
او حتی اعتراف صریح خانم آلبرایت وزیر خارجه دولت کلینتون به دست داشتن امریکاییها در کودتای ۲۸ مرداد را هم نادیدهگرفته و میگوید: «آمریکایی در زمان کندی سعی داشتن پیروزی حادث شده در ایران را به عنوان جبرات شکست در خلیج خوکها به نفع خود مصادره کنند و در زمان کلینتون هم قصد دارند به طرح مجدد این مسئله به ایران پیام تهدید آمیز بدهند که ساقط کردن حکومت در ایران بوسیله یک گروه ناراضی اقدامی دور از ذهنی به نظرنمی رسد».
اردشیر زاهدی که بود؟
اردشیر زاهدی فرزند سپهبد فضل الله زاهدی از تصمیم سازان و مجریان سیاست خارجی محمدرضا پهلوی در سالهای بعد از کوتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. زاهدی در تهران به دنیا آمده و در بیروت و امریکا تحصیل کردهاست. او که سالها در نمایندگی اصل چهارم ترومن در ایران فعالیت میکرد در سال ۱۳۳۶ با شهناز پهلوی دختر شاه ازدواج کرد و به واسطه این ازدواج و نیز نفوذ سیاسی و اداری پدرش به ردیف نخبگان سیاسی حاکم ارتقاء یافت.
اردشیر زاهدی در سال ۱۳۳۸ سفیر ایران در امریکا شد و از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۱ به مدت ۶ سال وزیر خارجه ایران در کابینه امیرعباس هویدا بود. جلد نخست خاطرات زاهدی وقایع مربوط به دوران کودکی تا هنگام استعفای پدرش از نخستوزیری را شامل میشود و وقایع مرتبط با سفارت و وزارت خارجه او احتمالا در جلد بعدی انعکاس خواهد یافت.
زاهدی نیز همانند اغلب نخبگان دوره پهلوی، رویدادهای مرتبط با زندگی شخص و حرفهای خود را در قالب خاطرات منتشر کرده است. خاطرات او دو جلد است که جلد اول آن با عنوان «خاطرات اردشیر زاهدی از کودکی تا استعفای پدر از نخست وزیری» در سال ۱۳۸۶ با ویراستار احمد احرار و توسط انتشارات بهزاد منتشر و روانه بازار کتاب شده است.
مهمترین اهمیت جلد اول کتاب خاطرات زاهدی، پوشش نسبی وقایع مربوط به روزهای بحرانی منتهی به کودتای ۲۸ مرداد است. حجم عمدهای از مطالب این کتاب حول مسائل مرتبط با رابطه ایران و امریکا در سال بحرانی ۱۳۳۲ است. نویسنده کتاب کوشیده تا برخی گفته و ادعاهای خودش را با اسناد منتشر شده از وزارت خارجه امریکا بویژه صورتجلسههای شورای امنیت ملی این کشور مستندسازی کند.
در این کتاب روایت صرفا حکومتی از درگیریهای میام مصدق و شاه ارائه شده و به شکل گزینش شدهای به برخی اسناد وزارت خارجه امریکا و انگلیس و نیز خاطرات منتشر شده برخی معاصرین استناد و اشاره شدهاست.

این کتاب البته تحلیل تازه و متفاوتی از اوضاع ایران در دهه۳۰ ارائه نمیکند، اما نحوه توصیف رقابت قدرتهای خارجی در ایران و نیز موضع شاه، مصدق و فضللله زاهدی در مواجهه با این دست اندازیها از مطالب مهم و اساسی کتاب حاضر است.
قدرتهای خارجی و کودتا
تاثیر قدرتها بیگانه بویژه میزان تاثیر امریکا و انگلیس در وقوع این حادثه همیشه محل نزاع نظری و گفتگوی مورخان و تحلیلگران سیاسی بودهاست.
کتاب «خاطرات اردشیر زاهدی» به خوبی نشان میدهد که چگونه احساس ضعف و حقارت شخص شاه و نیز درگیری و لجاجت نخبگان سیاسی وقت، زمینههای دخالت و دستاندازی قدرتهای خارجه بر همه شئون سیاسی و اقتصادی کشور را فراهم کرده بود.
نوشتههای این کتاب نشان میدهد که سیاستها و واکنشهای امریکا در قبال رویدادهای ایران، تابعی از توجه همیشگی به همسایه قدرتمند شمالی ایران بوده است. تحلیل امریکا این بود که بعد از مرگ استالین کنترل شوروی بر بلوک شرق و نیز کشورهای همجوار این بلوک مثل ایران افزایش خواهد یافت.
امریکا نگران بود که درگیری میان شاه و مصدق ممکن است به نفع شوروی تمام شود. به گمان آنها اگر شاه سقوط کند سازمان یافتهترین قدرتی که میتواند جایگزین او شود حزب توده است که در آنروزها مخلوق روسها نامیده میشد و باز اگر در این نزاع مصدق کشته شود کشور دچار هرج مرج شده و کمونیستها برنده شرایط بحرانی خواهند بود و به گفته رئیس جمهور وقت امریکا سرمایههای نفتی به همراه ۶۰ درصد ذخایر نفتی به دست روسها خواهد افتاد.
نمایش نقش نازل آمریکا در کوتای ۲۸ مرداد
این کتاب در باره نحوه ورود و اساسا میزان نقش امریکاییها در سقوط دولت مصدق اطلاعات چندانی ارائه نمیکند وحتی به استناد صورتجلسه شورای امنیت ملی امریکا معتقد است که امریکاییها در ابتدا خواهان همکاری با مصدق بوده و تلاش داشتهاند به او نزدیک شوند.
امریکاییها پیشبینی میکردند که مصدق نهایتا بر شاه غلبه خواهد یافت و در نخستین گام اقدام به تاسیس شورای سلطنت و سپس اعلام حکومت جمهوری خواهد کرد.
زاهدی باور دارد که اگر امریکاییها در ماجرای ۲۸ مرداد نقشی هم داشتهاند این نقش براساس نقشه از پیش تعیین شدهای نبوده است. به عبارتی امریکا از میان گزینههای مختلف شامل حمایت از مصدق، حمایت از شاه، خروج از ایران و دوری از انگلیس نهایتا یکی از گزینهها را با مصالح و منافع خود سازگارتر دیدهاند.
به باور امریکاییها ارتش ایران به خاطر کمکهایی که قبلا دریافت کرده دوستدار امریکاست و مصدق را سد راه رابطه دراز مدت ایران و امریکا قلمداد خواهد کرد. در مجموع زاهدی تلاش دارد تا شائبه امریکایی بودن ماجرای سرنگونی دولت مصدق و روی کار آمدن پدرش را در اذهان عمومی کمرنگتر سازد.
انگلیس و مسئله کودتا و نفت ایران
بخشهای دیگری از کتاب خاطرات زاهدی به نوع ارتباط ایران و انگلیس در این سالها مربوط میشود. قضاوت ذهنی ایرانیها به انگلیس همیشه منفی بوده و به نظر میرسد که چنین قضاوتی در کل دوره پهلوی و سالهای بعد از آن همچنان مستدام باقی ماندهاست. دشمنی با انگلیس حتی در مقاطعی باعث اتحاد و نزدیکی نخبگان ایرانی هم شده است.
به گواهی این کتاب همکاریهای اولیه فضلالله زاهدی با مصدق به خاطر تمایلات ضد انگلیسی مصدق بودهاست. مصدق حتی دربار پهلوی را کانون توطئه جاسوسان انگلیسی توصیف کردهبود و علت انحلال مجلس را به خاطر خریداری شدن حداقل ۳۰ نفر از نمایندگان از سوی عمال انگلیس اعلام کرده بود.
سوءظن به انگلیس صرفا به نخبگان ایرانی محدود نمیشد حتی امریکاییها هم متوجه بودند که تنفر ایرانیها به انگلیسها شدیدتر شده و امریکا بالاخره بر سر قضیه ایران باید حساب خودش را از انگلیس جداکند.
با این حال رقابت انگلیس و امریکا در ایران به مدتها قبل و به ماجرای معروف روبرت ایمبری امریکایی مربوط میشد. ایمبری عکاس امریکایی مجله نیویورک تایمز در ایران بود که به تحریک انگلیسیها در ایران به قتل رسید تا پای شرکت نفتی سینکر امریکا از ایران بریده شود.
اردشیر زاهدی همچنین به نقش دقیق انگلیسیها در سرنگونی مصدق اشاره چندان مشخص ندارد، اما به مطابق اسناد وزارت خارجه انگلیس ظاهرا توافق شده بود که اگر قرار است در ایران کودتایی صورت بگیرد بهتر است این کوتا توسط شاه و ارتش صورت بگیرد.
در هرصورت ماجرای خلع ید چالش عمدهای بر سر روابط ایران و انگلیس به وجود آوردهبود و در سالهای بعد از کودتا انگلیس تلاش داشت تا قبل از هرچیزی تکلیف مسئله نفت به سرانجام برساند حتی آنها نگران بودند که اگر دولت زاهدی از امریکا کمک مالی در یافت کند ممکن است حل مسئله نفت مدتها به طول انجامد.
شوروی به قدرتمندترین همسایه ایران همواره یکی از نگرانیهای جدی رژیم پهلوی در سیاست خارجی بوده است. رژیم شاه هم از ناحیه تبلیغات کمونیستی در خصوص نابرابریهای اقتصادی در ایران و هم از بایت فعالیتهای مشکوک و مخفیانه حزب توده به شدت مظنون ونگران بود. شاه تقسیم اراضی در ایران را واکنشی به این نگرانیها میدانست و باور داشت که این امر میتواند مانع از اثربخشی تبلیغات کمونیستی در ایران شود.
شوروی هم از فعالیتهای روزافزون اقتصادی اصل ۴ ترومن در ایران احساس نگرانی میکرد. زاهدی میگوید سفر من به عنوان نماینده اصل ۴ در مناطق شمالی با واکنش روسها مواجه میشد. البته پدر او در زمان نخستوزیری کوشیده بود به روسها نزدیک شود و حتی با پیوستن ایران به پیمان بغداد مخالفت کردهبود.
با این حال حزب توده به عنوان مهمترین ابزار نفوذ شوروی در ایران در ماجرای رویارویی شاه و مصدق علنا جانب مصدق را گرفتهبود هرچند بسیاری هم عقیده بودند که اتحاد حزب توده و مصدق دائمی و همیشگی نبوده و صرف مخالفت با شاه آنان را به هم نزدیک کردهاست.
شاه البته نگران بود که کودتا علیه مصدق ممکن است به خونریز و نهایتا قدرتیابی حزب توده منجر شود. اردشیر زاهدی مدعی است که کشور شوروی در ماجرای ۲۸ مرداد ۳۲ در مطبوعات و افسران ایرانی نفوذ کردهبود و مشخصا به ۴ روزنامه کمک مالی میکرد و ۷۰۰ نظامی عالیرتبه را جذب کردهبود. در هرصورت سیاست خارجی شاه و شوروی در سالهای منتهی به کودتا همواره توام با بد بینی ونگرانی بوده است.
جمع بندی و نتیجه گیری: زاهدی میخواهد چه چیزی را ثابت کند؟
تقریبا همه کتابهای تاریخی که این مقطع از تاریخ ایران را پوشش میدهد چارهای جز اشاره و یا پرداختن به ماجرای کوتای ۲۸ مرداد و نقش امریکاییها و انگلیسیها در آن را ندارند. اردشیر زاهدی، اما با نوشتن این کتاب میکوشد تا ثابت کند که اول در ایران کودتایی نبوده و برکناری مصدق و بازگشت شاه فقط به خواست مردم بوده است ثانیا در تحول سیاسی حادث شده که منجر به سرنگونی مصدق و جایگزینی فضلالله زاهدی شد کشورهای بیگانه نقش مداخله جویانهای نداشتهاند.
او حتی اعتراف صریح خانم آلبرایت وزیر خارجه دولت کلینتون به دست داشتن امریکاییها در کودتای ۲۸ مرداد را هم نادیدهگرفته و میگوید آمریکایی در زمان کندی سعی داشتن پیروزی حادث شده در ایران را به عنوان جبرات شکست در خلیج خوکها به نفع خود مصادره کنند و در زمان کلینتون هم قصد دارند به طرح مجدد این مسئله به ایران پیام تهدید آمیز بدهند که ساقط کردن حکومت در ایران بوسیله یک گروه ناراضی اقدامی دور از ذهنی به نظرنمی رسد
به عقیده او انگلیسیها هم با کودتا نامیدن وقایع ۲۸ مرداد سعی دارند بر سایر دخالتها و اعمال نفوذهای خودشان درشئون سیاسی و اقتصادی ایران اعمال نفوذ کنند.
اما واقعیت این است که مطابق همه اسناد و مدارک منتشر شده در منابع داخلی و خارجی بالاخره در ایران کودتایی به وقوع پیوسته و قدرتهای خارجی نیز در آن نقش داشته است. منتهی ریشه اصلی این دخالتها را باید در رابطه پرظن وتنش شاه و نخبگان سیاسی وقت جستجو کرد.
شاه به لحاظ روانی در مواجهه با امثال قوام السلطنه و مصدق و حتی فضلالله زاهدی احساس ضعف میکرد و تلاش داشت با مدد جستن از سفارت خانههای خارجی مانع از قدرتیابی رقبا و مخالفانش شود.
مخالفان او هم فکر میکردند شاید وارد کردن خارجیها به عرصه بازی سیاسی بتواند به تحدید قدرت خودکامه شاه و دربار منجر شود. در هر صورت دخالت خارجیها در مسائل داخلی کشور با خلقیات و نگرش سیاسی نخبگان و بازیگران عرصه سیاست ایران نیز مرتبط بوده است.
منبع: خاطرات اردشیر زاهدی از کودکی تا استعفای پدر از نخست وزیری، ویراستار احمد احرار، چاپ اول (تهران: انتشارات بهزاد، سال ۱۳۸۶)
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از کارخانهدار، تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۴۰۰، www.karkhanedar.com