افشای مگوهای اشغال سفارت آمریکا:
اشغال سفارت آمریکا در ابتدای انقلاب اسلامی، ناگفته های زیادی با خود دارد. ناگفته هایی که مسلما نمی توان انتظار داشت که بشکل دفعی و یک مرحله ای، افشا و بیان گردند. مسلما حقایق زیادی درباره این رویداد وجود دارد که باید بشکل مرحله ای بازگو شوند و در سال های آتی ، بیان خواهند شد.اما انچه که نمی تواند مورد انکار قرار گیرد، آن است که بحران گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران، نقطه عطفی در روابط ایران و آمریکا و یکی از تراژیکترین و پیچیدهترین رخدادهای سیاسی قرن بیستم محسوب می شود. این متن با تکیه بر اسناد منتشرشده در کتاب «روابط خارجی ایالات متحده، ۱۹۷۷-۱۹۸۰»، جلد یازدهم، مجلد اول؛ «ایران: بحران گروگانگیری»، فضای تراژیک-کمیک آن ایام را با وضوح و روشنی بیشتری برایمان ترسیم میکنند.برخلاف روایتی که دههها بر آن تاکید میشد، اینکه اشغال سفارت یک حرکت خودجوش دانشجویی و خارج از کنترل مقامات بوده، اسناد ایالات متحده تصویری کاملا متفاوت را ترسیم میکنند.جزئیات نظامی اشغال سفارت نیز در اسناد به دقت ثبت شده است. اشغال اولیه توسط گروهی متشکل از حدود ۱۰۰ نفر انجام شد، اما این تعداد به سرعت افزایش یافت و در زمان ارسال گزارش به «حداقل ۲۰۰ نفر» رسیده بود. در حالی که مردم جهان این اقدام را نقض فاحش قوانین بینالمللی میدیدند، افکار عمومی ایران درک دیگری داشتند. سند اطلاعاتی اشاره میکند که «به غیر از تعدادی از روشنفکران و حقوقدانان، اغلب مردم ایران مطلقا از وخامت اقدامی که دانشجویان مسلمان به دستور امام انجام دادهاند، بیاطلاع هستند». برعکس، مردم به طور کلی این اقدام را تأیید میکردند و آن را «تحقیری بیسابقه» میدانستند که «توسط یک ملت کوچک بر یک ابرقدرت تحمیل شده است». این حس پیروزی «ستمدیدگان بر ستمگران» با این باور قوی همراه بود که ایالات متحده در نهایت در برابر خواستههایشان تسلیم خواهد شد.
سمیرا دردشتی :
میرزا محمدحسین نائینی در هنگامهای میزیست که استبداد دیرپا و نارضایتی اجتماعی دین را به عرصه سیاست فراخوان میکرد. او در چنین فضایی کوشید تا با زبانی فقهی و در قالب استدلالهای دینی، از ضرورت حکومت قانون و تحدید قدرت سخن بگوید. رساله «تنبیهالأمه و تنزیهالملّه»، پاسخی به بحران مشروعیت در عصر مشروطه و تلاشی برای بازسازی شریعت در نسبت با دولت جدید بود.عنوان کامل کتاب «تَنبیهُالاُمَّه و تنزیهالملّه فی لُزومِ مَشروطیهِ (دستوریهِ) الدُولَهِ المُنتَخَبهِ لِتَقلیلِ الظُّلمِ عَلَی اَفرادِ الاُمَّهِ و تَرقیهِ المُجتَمع» است که معنای آن تأکید بر ضرورت حکومت مشروطه برای کاهش ظلم و ارتقای جامعه است. نائینی در این اثر دو نوع حکومت را از هم متمایز میکند. حکومت «تملیکیه» یا استبدادی که منافع مردم را فدای اراده حاکم میسازد، و حکومت «ولایتیه» یا مشروطه که بر اساس رضایت عمومی، عدالت و مشارکت مردم سامان مییابد. از دید او حکومت مشروع اسلامی بر امانت و نظارت عمومی استوار است و مشارکت مردم در امور عمومی، جوهره سیاست دینی به شمار میرود. در تاریخ اندیشه سیاسی شیعه کمتر متنی به اندازه «تنبیهالأمه و تنزیهالملّه» اثر آیتالله میرزا محمدحسین نائینی نقشی بنیادین داشته است. هرچند علمایی چون آخوند خراسانی و ملا عبدالله مازندرانی از حامیان اصلی مشروطه بودند اما بنیانگذاری فقه سیاسی نوین یا همان «فقهالمشروطه» در واقع با اندیشه و قلم نائینی شکل گرفت.نائینی در بحث از «سلطنت» در واقع از مفهوم مدرن حکومت سخن میگوید. حکومتی که بر پایه نهادها، قانون و نظارت عمومی سامان مییابد. او ماهیت حکومت را «امانتداری نوع» میداند و امور سیاسی را معادل امور نوعی جامعه اسلامی میگیرد. از دید نائینی تفاوت حکومتهای مشروع و غاصب در نوع اداره و نه در اصل وجودشان است. حکومت مشروع همان است که بر پایه امانت، عدالت و نظم عمومی بنا شود. برای توضیح نظریه دولت محدود، نائینی از استعاره «وقف» بهره میگیرد. او امور عمومی را همچون موقوفات میبیند که تولیت آن بر عهده حاکمان است. حاکم در حکم متولی است، نه مالک و بنابراین حق ندارد بیحساب و پاسخناپذیر در داراییهای مردم تصرف کند. همچنین متولی باید امین و عادل باشد و هرگونه تصمیم او باید تابع مصلحت عمومی و عقل جمعی باشد.
دکتر همایون کاتوزیان و کتاب تازهاش:
همایون کاتوزیان در کتاب " ایران، جامعه همیشه کوتاه مدت " معتقد است که ، ایران همیشه جامعه کوتاه مدت بوده و هنوز هم هست. جامعه کوتاه مدت به پهلویها و غیر پهلویها مربوط نیست از بدو تاریخ تا روزگار کنونی ایران همواره جامعه کوتاه مدت بوده است و پاسخی غیر از این نمیتوان ارائه داد. تاریخ ایران در طول قرنها دچار چرخهای از استبداد، فروپاشی و هرجومرج بوده است، زیرا در ایران هیچگاه نهادها و قواعد پایدار میان دولت و مردم شکل نگرفته است.این کتاب مجموعهای از مقالات، مصاحبهها، یادداشتها، خاطرات و چند داستان کوتاه است که همگی در یکیدو سال اخیر نوشته یا منتشر شدهاند. کتاب ترکیبی است از تحلیل تاریخی، تامل اجتماعی و روایت ادبی؛ اثری که در آن نویسنده با زبانی روشن و نگاهی نقادانه، به بازخوانی یکی از پرحادثهترین دورههای تاریخ معاصر ایران میپردازد. محور اصلی کتاب، تحولات تاریخی، سیاسی و اجتماعی ایران در دوران حکومت رضا شاه و محمدرضا شاه است، اما نویسنده با نگاهی تحلیلی و انتقادی، فراتر از روایت صرف تاریخ، به ساختار قدرت، جامعه و فرهنگ ایرانی در این دوران میپردازد.
از علل نامگذاری تا کارکردها:
۱۰ اردیبهشت روزی افتخارآمیز در تاریخ ایرانیان است. در ۲۲ تیرماه ۱۳۸۴، هیات دولت مصوبهای را تایید کرد که به موجب آن دهم اردیبهشت هرسال، “روز ملی خلیج فارس” نام گرفت.روزی که یادآور فرار اشغالگران متجاوز پرتغالی بعد از ۱۱۷ سال تسلط جابرانه بر سواحل جنوبی کشور (۲۱ آوریل ۱۶۲۲ میلادی) در پی رشادتهای سپاه ایران به رهبری امیرالامرای فارس (امام قلیخان)در دوره شاه عباس صفوی میباشد.
لانه ای برای جاسوسی:
خبرگزاری آناتولی ترکیه با انتشار تصاویری از داخل سفارت سابق آمریکا در تهران نوشت: پس از انقلاب ایران به رهبری آیت الله خمینی، در ۴ نوامبر ۱۹۷۹، تعداد زیادی از دانشجویان به ساختمان سفارت ایالات متحده یورش بردند و حداقل ۶۰ نفر گروگان را گرفتند که عمدتاً دیپلماتها و سایر کارکنان سفارت بودند. بازداشت شدگان ۴۴۴ روز بعد آزاد شدند. سفارت سابق آمریکا در تهران اکنون به موزه تبدیل شده است و گردشگران داخلی و خارجی را به خود جذب میکند.
داود راكی :
سهجزیره کوچک ایرانی که هم اکنون موضوع مباحث مرزی میان ایران و امارات قرار گرفته، درحقیقت تا مدتها، بخشی از مجمعالجزایر هرمز شناخته میشدند و کسی آنها را با اسامی مستقل نمیشناخت، اما با کشف منابع نفتی در فلات قاره و نیز صفبندی بلوک شرق و غرب در خلال دهههای پنجاه تا نود میلادی و ایجاد شرایط جنگ سرد، هر وجب از سرزمینهای حوزه خلیجفارس ارزش طلا پیدا کرد و بر سر سابقه مالکیت برخی از جزایر آن ادعاهایی بروز نموده است. اصل ادعاها به حکومت نیابتی و غیرمستقل طایفهای بهنام قاسمیها (مهاجران عراقی) بر برخی از جزایر و مناطق ساحلی خلیجفارس بازمیگردد که داستان و حکایت مفصلی دارد و از نظر حقوق بین الملل ادعایی مهمل بشمار میرود. علاوهبراین حفاظت از حدود و ثغور مرزی و حفظ تمامیت آنها ما را به شناخت هرچهبیشتر تاریخ و جغرافیای سرحدات بری و بحری ملزم مینماید و کوتاهی در این امر میتواند منافع ملی ما را خدشهدار سازد.
از تامین مسکن تا نابودی کنکور:
در پنجم بهمن ماه ۱۳۵۸ خورشیدی و کمتر از یک سال پس از سرنگونی سلطنت، ایرانیان برای نخستین بار امکان انتخاب مستقیم رییسجمهوری را پیدا کردند. در این انتخابات ۶۷.۴ درصد واجدین شرایط شرکت کردند که هر چند نسبت به همهپرسی جمهوری اسلامی در فروردین همان سال و انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی کمتر بود اما باز هم عدد قابل قبولی به لحاظ نرخ مشارکت به حساب میآمد.
عبرت ها از پیامدهای امنیتی سازی کشورها:
زخمی کردن انقلاب ها در قالب دمیدن به کوره دشمنی دائمی، خط مشی اصلی آمریکا در قرن بیستم بوده که این پروژه در قرن بیست و یک با امنیتی سازی ادامه یافته است. از نظر آمریکا احیای دشمنی و امنیتی سازی، اصل اساسی برای ایجاد اختلال در تحقق آرمان ها و وعده های انقلابیون بوده و تقلیل هویت انقلابی به دشمن انقلاب، خود دمیدن به کوره نظریه دشمن دائمی و امنیتی سازی آمریکا و غرب بوده است.در بعد از انقلاب، مواجهه با وضعیت اضطراری یعنی جنگ و ترور، به سیاست های جناحی و شکل گیری دولت استثنایی تقلیل یافت و به طرز ناخواسته ای به آن ها دامن زده، امنیت را در این چارچوب تعریف کرد و از آن پس بر اساس منافع دولت استثنایی استمرار یافت. پیامد تداوم چنین وضعیتی هم مشخص است. تقویت نفوذ، با افتادن در تله امنیتی سازی، تقویت اسلام مناسکی و تضعیف اسلام گفت و گویی . سوال اینجاست که آیا جمهوری اسلامی ایران ، مخاطرات نهفته در این نگاه را بخوبی تبیین نموده و حساسیت های لازم برای مقابله با آن را دارد؟
امام خميني و صنعت؛
ضدیت انقلاب اسلامی با طبقه سرمایه دار صنعتی در ماجرای مصاره ها و بعد از آن، محصول غلبه « ایدئولوژی بر نظریه » و « احساس بر اندیشه » و نهایتا به هم خوردن توازن نیروهای اجتماعی به نفع هواداران ایدئولوژی چپ اندیش و ضد سرمایه داری بود. شور بختانه، در یک اتفاق نادر تاریخی، قاطبه نیروهای سیاسی و اجتماعی ایران در ائتلافی فراگیر در جبهه مقابل کارخانهداران و صاحبان صنایع بزرگ قرار گرفتند. این همان جایی که «ساختارها» بر«کارگزاران» تاثیر می گذارد و توده های طغیان کرده در فضای بحرانی، لزوما منطبق با اندیشه رهبران عمل نمی کنند و یا از آنان فرمان نمی برند!
۲۸ آوریل ۱۹۴۵ میلادی روز تیرباران بنیتو موسولینی:
موسولینی و کلیسای کاتولیک دشمن مشترکی داشتند: لیبرالهایی که نه تنها اقتدار موقت کلیسا بلکه موجودیت آن را تهدید میکردند. پاپ پیوس یازدهم موسولینی را یک "فرستاده و فاشیسم را وسیلهای برای "بازآفرینی اخلاقی" قلمداد میکرد. درست مانند بسیاری از مستبدان قبل و بعد از او موسولینی متوجه شد که دین ابزار قدرتمندی برای تقویت حمایت و کنترل تودهها است. در واقع، این آن چیزی بود که او از ماکیاولی آموخت.
۱۶ مه ۱۹۶۶ سالگرد آغاز کارزار انقلاب فرهنگی چین:
انقلاب فرهنگی یک پیروزی سیاسی کوتاهمدت برای مائو محسوب میشد، اما شکستی بلندمدت برای چین و ویرانگر بود. وسواس مائو برای تثبیت جایگاه خود در تاریخ، او را به ازبینبردن هرگونه تهدید احتمالی برای قدرت خود و تحمیل بهای سنگینی برای چین سوق داد. تکیه مائو به گروهی از دانشآموزان دبیرستانی و دانشجویان دانشگاهی برای اجرای انقلاب فرهنگی، یکی از فاجعهبارترین اشتباهات او بود. جوانانی که سرمست از قدرت بودند، از کارزار انقلاب فرهنگی برای کسب اطمینان برای دستیابی به جاهطلبیهای خودخواهانهشان استفاده کردند. آزار و اذیتهای صورتگرفته از طرف آنها موجب ایجاد خلاء در بوروکراسی کشور و توقف کار بسیاری از بخشهای دولت شده بود. مائو که تودهگرا بود، احساس میکرد تودهها میتوانند هر مشکلی چه اقتصادی، چه سیاسی و چه اجتماعی را صرفا با دردستداشتن قدرت حل کنند.
این باور، اما صرفا به هرجومرج، ویرانی، آشفتگی و پاکسازی سرمایهداران و مدیران صنعتی انجامید. وقتی این گروهها حذف شدند، مائوئیستها برای اداره نظام سیاسی باقی ماندند، اما دهقانان و دانشجویان و دانشآموزان توانایی اداره کشور را نداشتند. بسیاری از مردم چین فقط برای انجام یک کار مانند کشاورزی یا کار در کارخانهها آموزش دیده بودند. آنها هیچ مهارت مدیریتی یا فنی برای حفظ تولید نداشتند و کارخانهها بدون مدیران آموزشدیده مناسب، قادر به فعالیت نبودند. مائو باور داشت تکنوکراتها (فنسالاران) و روشنفکران فاسد هستند و برای براندازی نظام سیاسی نقشه میکشند. این ذهنیت موجب شد او درصدد جایگزین آنها با افرادی وفادار برآید.
۱۷ آوریل ۱۹۷۵ میلادی سالگرد ورود خمرهای سرخ به پایتخت کامبوج:
تجارب عدیدهای درخصوص شکست حکومتهای توتالیتر (تمامیت خواه) عموما با افکار کمونیستی در یکصد سال اخیر گزارش شده است. شوروی دوره استالین، چین دوره مائو، ویتنام، کوبا، کامبوج و ...، نمونهای از این موارد بودند. بررسیهای تاریخی نشان میدهد که خیزش چنین جریاناتی با هدف مقابله با ستم تاریخی اعمال شده از یک استثمار داخلی یا استعمار خارجی صورت پذیرفته است. ستم دیدگانی که بشکلی زشت، خود تبدیل به ستمگر جدید میشوند. ایده الهای خیالی نظیر جامعه بدون طبقه و نفی فردیت، عوام را به سمت جریان تمامیت خواه متمایل میکند و بعد از اندک زمانی پیامدهای ویرانگر چنین جامعه تخیلی، در عمل خود را نشان میدهد. جریانی از نفی و سرکوب راه میافتد و مثلا قصد خالص سازی با هدف بهبود اوضاع وجود دارد. در حالی که لحظه به لحظه بر عمق فرو رفتن در باتلاق افزوده میشود و سرانجام داستان با فروپاشی و بجا نهادن جامعهای عقب مانده، خاتمه مییابد. داستان خمرهای سرخ کامبوج، نمونهای ترسناک از تاریخ حاکمیت توتالیتر است. برخی از تحلیل گران، ممانعت از گرایش پذیری جوامع انقلابی ضد استعمار و استثمار در دام توتالیتر را، گرایش آنها به استفاده از دو بازوی جمهوریت و احیاگری تمدنی میبینند. یعنی امتزاج سه گانه انقلاب، جمهوریت با حوزههای ارزشی و دینی. ضد استثمار بودگی و مقابله کنندگی با استعمار، فشارهایی را بر جامعه تحمیل میکند. جامعه باید با تقویت جمهوریت و گرایشات تمدنی، زمینههای لازم برای ارتقا خود را فراهم سازد.
تفکر در تاریخ و عبرت ها برای راه یابی تمدنی:
درک ما از ناصرالدین شاه و عصر قاجاریه، تا حد زیادی متاثر و محدود به متون تاریخی تدوین شده در دوره پهلوی هاست. به همین دلیل، شاید به بسیاری از زوایای پنهان این دوره که به تعبیر احمد سیف «قرن گمشده» است، وقوف کامل نیافته ایم. به عنوان مثال، در نگاه اغلب ما، ناصرالدین شاه، فردی ابله، فرومایه، مذبذب، زن باره و فاسدی است که کار اصلی اش وطن فروشی و نخبه کشی و ساخت و پاخت با روس و انگلیس، و اوج دنائتش قتل امیر کبیر مظلوم بود. اما از کنار این پرسش هم نمی توان گذشت که که اگر او چنین بود (که واقعا هم بود)، چگونه توانست ۵۰ سال بر ایران حکومت کند؟ آن هم در دوره ای که وزش و لرزش انقلاب صنعتی انگلیس و انقلاب سیاسی فرانسه، تمام دول و ملل دنیا را دستخوش تغییرات و دگرگونی های عمیق سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کرده بود!واقعیت این است که ناصرالدین شاه قاجار، برخلاف تصویری که از او غالب شده است، انسان ناآگاه و بی خبری نبود و در قیاس با شاهان قاجار و اکثر شاهزادگان و والیان وقت، حتی یک سر و گردن هم در آشنایی با اوضاع جهان و ظرایف عرصه سیاست ایران، از آنها بالاتر بود. همه هنرهای زمانه از شعر، نقاشی، خطاطی و خطابه خوانی گرفته تا تیراندازی، سوارکاری، نویسندگی و دلربایی را در خود داشت، الا یک هنر؛ «هنر حکمرانی و حکمروایی»! او بیش از چگونه حکومت کردن، «چگونه در قدرت ماندن» را بلد بود و این هنر سیاه را به بهترین شکل و با بدترین روش به کار بست. با لطایف الحیلی خودش را در دل توده ها و چشم نخبگان فرو کرد و همه را فریب داد تا خودش بی رقیب بماند.
برداشت ها از کتاب مقاومت شکننده از قاسم خرمی تا نجف لک زایی:
به مناسبت ایام بزرگداشت پیروزی انقلاب اسلامی به بررسی ساختار پژوهشی و یافتههای کتاب مقاومت شکننده:تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی، نوشته جان فوران استاد جامعه شناسی دانشگاه کالیفرنیای آمریکا و ترجمه احمد تدین در سال ۱۳۷۰" توسط قاسم خرمی پرداخته شده است. این کتاب یکی از آثار روشمند درباره تحولات چند قرن اخیر ایران است. بعد از بیان نظرات خلاصه وار قاسم خرمی، اقدام به ضمیمه کردن تحلیلهای نجف لک زایی (۱۳۸۳) درخصوص این کتاب شده است. تضارب آرای دو فرد مورد اشاره، شفاف کننده ابعاد مورد تاکید در این کتاب است.
نقدی بر آرای مهران صولتی(جامعه شناس و معلم):
در مورد حضور مردم در انقلاب ۵۷ عبارت مشهوری وجود دارد؛ آنها میدانستند که چه نمیخواهند، ولی نمیدانستند که چه میخواهند! این عبارت دستمایه مهران صولتی شده تا با مطرح کردن کردن دوگانههایی متعارض (مادیات همراه با معنویات، جمهوریت همراه با اسلامیت، تجدد همراه با تدین) به نابجایی و غیر ضروری بودن انقلاب اسلامی در ایران بپردازد. آمچیزی که صولتی در بیان آن قاصر بوده یا بدان کم توجهی کرده است. بحث الگوهای توسعهای و تمدنی مورد نیاز برای انقلاب بواسطه حضور فقه پویا و فاصله گیری از فقه سنتی است. سولتی به جریان چند گامی انقلابها برای طی شرایط گذار و رسیدن به مرحله تثبیت هم توجهی نداشته است. در واقع، برداشت او از انقلاب، تحقق مدینه فاضله است. همان القائیات نادرستی که بعضا در قالب انحرافات ایدئولوژیک مطرح میشود. در نگاه ما، انقلاب قائدتا اقدامی چندگامی یا چند مرحلهای بوده، نیازمند بهره گیری از فقه پویا برای اتصال سه بعد جمهوریت، اسلامیت و انقلابی گری در قالبهای توسعهای و تمدنی است و برای ممانعت از انحرافات، ریزشها و رویشهای خاص خودش را دارد. انقلابهای دینی (نظیر انقلاب ایران) باید در مقابل چالش ها، آسیبها و انحرافات، حساسیت خود را تا لحظه آخر متصل به مرحله تثبیت حفظ کنند و مانع برهم خوردن تعادل سه بعد جمهوری، دینی و انقلابی گری خود باشند.
ادعای موسوی جزایری در خصوص پیش نویس قانون اساسی؟!
موسوی جزایری عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: وقتی نظر امام را شنیدم بر کاری که قصد انجامش را داشتم مصممتر شدم و به تحقیق و پژوهش در اطراف جزئیات اختیارات و شرایط ولایت فقیه پرداختم. با بررسی کتب معتبر شیعه و روایات اهل بیت (ع) شرایط ولایت فقیه را استخراج کردم و در پیشنویس طرحم نوشتم. بعد از آن موانع قانونی ولایت فقیه را در قالب بند دیگری پیشنویس کردم. در ادامه پیشنهادی را در باب اختیارات ولایت فقیه و رئوس اختیارات نوشتم چون که قانون باید کاملاً شفاف و واضح میبود.
امیر ناظمی:
چرا تصویر مظفرالدینشاه با واقعیت کارنامه او تا این اندازه متفاوت است؟ آیا همچنان تصویر ما ایرانیان از یک حاکم مقتدر، حاکمی بیرحم است که در برابر مردم میایستد؟ آیا پیشتازی دوره ناصری ، زمینه ساز هم پذیری های دوره مظفری را فراهم ساخته بود؟ چرا محمدعلی شاه ( فرزند مظفر الدین شاه)، واگشت به رویکرد استبدادی در کشور داری را برگزید و مجلس را به توپ بست و مشرطه خواهان را آواره نمود؟
نظرگاه ها درخصوص ریشه های انقلاب:
در انقلاب ۵۷ هم روحانیون و هم روشنفکران در نبردی میان غرب و شرق در پی بازگشت به خویشتن بودند. «منصور معدل» در مقاله درخشان خود با عنوان «ایدئولوژی به مثابه گفتمان اپیزودیک: مورد انقلاب ایران» میگوید انقلاب ایران، انقلابی فاقد ضدانقلاب بوده است؛ هم مردم آن را قبول داشتند و هم ایالات متحده و شوروی آن را، ولو با اکراه، پذیرفتند.
خاطرۀ گفته نشده یا کمتر گفته شده از انقلاب ۵۷ :
ابوالفضل توکلی بینا از معتمدین حضرت امام و نهضت انقلابی، بیان می دارد که، (برای این که نشان دهیم خلخالی در صدور حکم اعدام دقت ندارد) حکم اعدام خود خلخالی را در برگهای نوشتیم و لای برگههای دیگر گذاشتیم و به وی دادیم. آن را هم امضا کرد! رفتیم و همین حکم امضا شده (حکم اعدام خودش) را به دکتر بهشتی نشان دادیم و گفتیم: ببینید که ایشان چگونه کیلویی عمل میکند تا جایی که حکم اعدام خودش را هم ندیده امضا کرده است!خدمت امام نشسته بودم که آقای جنتی که دادستان اهواز بود آمد و میخواست اجازه اعدام یک نفر را بگیرد. امام فرمود: اگر قتلی انجام داده میتوانید وی را بکشید. آقای جنتی خیلی اصرار کرد، امام فرمود: همین که گفتم. آقای جنتی گفت: پس چطور هویدا را کشتید؟ امام برافروخت و عبا را به طرف وی پرت کرد و فرمود: من هویدا را کشتم؟! اصلاً من خبر داشتم که هویدا کشته شده؟ آقای جنتی پابرهنه جلسه را ترک کرد و کفشهای وی را بعداً بردند.
به بهانه سالروز انحلال سازمان ساواک از سوی شاپور بختیار:
دولت شاپور بختیار بعد از ورود امام خمینی (ره) به ایران، کوشش کرد با ارسال دو لایحه «انحلال ساواک» و «تعقیب قضایی نخست وزیران و وزرای سابق»، انقلابیون را از «تغییرات اساسی» منصرف و رضایت آنها را برای «تغییرات جزئی»، همزمان با «حفظ قانون اساسی»، جلب نماید. اقداماتی که نشان میداد بختیار، درکی از تغییرات پیچیده اجتماعی وضعیت انقلابی جامعه نداشته است. از ان سالها بالغ بر ۴۵ سال میگذرد. تحلیلها نشان میدهد که دو عامل درونی فروپاشی پهلوی دوم را باید در توسعه نامتوازن و فساد در هسته سخت (هسته امنیتی-قضایی-نظامی حافظ حکومت ها) جستجو کرد و موضوعی که باید مورد توجه کلیه نظامها در سراسر دنیا بوده و با حساسیت بدان توجه و تمرکز شود.