شعار سال: حشمتالله فلاحت پیشه، نماینده ادوار مجلس بیپرده و صریح نگاهش به تحولات در سیاست داخلی کشور را بیان میکند، همانقدر که منتقد ردصلاحیت علی لاریجانی است از او نقد هم میکند، همانقدر که منتقد پوپولیسم است از سفرهای استانی دفاع هم میکند.
او در این گفتگو از الگوی ماندلا حرف زد و گفت «در کشور ما یک خلاءیی وجود دارد که من به آن الگوی «ماندلا» میگویم، شخص آقای ماندلا و دوستان ایشان در آفریقای جنوبی از انقلاب ایران الگو گرفتند، اما متاسفانه ما ایرانیها «نهادمندی» را از ماندلا الگو نگرفتیم.»
آقای فلاحت پیشه! اجازه دهید کمی درباره مسائل داخلی نیز صحبت کنیم. آقای علی لاریجانی فردی است که شما سالها با ایشان همکار بودید و از ایشان شناخت دارید؟ از نگاه شما چه اتفاقی میافتد که در یک دورهای سیبل میشوند و به شدت به او حمله میکنند و در دورهای دیگر وقتی در جایگاه مشاور رهبری هستند ردصلاحیت میشوند؟
به نظر من آقای لاریجانی نقش زیادی در بخشی از ساز و کارهایی که شکل گرفت؛ داشت. ایشان چه در حوزه رسانهای و چه در حوزه سیاسی و چه در حوزه قانونگذاری نقش داشتند. یک انتقادی که من به ویژه در مجلس دهم به آقای لاریجانی داشتم افزونی گرفتن بیسابقه جلسات غیرعلنی توسط ایشان بود، اکثر این جلسات برای تامین بخشی از نظرات مجلس بود، در صورتی که مجلس طبق تعریف قانون اساسی در راس امور است. مثلا در بحث بنزین آقای لاریجانی میتوانست نقش بهتری داشته باشد، ایشان دو جلسه قبل از اعلام گرانی بنزین در مجلس جلسه غیرعلنی گذاشتند طوری که نمایندهها فریاد میزدند، اما ایشان اجازه رای «استمزاجی» را هم ندادند که البته اگر استمزاجی میشد نمایندهها رای منفی میدادند.
نهادهای سیاسی هستند که میمانند نه اشخاص سیاسی
ایشان به چه دلیل وقتی به جلسه سران سه قوه رفتند، نه از جایگاه شخصیت حقیقی خود، بلکه باید از جایگاه شخصیت حقوقی که داشت نظر مجلس را میآورد نه اینکه امضا کند. من معتقد هستم در سیاست آن چیزی که میماند نهادهای سیاسی هستند و آن چیزی که میرود اشخاص و افراد هستند. ما برای افراد گریه میکنیم، ولی برای نهادها هیچ وقت دل نمیسوزانیم.
برخی افراد تا لحظه مرگ بازنشستگی سیاسی ندارند
در جامعهای که قانون و سیاست و حکمرانی نهادینه شده است، شما یک خیال راحت از آنجا دارید، نهادینه شدن عبارت است از؛ قانونی شدن و ساختار. چه بسیار قوانین و ساختارهایی در این کشور استثنایی بر آنها تحمیل شد. در کشور ما متاسفانه حکمرانی به گونهای است که برخی از افراد را تا وقتی که میمیرند به زور در عرصه سیاست نگه میدارند و بازنشستگی سیاسی در ایران برای یکسری از افراد وجود ندارد و، چون بازنشستگی سیاسی وجود ندارد برخی از افراد اطمینان دارند که به میان مردم باز نمیگردند و، چون به میان مردم باز نمیگردند فضای فکری آنها با مردم متفاوت است، هیچ وقت محافظین آنها را از آنها نمیگیرند، هیچ وقت حقوقهای دولتی را تغییر نمیدهند، هیچ وقت تنگناهای اقتصادی را تحمل نمیکنند و حقوقهای آنها در بدترین شرایط تحریم هم سیر صعودیاش را حفظ میکند، ولی چه بسیار نهادهایی که از بین میروند.
آقای لاریجانی در تضعیف تدریجی نقش مجلس صاحب نقش بود و به وظیفه نهادی خودش عمل نکرد و کجا هستند افرادی که ایشان در اطراف خودش ایجاد کرده بود؟ چرا آنها یک کلمه در دفاع از آقای لاریجانی صحبت نکردند؟ شما میدانید در مجلس چه بسیار افراد قدرتمندی که فدای کانون اطراف آقای لاریجانی شدند؟ شما میدانید آقای لاریجانی برای اینکه در سال آخر مجلس، عارف را از عرصه خارج کند چه تبانیهایی با یکی از جریانهای تند مجلس صورت داد و میدانید پنج رئیس کمیسون قربانی این تبانی آقای لاریجانی شدند؟ میدانید که چه تبانیهایی صورت گرفت که تیم آقای لاریجانی افراد نخبهای را در مجلس کنار گذاشتند و با تبانی سیاستهای خودشان را پیش بردند؟ آیا خود آقای لاریجانی از این قضیه اطلاع داشت یا نداشت؟ اگر نداشت که سیاستمدار ضعیفی بود و اگر داشت ایشان در تضعیف شایسته سالاری و جایگاه نهادی مجلس نقش داشت.
از ردصلاحیت لاریجانی شوکه شدم
من خودم هم از رد صلاحیت آقای لاریجانی شوکه شدم، برای من جالب بود که یک کسی که در عالیترین سطوح این مملکت نقش داشته یکباره رد صلاحیت میشود، این نشان میدهد که کار سیاسی در ایران قابل پیش بینی نیست یعنی در کشور ما همیشه میل قوی برای «مهندسی انتخابات» وجود دارد، در این جریان مهندسی چه بسیار سیاستمدارانی در حوزههای مختلف قربانی شدند و صدای هیچ کسی در نیامد و چه بسیار نمایندگان بزرگی که میتوانستند مجلس را بزرگ کنند زمین زده شدند و در مقابل آن سکوت شکل گرفت و ما اوج آن را در انتخابات ریاست جمهوری دیدیم و به نظر من نشان داد که یک الزام جدیدی باید در کشور شکل بگیرد.
یعنی میگویید مهندسی انتخابات از دریچه شورای نگهبان رد میشود؟
وقتی میگوییم مهندسی انتخابات همه نهادهایی که در شکل گیری انتخابات شکل دارند و حوزه اجرا تا نظارت زمانی که مهندسی شکل میگیرد باید پاسخگو باشند و در مقابل سؤال مهندسی انتخابات همه باید جواب دهند و این بحثی است که من عرض میکنم و راهکار آن را نیز راهکار نهادی میبینیم نه اینکه ما بخواهیم از شخص خاصی دفاع کنیم. اگر قرار است از اشخاص خاصی که مدعی هستند نباید رد میشدند دفاع کنیم، خیلی از افراد در حوزههای مختلف ننوانستند از فیلتر رد شوند. ضمن اینکه واقعا با انگیزه مردم در خیلی از جاها بازی شده است، ولی راهکار آن شخصی کردن نیست، همانطور که سیاست کشور و حکمرانی نباید شخصی شود، دفاع از حقوق هم نباید شخصی شود و راهکار آن در کشور دیده شده است.
زمان آقای پورمحمدی لایحه «قانون جامع انتخابات: در وزارت کشور تبیین شد و لایحه آن را در آن زمان به بنده دادند، من هم جزء کسانی بودم که روی آن نظر دادم و حاشیهنویسی کردم. آن لایحه ایرادهای جدی داشت، ولی خیلی از شرایط کنونی بهتر بود. در آنجا در نظام اجرا و نظارت دستگاههای مختلفی تلفیق شده بودند که این دستگاههای مختلف میتوانستند تفکیک قوا را در انتخابات حاکم کنند. وقتی شما تفکیک قوا را در جایی حاکم کنید آن موقع امکان مهندسی کمتر میشود.
یعنی در شرایطی که دولت انتخابات را در ایران برگزار میکند. متاسفانه از ابتدا قانون گذاران کشور نیامدند یک «کمیسیون مستقل انتخابات» شکل دهند حداقل در قانون جامع انتخابات میبینید تفکیک قوا در برگزاری انتخابات و نظارت بر انتخابات شکل میگیرد، در نظام جامع این شرایط دیده شده بود و به ویژه اینکه کاندیداها امکان پیگیری واقعی شکایت خودشان را داشتند نه اینکه شما به جایی شکایت کنید که همانجا شما را منع کرده است؛ لذا کشور باید نظام جامع انتخاباتی را به نتیجه برساند.
میخواستند قانون را به نفع ریاست جمهوری آیت الله هاشمی تغییر دهند
شما هزینه رد صلاحیت علی لاریجانی را برای نظام سنگینتر میدانید یا رد صلاحیت چهرهای مثل آقای هاشمی در سال ۹۲؟
من به شخصه هیچ وقت تحلیلهای خودم را فدای یک شخص نمیکنم. من معتقد هستم همه دوستانی که رد صلاحیت شدند خودشان در تحکیم این شرایط انتخاباتی صاحب نقش بودند، خود مرحوم هاشمی رفسنجانی میتوانست کار نهادی بهتری در کشور صورت دهد، زمانی که دوره دوم ریاست جمهوری ایشان تمام شد، کارگزاران سازندگی شکل گرفتند و جریانی بودند که میگفتند قانون اساسی را تغییر دهیم تا ریاست جمهوری برای آقای هاشمی ادامه پیدا کند.
باید طبق الگوی ماندلا عمل میکردیم
در کشور ما یک خلاءیی وجود دارد که من به آن الگوی «ماندلا» میگویم، شخص آقای ماندلا و دوستان ایشان در آفریقای جنوبی از انقلاب ایران الگو گرفتند، اما متاسفانه ما ایرانیها «نهادمندی» را از ماندلا الگو نگرفتیم. آقای ماندلا پس از اینکه بسیاری از آزارگران خود را بخشید، تنها یک دوره در جایگاه ریاست جمهوری ماند و تلاش کرد قانونی ایجاد شود تا افراد نتوانند بیش از دو دوره ۵ساله در نهاد قدرت (ریاست جمهوری) بمانند. امروز کشور آفریقای جنوبی بر اساس همین تفکر مبتنی بر تقویت نهاد توانسته خود را در سطح بسیار بالایی در جهان مطرح کند.
سیاستمداران در ایران وقتی شیرینی قدرت را دیدند حاضر نشدند به هیچ وجه از آن عبور کنند و این نهادها هستند که قربانی شدند. من معتقدم بسیاری از کسانی که خودشان قربانی روندهای انتخاباتی شدند خودشان در ضعف نهادمندی این مملکت نقش داشتند، زیرا هیچ وقت غیر از قدرت سیاسی خودشان توجه ویژهای به حوزه نهادی نداشتند.
وقتی که به کابینه آقای رئیسی نگاه میکنیم و مواضعی که اطرافیان ایشان میگیرند متوجه شباهت این دولت با کابینه آقای احمدی نژاد میشویم. شما هم این حس را از کابینه آقای رئیسی و رفتار این دولت میگیرید یا خیر؟
بخشی از کابینه آقای رئیسی نیروهای جوان هستند و از جوان گرایی دولت ایشان باید استقبال کرد و امیدوار هستم با نتیجه همراه باشد و بخشی از کابینه ایشان بازگزینی از مدیران دولت آقای احمدی نژاد بود و یک گزینش مشترکی شکل گرفت که این بخش را جذب کردند.
آفت دولت رئیسی، «پوپولیسم» است
نتیجه رفتار آنها هم به هر حال مشخص است، من یک جمله کلی در مورد این کابینه بگویم؛ دولت روحانی یک آفتی داشت به اسم «رانت» داشت و آفت دولت آقای رئیسی ممکن است «پوپولیسم» باشد و من همانطور که به دولت آقای روحانی هشدار میدادم که گرفتار رانت نشود همین هشدار را به آقای رئیسی هم میدهم که گرفتار پوپولیست نشود، چون به اعتقاد بنده عامل اصلی ضعف حکمرانی در ایران رانت در بالا و پوپولیسم در پایین است.
دولت آقای روحانی مدیرانی که توسط دولت آقای احمدی نژاد بعضا با بیحرمتی از حوزه مدیریت رانده شده بودند در زمان آقای روحانی با این عقده برگشتند و لذا یک نظام رفاقتی و مبتنی بر نظام رانتی شکل گرفت. به واقع رانت آفت دولت آقای روحانی بود که الان هم آثار آن را در از ۴۲۰۰ تومانی میبینید.
فکر نمیکنید آقای رئیسی نیز یکسری کارهای پوپولیستی را انجام میدهند؟
اینکه مسئولان به میان مردم میآیند خوب است. من مدافع سفرهای استانی آقای احمدی نژاد بودم منتهی آن بخشی که ایشان میرفت و نامهها را پاسخ میداد ظلم به ۸۰ میلیون جمعیت بود. آیا همه افراد میتوانند به راحتی به رئیس جمهور نامه دهند؟ ولی آن بخش از سفرهای استانی آقای احمدی نژاد که خوب بود که بعد از هر سفر استانی جلسه مشترک هیئت دولت و مدیران استانی شکل میگرفت و طرحهای استانی که بعضا چندین سال در وزارت خانهها خاک میخوردند آنجا این طرحها عملیاتی میشد.
سفرهای استانی قابل دفاع است، اگر…
امروز هم من یک طرح به آقای رئیسی دادم و گفتم در هر سفر سه نفر به عنوان گروه معین سفر شکل بگیرند که عبارتند از یک وزیر دولت بر اساس آمایش سرزمین به عنوان معین آنجا، مثلا اگر استانی کارش صنعتی است وزیر صنعت، اگر استانی کشاورزی است وزیر کشاورزی. یک نماینده مجلس هم به عنوان نمایندههای آن استان و استاندار آن استان، اینها گروه معین باشند و به رئیس جمهور هر سه ماه یکبار گزارش مصوبات آن سفر را بدهند.
سفر اگر پوپولیستی شود به مقامات آن کشور ظلم میشود حتی به مقام معظم رهبری هم ظلم میشود. مثلا به خاطر دارم در سفر ایشان به کرمانشاه، قانونی داریم که ردیفهای سفر رهبری به استانها ردیفهایش تخصیص ۱۰۰درصدی است؛ ولی شاهد بودیم برای راه آهن تهران-بغداد-لاذقیه که یک طرح راهبردی است، برای این طرح ۳۰۰میلیارد تومان گذاشته میشود، ولی ۲۳ میلیارد برای آن تحقق پیدا میکند. زیرا دو نفر از معاونهای رئیس جمهور بعدی (روحانی) هر کدام برای درب خانههایشان مبلغی به آن میزان بردند، یعنی یک راه آهن بین المللی فدای یک راه آهن استانی شد.
آن چیزی که من با آن مشکل دارم طرح یکسری مسائل پوپولیستی است، پوپولیسم یا جامعه تودهای با جامعه مدنی فرق دارد. جامعه مدنی ابتدا تکلیف انسانها با هم مشخص است و یک هم بستگی بین انسانها با هم صورت گرفته و رابطه اینها با حوزه سیاست مشخص است، ولی در جامعه تودهای یا پوپولیستی ما هیچ ارتباطی با هم نداریم، ولی همه ما به یک شخص وصل میشویم یا به یک نظام سیاسی وصل میشویم و به این پوپولیسم میگویند.
دولت منطق کافی برای اخذ مالیات ندارد
دلیل ممکن است پوپولیسم خطرناک شود یعنی همین که شما در حوزه سیاسی رئیس جمهور نتواند برخی از وعدهها را عملی کند آن زمان چالشهایی برای آن شکل خواهد گرفت. مثلا الان دولت افزایش ۶۲ درصدی مالیاتها را صورت داده است، وقتی که از دولتمردان میپرسند مالیات برای دوران رونق است پاسخی که شما میگیرید چیست؟ یا میگویند این مالیاتها، مالیات بر ثروتمندان است و به خانههای بالای ۱۰ میلیارد و ماشینهای بالای ۱میلیارد را شامل میشود و بخشی از آن را فرار مالیاتی است. وقتی عملکرد دولت را میبینید، میبینید اصلا در این زمینه صفر و پایین است.
فشار سیاستهای مالیاتی روی دوش ملت است
شاهد بودیم که یکی از وزیران آمد و مصاحبهای کرد تحت این عنوان که مالیات از خانههای خالی میگیریم و در طول سه ماه هشت میلیارد دلار به سمت خرید مسکن در ترکیه رفت. سیاستهای مالیاتی که ما میبینیم اولا فشار آن روی دوش ملت است و در ثانی باعث بیانگیزگی طبقاتی میشود که مولد هستند. من معتقد هستم متاسفانه بخشی از مسئولان این کشور احساس میکنند یک خرابکاری از این مملکت طلب دارند و واقعا میآیند و خرابکاری را صورت میدهند و هیچ تاوانی هم نمیدهند.
دست به درگاه خدا هستم که برجام یکجوری امضا شود
درآمد دولت در بودجه از طریق فروش نفت و گاز و پتروشیمی، فروش اموال دولت و مالیات ۶۲ درصدی پنج و نیم برابر پیشبینی شده است. من برای همین موضوع دست به درگاه خدا هستم که برجام یک جوری امضا شود، زیرا امکان عملیاتی شدن این پیشبینی خیلی کم است. اولا فروش اموال دولت عملا صفر است و افزایش مالیات ۶۲ درصدی هم بخش عمده آن این است رونق اقتصادی باشد که در شرایطی که رونق وجود ندارد تامین نمیشود.
امضا نشدن برجام خطرناک است
در سال آینده اگر برجام امضا شود یک امکان خوبی فراهم میشود و من امیدوار هستم این کار شکل بگیرد وگرنه اگر امضا نشود خطرناک است.
من دست خیلی از کسانی که در تاریخ این مملکت جنگیدند را میبوسم، ولی طبق قانون فروش نفت و سوآپ نفت از اختیارات شرکت ملی نفت است که بنا به نمایندگی دولت انجام میدهد، اما شما نهادهایی در بودجه میبینید که اختیار فروش پیدا میکنند و این خیلی خطرناک است یعنی فردا نهادهای مختلف ممکن است هر کدام صاحب رانت جدیدی شوند و به نظر من باید در بودجه مقداری به این توجه شود به ویژه اینکه واقعیسازی شود، کسری یعنی بلافاصله شکست یکساله وعدههای دولت.
جناحهای سیاسی، قاتلین احزاب در ایران هستند
آقای فلاحت پیشه! فکر میکنید دو جریان سیاسی کشور (اصلاح طلب و اصولگرا) به پایان راه رسیدند یا خیر؟ و اینکه اگر دولت آقای رئیسی موفق نشود احتمال دارد دوباره مردم به سمت اصلاحات تمایل پیدا کنند؟
جناحهای سیاسی قاتلین احزاب در ایران هستند، چون حزب سر و سامانی دارد. مثلا در دنیا مسئول حضور غیاب نمایندهها حزب است یعنی نمایندهای که بینظم باشد دیگر در لیست قرار نمیگیرد و مسئول تخصصی شدن رفتارهای مجلس هم حزب است و وقتی به مجالس دنیا میروید حزب اکثریت، ساختمان بزرگتری دارد و اقلیتها ساختمانهای کوچکتری دارند به ویژه مسئولان وعدههای انتخاباتی؛ حزب هستند یعنی افراد میروند، ولی حزب میماند.
اصلاح طلبان و اصولگرایان جایگاهشان در بین مردم را از دست دادهاند
در ایران جناحهای سیاسی هر سری با یک اسم میآیند و وعدههایی میدهند و بلافاصله ما میبینیم وقتی سیاستمداران به قدرت میرسند میگویند ما به هیچ جریانی تعلق نداریم، چون نمیخواهند تعهدی را بپذیرند؛ لذا اعتقاد من بر این است که هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان و اسامی مختلفی که آمدند روز به روز جایگاهشان در بین مردم را ا دست دادهاند. مردم بر اساس شعارها میآیند و رای میدهند مثلا یک جریانی میآید و از عدالت و یارانهها و مقابله با رانت و… رای میگیرد و یک زمانی هم یک جریان دیگری میآید و مسائل دیگری را مطرح میکند.
فرصت طلبها در میان دو جناح سیاسی کشور رخنه کردهاند
اصولگرایان و اصلاح طلبان بزرگترین ضربه را از ناحیه فعالان خودشان خوردند. یعنی فرصت طلبترین سیاستمداران دو جریان چپ و راست، حامل شعارهای چپ و راست شدند. یکسری افراد هستند که آنها کاملا نامحسوس فعالیت خودشان را انجام میدهند و یک جریانی رای میآورد و آنها سوار موج مردم میشوند، ولی این افراد همیشه پُست و سمت و…دارند، و اولین کسانی که با آنها درگیر میشوند ستادهای انتخاباتیشان است که من امیدوار هستم آقای رئیسی گرفتار این موضوع نشود.
احمدینژاد گرفتار اطرافیان خود شد
من همیشه گفتم که آقای احمدی نژاد خودش آدم پاکی بود و خیلی سعی کرد کار کند، ولی به هر حال گرفتار جریاناتی بود که عملا راهکارهای پوپولیستی داند و باعث شدند و او نتیجه خوبی نگیرد، مثلا سفرهای استانی ایشان بسیار خوب بود و هر گاه برنامهای بود منجر به پروژه شد. مثلا ما پروژههای بزرگی را انجام دادیم که به دلیل سفرهای استانی بود که سالها دولتها برای آن جلسه نمیگذاشتند.
اطرافیان رئیسی به دنبال ملتسازی جدیدی هستند
امروزهم جریانی در دولت آقای رئیسی شکل گرفته که این جریان دارد طبقه مولد در جامعه را از بین میبرد و شعارهای پوپولیسیتی مطرح میکند و اصلا انگار در این جامعه نوعی «ملت سازی» جدیدی باید صورت گیرد که یکسری افراد با حداقلهای معیشتی زندگی کنند در حالی که کشور نیازمند توسعه است.
ماجرای نمایندهای که از کار اخراج شد
شاهد هستم با هر مصاحبه مسئولان دولتی بخشی از منابع کشور خارج میشود و بخشی از افراد مولد دارند از این کشور میروند. رفتارهایی دارد در این دولت در حال شکل گیری است که با اخلاقیاتی که ما از آقای رئیسی سراغ داریم هم خوانی ندارد. مثلا یکی از نمایندههای خیلی شریف مجلس که من با او در تلفیق کار کرده بودم و ایشان خیلی آدم شریفی بود و یادم هست در کل دوران مجلس این شخص هیچ وقت دیرتر از ۵ صبح بیدار نمیشد و خیلی زحمت میکشید، بعد از اینکه نمایندگی او تمام شد این شخص در یکی از وزارت خانهها یک سمت پایینی را گرفت. من یک روز دیدم این شخص دنبال کار کارگری است و خیلی ناراحت شدم و از او پرسیدم چه شده است؟ او گفت من سمتم را گرفتم و مشغول کار شدم و یکبار خانمی از آنجا به من زنگ زد و گفت چرا سر کار میآیید؟ شما اخراج شدهاید! و هیچ کس هم به من علت اخراج شدنم را نگفت. این کارها و این نوع رفتارها، عملا بازی جمعی صفر سیاستمدارن در ایران را شکل میدهد، یعنی سیاستمداران تا حد معیشت و آبرو همدیگر را میزنند و مردم هم وقتی میبینند همه را با هم میزنند. به نظر من این بزرگترین ضربه به اعتماد عمومی در جامعه ما است.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پایگاه خبری دیارمیرزا، تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۴۰۰، کد خبر:۶۷۲۹۸۲، www.diyarmirza.ir