پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۹۵۰۶۷
تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۲۱:۱۹
ضدیت انقلاب اسلامی با طبقه سرمایه دار صنعتی در ماجرای مصاره ها و بعد از آن، محصول غلبه « ایدئولوژی بر نظریه » و « احساس بر اندیشه » و نهایتا به هم خوردن توازن نیروهای اجتماعی به نفع هواداران ایدئولوژی چپ اندیش و ضد سرمایه داری بود. شور بختانه، در یک اتفاق نادر تاریخی، قاطبه نیروهای سیاسی و اجتماعی ایران در ائتلافی فراگیر در جبهه مقابل کارخانه‌داران و صاحبان صنایع بزرگ قرار گرفتند. این همان جایی که «ساختارها» بر«کارگزاران» تاثیر می گذارد و توده های طغیان کرده در فضای بحرانی، لزوما منطبق با اندیشه رهبران عمل نمی کنند و یا از آنان فرمان نمی برند!

شعارسال: در ابتدا بهتر است که تکلیف خودمان را با یک سوال بزرگتر و اساسی‌تر مشخص کنیم: آیا امام خمینی برای توسعه اقتصادی و صنعتی ایران انقلاب کرده بود؟ و یا آیا اساسا با اندیشه و تفکر متشرعانه و انقلابی ایشان، می‌شد یک جامعه صنعتی و پیشرفته و یا دست کم توسعه یافته بنا کرد؟

واقعیت این است که خیر! نه با تفکر امام خمینی و نه با تفکر هیچ یک از رهبران انقلاب‌های قرن بیستم مثل لنین و مائو و کاسترو و حتی گاندی و غیره، خود به خود جامعه توسعه یافته ایجاد نمی‌شد. اساسا رسالت بنیانگذاران، توسعه نیست بلکه در هم شکستن ساختار‌های کهنه و فرسوده برای تولد جامعه نو و بالنده است.

آیا رسالت بنیانگذار انقلاب اسلامی، توسعه اقتصادی و صنعتی بود؟

توسعه صنعتی رسالتی است که نسل دوم انقلاب مثل استالین، دنگ شیائوپینگ، نهرو و دیگران به آن دامن زدند و با انجام اصلاحات مداوم، جوامع شبه روستایی و فئودالی خودشان را تبدیل به جوامع صنعتی کردند. رسم است که می‌گویند یک جامعه سالم یک بار انقلاب می‌کند و یک عمر اصلاحات. اما در کشور ما، ۴۵ سال بعد از پیروزی انقلاب، جامعه و اقتصاد هنوز درگیر التهابات انقلابی و ساختاری است و تفکرات و گروه‌هایی که در هنگامه انقلاب ۵۷ حرکت و برکتی نداشتند، اکنون پرچم انقلابی گری بر افراشته اند؟!

شناخت اندیشه حضرت آیت الله خمینی (س) به عنوان رهبر یکی از انقلاب‌های تاثیرگذار قرن بیستم، خاصه در حوزه اقتصاد و صنعت، همچنان مغفول و یا ناتمام مانده است. یکی از دلایل این امر، شاید پرهیز پژوهشگران از ورود به حریم و عرصه‌ای است که ممکن است نتایج بررسی‌ها و پژوهش‌های حاصله، لزوما به نفع و خوشایند برخی از عناصر و جریانات در قدرت نباشد و یا حتی برای آندسته از یاران صدیق و چپ اندیش او، که اکنون بیرون از قدرتند، بیان روایت دیگری از شخصیت و شاکله فکری بنیانگذار انقلاب اسلامی، جز آنچه خود در ترسیم و انعکاس آن دخیل بوده اند، مقبول نیفتد! در هر صورت پرداختن به اندیشه‌های رهبران در قدرت و با قداست، حتی بصورت علمی و مستند، کار چندان راحتی نیست، اما این کار غامض و حساس، نیاز جامعه ماست.

روایت‌های موجود از دیدگاه اقتصادی امام خمینی

آنچه اکنون ما تحت عنوان اندیشه‌های اقتصادی امام خمینی در اختیار داریم، عمدتا متون مستخرج از مجموعه سخنرانی‌های اوست که طی ۱۰ سال بعد از پیروزی انقلاب و در فضای سیاسی و اجتماعی خاص دهه شصت، ایراد شده است. در این متون و ادبیات رسمی، امام خمینی یاور محرومان به معنی دشمن سرمایه داران و مرفهین و متمولین معرفی شده است که محور منازعات عالم را جنگ فقر و غنا می‌داند “امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پا برهنه‌ها و مرفهین بی درد شروع شده است» (صحیفه نور- ج ۲۱- ص ۲۳۴- ۲۹/۴/۱۳۶۷”)

بخش دیگری از آنچه تا کنون با نام مواضع اقتصادی امام خمینی و یا رویکرد او نسبت طبقات اقتصادی و اجتماعی، به جامعه عرضه شده است، محصول برداشت و چهره سازی نیرو‌های چپ مارکسیست و اسلامی از این فقیه شیعه و اصولی است. حزب توده، فدائیان خلق، شریعتیست ها، مجاهدین خلق، جنبش مسلمانان مبارز و ده‌ها گروه چپ اندیش کوچک و بزرگ دیگر، هر یک کوشیدند تا این آیت الله انقلابی را، رهبر فرودستان و رنج دیدگان عالم در مقابله با امپریالیسم و جریان سرمایه داری غربی در دوسطح بین المللی و داخلی معرفی کنند.

جالب اینجاست که هریک از این گروه‌ها تایکسال قبل از پیروزی انقلاب، همین صفت و وجهه ضد امپریالیستی و رهبری خیزش مردم ایران را شایسته هیچ کس، جز خودشان نمی‌دانستند! مسعود رجویِ ۳۰ ساله که بواسطه هجوم مردم به زندان‌ها در زمستان ۵۷، از بند رها شده و به اتفاق چند ده نفر از هواداران خود، به دریای خروشان تظاهرات مردمی پیوسته بود، بعد‌ها در کمال خامی و گستاخی مدعی شد که «خمینی انقلاب مرا دزدیده است»! اما در هر صورت، در واپسین ماه‌های پیروزی انقلاب، رهبری بلامنازع امام خمینی در انقلاب پیش روی جامعه ایران مسجل شده بود و این گروه‌ها چاره‌ای جز پذیرش آن نداشتند.

از اینرو، معرفی امام خمینی به عنوان دشمن درجه یک امپریالیسم و اذنابش یا به قول آن‌ها «بورژوازی صنعتی کمپرادور و وابسته»!، می‌توانست هم توجیهی برای پایین آمدن آبرومندانه از نردبان خودساخته رهبری جنبش سیاسی و اجتماعی ایران و پیوستن به جمع سهامداران انقلاب باشد و هم تله‌ای برای راندن یک انقلاب بومی (ناسیونالیستی و مذهبی) به جبهه ضد سرمایه داری بلوک شرق، کارگذاشته باشند. کیانوری و حزب توده که برای تحقق چنین پنداری، لحظه شماری می‌کردند، در توصیف امام خمینی به عنوان رهبر مبارزه با امپریالیسم، غرب و نظام سرمایه داری، سخنانی به کار برده اند که طرفداران مذهبی دو آتشه امام نیز قادر و مایل به بیان و تکرارش نبودند!

چپ اندیشی نیرو‌ها و ماجرای مصادره‌ها

بدون ورود به ماهیت فکری و اهداف هریک از این گروهها، در عمل فضای سیاسی و اجتماعی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به میل آن‌ها رقم خورد و اقتصاد نیمه جان ایران، افتان و خیزان به پهلوی چپ خوابید! در تیرماه ۱۳۵۸ و در دولت موقت مهندس بازرگان، قانونی تحت عنوان «قانون حفاظت از صنایع» تصویب شد که به موجب آن صنایع بزرگ و خصوصی، تماما ملی و دولتی اعلام شد و اموال ۵۳ نفر از کارخانه داران و صاحبان صنایع بزرگ در معرض توقیف و مصادره قرار گرفت. به این ترتیب، بخش خصوصی ایران که محصول حداقل نیم قرن تلاش صنعتگران و سرمایه داران ایرانی بود، در چشم به هم زدنی، دولتی شد و دیگر با هیچ دارویی اعم از «تعدیل اقتصادی»، «تثبت اقتصادی»، «خصوصی سازی»، «اصلاح اصل ۴۴» و ... … لباس عافیت نپوشید و قد راست نکرد!

موضع صاحبان صنایع نسبت به انقلاب اسلامی

سرمایه دارانی که اموال آنها، دستمایه مصادره و تاراج قرار گرفت، همه از یک جنس و یک قماش نبودند. از سال ۵۵ که به خاطر افزایش تورم و گرانی، نارضایتی‌های عمومی بالاگرفت، شاه تصمیم به دخالت در کسب و کار‌ها و قیمت گذاری‌ها و آزار و بازداشت سرمایه داران و صاحبان صنایع گرفت. القانیان (مالک پلاسکو) را دست بسته به زندان سپرد و تعداد زیادی از شرکت‌های بزرگ را به جرم گرانفروشی پلمپ کرد. لاجوردی (مالک گروه صنعتی بهشهر) پا پیش گذاشت که از جانب سرمایه داران به شاه بگوید: «اعلی حضرت! با روشی که شما در پیش گرفته اید، کار صنعت در این مملکت پیش نمی‌رود!». اما شاه گوش شنوایی نداشت و به غلط تصور می‌کرد که برخورد با سرمایه داران به آرامش بازار و محبوبیت او در میان معترضان کمک خواهد کرد.

از اینرو، از ابتدای سال ۵۶ به بعد، بخش زیادی از سرمایه‌ها از کشور خارج شد و با گسترش موج انقلاب در سال ۵۷ نه تنها سرمایه داران به هراس نیفتادند بلکه خوشحال بودند که رابطه حکومت جدید با آنها، هرچه باشد، بدتر و تحقیرآمیز‌تر از رابطه شاه با آن‌ها نخواهد شد. از اینرو، نه تنها مانع اعتصابات کارگران در کارخانه‌ها نشدند که حتی حقوق اعتصاب کنندگان را سرماه به تمام و کمال به حساب آنان واریز می‌کردند. تقی برخوردار (مالک پارس الکتریک) که از کارخانه داران مذهبی و مسجد ساز بود، پا را فراتر نهاد و به انقلابیون مستقر در فرانسه کمک مالی کرد. گفته می‌شود که کریم دستمالچی از سرمایه داران عضو جبهه ملی نیز، اسپانسر مالی انقلابیون ایرانی مستقر در پاریس بوده است و تا زمانی که در۲۲ تیتر سال ۶۰ اعدام نشده بود، حتی مدعی بود که هواپیمای ایرفرانس به مقصد تهران در ۱۲ بهمن ۵۷ را او اجاره و بیمه کرده بود.

خسروشاهی‌ها (مالکان کارخانه مینو و تولیددارو و تولی پرس) که از خانواده روحانی و سادات بودند، حتی فکر می‌کردند که حکومت روحانیون شیعه، بیش از حکومت سکولار و «از خدا بی خبر پهلوی»، به مالکیت خصوصی آن‌ها احترام خواهد گذاشت. به همین دلیل در بهبوهه مصادره ها، کاظم خسروشاهی به خارج رفته بود تا به خرید تکنولوژی جدید برای ادامه طرح توسعه کارخانه مبادرت ورزد! تعدادی از کارخانه‌ها در اسفند ۵۸ آگهی جذب نیرو برای توسعه ظرفیت‌های خالی کارخانه ها، به روزنامه سفارش داده بودند.

اصغر قندچی مالک شرکت ایران کاوه هم می‌گوید: در هنگام وقوع انقلاب، کارگران را جمع کردم و گفتم خوب حالا که در کشور انقلاب شده، ما هم حرفی نداریم، کار خودمان را ادامه می‌دهیم. او هم در هنگام مصادره کارخانه اش برای عقد قرارداد کاری در آمریکا بود و وقتی برگشت دید کار از کار گذشته و کارگران و یا همان بیکاران قبل از استخدام، او را در محاصره گرفته اند.

یک پرسش مهم و تاریخی

دشمنی گروه‌های چپ و مارکسیست ایرانی با سرمایه، سرمایه دار و مالکیت خصوصی در همه اشکال و شمول آن، پدیده‌ای مسبوق به سابقه است، سوال اصلی این است که چرا و چگونه آیت الله خمینی به عنوان رهبر مدبر و مقتدر اسلامی و از جنس مراجع و فقیهان اصولی شیعه که در طول تاریخ، همواره مدافع سرسخت مالکیت خصوصی بوده اند و حتی برنامه اصلاحات ارضی رژیم شاه را در تضاد با حق مالکیت در شرع اسلام می‌دانستند، در برهه تاریخی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به خلع ید از مالکان و صاحبان صنایع بزرگ رضایت دادند؟

چرا مهندس بازرگان و اعضای کابینه او که اغلب از طبقه متوسط بالا، زمیندارن، کارخانه داران و صاحبان کسب و کار بودند، حاضر به تهیه و تصویبی قانونی برای انهدام بخش خصوصی صنعت شدند؟ چرا درست درزمانی که می‌شد از توان صاحبان خودساخته و نابغه صنایع بزرگ در راستای رشد اقتصادی و بهبود اوضاع معیشتی طبقات فرودست و حامیان انقلاب استفاده کرد، انقلاب اسلامی از آن‌ها روی برگرداند و اقتصاد ایران به ناچار تسلیم و اسیر بورژوازی تجاری دلال و سرمایه داران رانتی شد؟ چگونه می‌توان این پدیده خاص را با توجه به نظریه‌های توسعه، تبیین تئوریک کرد و برای نسل‌های جدید توضیح داد؟

امام و هوادارن ایدئولوژی ضد سرمایه داری

در مقاله «امام خمینی و صنعت» بررسی شده است که نه آیت الله خمینی مخالفت مالکیت خصوصی بود، نه شالوده اقتصادی انقلاب ایران منطبق با نظریه توسعه ضدسرمایه داری بود، نه شکل گیری انقلاب ۵۷ نتیجه خیزش و شورش طبقات فرودست و کارگری بود و نه اساسا فلسفه و هدف اصلی انقلاب اسلامی به رهبری آیت الله خمینی، آنگونه که نیرو‌های چپ تفسیر کردند، متمایل به ستایش فقر و تبدیل آن به «مسئله اجتماعی» و حل آن از طریق حذف سیاسی طبقه سرمایه داران صنعتی بومی و داخلی بود؛ بنابراین آنچه بعد‌ها شاهد ضدیت انقلاب اسلامی با طبقه سرمایه دار صنعتی در ماجرای مصاره‌ها و بعد از آن بودیم، محصول غلبه «ایدئولوژی بر نظریه» و «احساس بر اندیشه» و نهایتا به هم خوردن توازن نیرو‌های اجتماعی به نفع هواداران ایدئولوژی چپ اندیش و ضد سرمایه داری بود. شور بختانه، در یک اتفاق نادر تاریخی، قاطبه نیرو‌های سیاسی و اجتماعی ایران در ائتلافی فراگیر در جبهه مقابل کارخانه‌داران و صاحبان صنایع بزرگ قرار گرفتند. این همان جایی که «ساختارها» بر «کارگزاران» تاثیر می‌گذارد و توده‌های طغیان کرده در فضای بحرانی، لزوما از رهبران فرمان نمی‌برند!

ضربه چپ‌های مارکسیست و اسلامی به اقتصاد و تفسیر‌های ناصواب از اندیشه امام خمینی به حدی بود که هنوز هم برخی از مقامات حکومتی از بکار بردن واژه «بخش خصوصی» ابا دارند و به جای آن محافظه کارانه از «سیاست‌های اصل ۴۴ قانون اساسی» استفاده می‌کنند. اکنون نیز متاسفانه اقتصاد و صنعت ایران به جای اتکا به نظریه ها، الگو‌ها و تجارب علمی و عملی برای تحقق توسعه ملی، همچنان اسیر چپ زدگی و کنش‌های احساسی و عاطفی نیرو‌های سیاسی و اجتماعی است. بدیهیات تقویت تولید ملی را وانهاده و به دنبال آسیب شناسی و مچ گیری از نظام سرمایه داری بین المللی هستند. این جمله را باید هزاران بار تکرار کرد که مشکلات اقتصادی امروز ایران، سیاسی است، ما هنوز از دوران نقاهت بیماری و جنون خودزنی نیرو‌های تولیدی خودمان خارج نشده ایم.

شعارسال با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت کارخانه دار، تاریخ انتشار: 13خرداد1403، کدخبر: -، https://www.karkhanedar.com

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین