شعارسال: سید مهدی ابوظفر معروف به میر حامدحسین هندی یا میرحامد حسین نیشابوری هندی (۱۲۴۶-۱۳۰۶ق - فرزند سیدمحمدقلی موسوی و شهرت یافته به نام جدش حامد حسین) از سادات و علمای شیعه قرن سیزدهم در هند بوده که در میروت از توابع دهلی هند در ۵ محرم ۱۲۴۶ق/۱۲۱۰ش به دنیا آمد. نسبش از جانب پدر با ۲۷ واسطه به امام موسی بن جعفر میرسد. میر حامد حسین در ۱۸ صفر ۱۳۰۶ق درگذشت و در حسینیه جناب غفرانمآب دفن شد. پس از انتشار خبر وفاتش، در عراق مجالسی در سوگ وی برپا شد.
خاندان میرحامد حسین اصالت شان از نیشابور بود که یکی از اجدادش در قرون گذشته به هندوستان هجرت کرد و در شهر کنتور اقامت کرد. برخی از مشاهیر این خاندان عبارتند از:
* سید اللهکرم موسوی (م ۱۱۸۱ق)، او جد میر حامدحسین است که در استنساخ قرآن و کتب اهتمام داشته است. آثاری به خط وی در کتابخانه ناصریه لکهنو موجود است.
* سید محمدقلی موسوی هندی (۱۱۸۸-۱۲۶۰ق) پدر میرحامدحسین از شاگردان سید دلدار علی نقوی بود. تشیید المطاعن در رد بر باب مطاعن از کتاب «التحفة الاثنی عشریه» عبدالعزیز دهلوی از آثار اوست.
* سید سراج حسین (درگذشته ۱۲۸۲ق)، برادر میرحامد حسین است که در علوم ریاضی تألیفاتی دارد..
* سید اعجاز حسین (درگذشته ۱۲۸۶ق) برادر میر حامدحسین است که در تدوین استقصاء الافحام به برادرش میرحامد حسین کمک کرده است. کشف الحجب و الاستار، شذور العقیان فی تراجم الاعیان، رسالة فی مناظرته مع المولی جان محمد اللاهوری و القول السدید فی رد الفاضل الرشید را تألیف کرده است.
* سید ناصر حسین (۱۲۸۴-۱۳۶۱ق) فرزند میرحامد حسن بود که به گفته سید محسن امین از بزرگان و مراجع هند بهشمار میرفت.
میرحامد حسین آثاری در دفاع از تشیع از جمله چندین ردیه بر کتابهای ضدشیعی زمان خود نگاشت. مشهورترین کتاب او عبقات الانوار است که آن را با هدف اثبات امامت و دفاع از ولایت امیرالمومنین نوشته است.
میرحامدحسین، تعلیم را از ۶ سالگی با رفتن به مکتبخانه آغاز کرد. به گفته پدرش در ۱۷ ربیعالاول ۱۲۵۲ق به مکتب رفت و نزد شیخ کرمعلی خواندن را شروع کرد. امّا پس از مدت کوتاهی پدرش عهدهدار تعلیم وی گردید و تا ۱۴ سالگی مبادی علوم و علم کلام را از وی آموخت. او مقامات حریری و دیوان مُتنبّی را نزد مولوی سید برکت علی حنفی و نهج البلاغه را نزد مفتی سید محمدعباس تستری خواند. علوم شرعیه را نزد سلطان العلماء سید محمد بن دلدارعلی و برادر وی سید العلماء سید حسین بن دلدارعلی -که هر دو از علماء بزرگ شیعه در هند بودند- و علوم عقلیه را نزد فرزند سید مرتضی سید العلماء، ملقب به خلاصة العلماء فرا گرفت. او بر کتاب مناهج التدقیق که از تصنیفات استادش سید العلماء بود، حاشیه نوشت. سپس به تصحیح و نقد تصانیف پدرش از جمله فتوحات حیدریه، رساله تقیه و تشیید المطاعن پرداخت؛ و استقصاء الافحام را در رد کتاب منتهی الکلام مولوی حیدرعلی فیضآبادی نگاشت در حالی که مؤلف کتاب مدعی بود که کسی نمیتوانند جواب کتاب مرا بنویسند. پس از آن به تألیف کتاب شوارق النصوص پرداخت و سپس مشغول تألیف عبقات الأنوار شد. در سال ۱۲۸۲ق عازم سفر حج و سپس عتبات عالیات شد و پس از بازگشت حاصل کار علمی خود را در قالب کتاب أسفار الانوار عن وقایع أفضل الاسفار گردآورد.
گفته شده بر اثر نوشتن بسیار، دست راستش از کار افتاد و در اواخر با دست چپ مینگاشت؛ و گاهی املا میکرد و دیگران مینوشتند. همچنین گفته شده در اواخر عمر نمیتوانست بنشیند و به پشت میخوابید، کتاب را روی سینهاش میگذاشت و مطالعه میکرد یا مینوشت. [کتابخانه او (کتابخانه ناصریه) در لکهنو کتب شیعه و غیرشیعه بسیاری را جمع کرده است. صاحب اعیان الشیعه تعداد کتابها را بیش از سی هزار کتاب خطی و چاپی میشمارد. میرزا احمد کاظمینی تعداد کتب را بیش از چهل و یک هزار ذکر کرده است۔ این کتابخانه همچنان پابرجاست.
میرحامدحسین تألیفات زیادی در موضوعات گوناگونی دارد. برخی کتاب های وی، پاسخ به ردیه هایی علیه مذهب تشیع است. او در کلام، فقه، سفرنامه، شعر و... کتاب نگاشته است. مشهورترین کتاب او «عبقات الانوار» است. رجالیان شیعه از جمله آقا بزرگ تهرانی، سید محسن امین و مدرس تبریزی، از میرحامدحسین تمجید کردهاند. گفته شده عمده این تمجیدها ناظر به نگارش عبقات الانوار است. علامه امینی در موارد متعددی در الغدیر از میرحامد حسین و کتابش عبقات الانوار سخن گفته است. از جمله در جلد نخست الغدیر، در فصل «المؤلفون فی حدیث الغدیر» عبقات الانوار را مطرح کرده و نویسنده آن را ستوده است. موسسه نور، نرمافزار مجموعه آثار میر حامد را منتشر کرده است این نرم افزار متن کامل ۸ عنوان کتاب در ۵۰ جلد از آثار میر حامدحسین و دیگر منابع در موضوع کلام اسلامی، به ویژه بحث امامت و ولایت را دربردارد.
سید محسن امین کتاب «الشریعة الغرّاء»، «الشعلة الجوالة؛ در سوزاندن مصاحف در زمان عثمان»، «شمع المجالس» معروف به شمع و دمع (قصائدی در رثاء سیدالشهداء به زبان فارسی)، «الطارف» (مجموعهای از معماها) و «الظل الممدود و الطلح المنضود» را جزو آثار میرحامد حسین ذکر میکند؛ اما به گفته سید نعمتالله جزائری این تألیفات، آثار سید محمد عباس شوشتری، استاد میر حامد حسین بوده که به اشتباه به میرحامد حسین نسبت داده شدهاند.
۱. استقصاء الافحام، ده جلد و به فارسی است. مؤلف در این کتاب مطالبی را پیرامون قرآن کریم، حضرت مهدی (عج) شرح حال بسیاری از دانشمندان اهل سنّت و اصول و فروع دین، مطرح کرده است و پاسخی است به کتاب «منتهی الکلام» تألیف حیدر علی فیضآبادی حنفی، که مطالبی شبهه آمیز و بیاساس دربارة شیعه داشت.
۲. شوارق النصوص، پنج جلد در علم کلام.
۳. افحام اهل المین، ردّی است بر کتاب «ازالة الغین» تألیف حیدر علی فیض آبادی حنفی.
۴. اسفار الانوار، سفرنامة حج و کربلا.
۵. کشف المعضلات فی حلّ المشکلات.
۶. العضب البتار فی مبحث آیة الغاز.
۷. النجم الثاقب فی مسألة الحاجب، کتاب فقهی در موضوع ارث.
۸. الدرر السنیّه فی المکاتیب و المنشآت العربیه.
۹. زین الوسائل الی تحقیق المسائل، مسائل فقهی و گوناگون.
۱۰. الدّرایع، در شرح شرایع محقق حلّی.
۱۱. عبقات الانوار فی مناقب الائمة الاطهار. این اثر آخری ذکر نام شده، بزرگترین و ارجمندترین کتاب اوست و از شاهکارهای علمی و اعتقادی شیعه بشمار میرود. مؤلف بزرگوار این کتاب عظیم و شگفت انگیز را در مناقب ائمه اطهار ـ علیهم السّلامـ و در جواب کتاب ضدّ شیعی «تحفة اثناعشریه» نوشته است.. کتاب خصومت برانگیز «تحفة اثنی عشریه» (هدیهای برای شیعیان دوازده امامی) را مولوی عبدالعزیز دهلوی (م ۱۲۳۹ ق) معروف به «سراج الهند» نوشته بود او که از عالمان برجسته و فاضل شبه قارّة هند و از اهل سنت بود، بدون توجّه به آیات وحدت بخش قرآن و سفارشهای پیامبر، در این کتابش، عقاید و آراء شیعه را بطور عموم و فرقة اثناعشریه را بالخصوص در اصول و فروع و اخلاق و آداب و تمامی معتقدات و اعمال شان به عباراتی خارج از نزاکت و کلماتی بیرون از آداب و سنن مناظره و به کتب نوآموزان ـ که به خطابه نزدیکتر است تا به برهان یا دست کم نقل صحیح مطالب ـ مورد حمله و اعتراض قرار داده ... کتاب را مملو از افتراآت و تهمتهای شنیعه ساخته است... و باعث تشتّت جبهة اسلامی هند در آن دوران شد.
در عصر علامه میر حامد حسین یک ارتباط علمی بین علمای هندوستان، عراق و ایران برقرار میشود و مقصود این بوده که از نابود شدن و به یغما رفتن ذخایر و کتابهای شیعه جلوگیری شود و در ضمن، منابع و مآخذ مورد نیاز محققان و پژوهشگران فراهم شود. کسانی که در این مورد زحمت کشیدند و از پیشگامان این امر بودند عبارتند از: علامه میر حامد حسین هندی نیشابوری، محدث شهیر و متتبع کبیر مرحوم میرزا حسین نوری، شهید شیخ فضل الله نوری.
علامه میرحامد حسین در ماه صفر ١٣٠٦ هـ. ق درگذشت. به دنبال وفات او، مسئولیتهای فرزندش، سیدناصر حسین افزون شد. وی با اینکه ٢٢ ساله بود، اما به دلیل قابلیت ذاتی و شایستگی علمیاش، بهخوبی از عهده مناصب پدرش برآمد و به خاطر کوششهای بسیارش، نظم و دقت در زندگی، صبر و بردباری، و اخلاق پسندیدهاش، مردم را به سوی خویش جلب کرد. پس از مدتی، وی به مقام مرجعیت شیعه رسید و علاوه بر مسلمانان شبه قاره هند، بسیاری از مردم عراق و ایران و افغانستان از مقلدان وی شدند.
فرزند بزرگ سید ناصر حجتالاسلام سید علی ناصر عبقاتی، وارث مسند پدر و آبای بزرگوارش شد. مولانا سید محمد نصیر موسوی، معروف به نصیر المله، آیتالله سید محمد سعید موسوی، معروف به سعید المله، از فرزندان بنام سیدناصر حسین هستند.
خاندان امام خمینی اصالتاً از نیشابور (دزق سر ولایت نیشابور) بودند و در اواسط قرن یازدهم هجری برای ترویج مذهب و راهنمایی امور دینی جامعهٔ شیعیان هند، راهی شمال این کشور و شهر لکنو، واقع در ناحیهٔ اوده (Awadh) شدند. در این منطقه قوانین اسلام و شیعهٔ دوازدهامامی که از زمان صفویان دین و مذهب رسمی ایران به حساب میآمد، برقرار بود. در آنجا، آنها ساکن شهر کوچکی به نام کینتور شده و آغاز به رسیدگی به امور دینی شیعیان آن ناحیه کردند. جد اعلای او یکی از علمای نیشابور، به نام «محمد» بود، که به هندوستان رفت و در دهلی یا کشمیر اقامت گزید. برای نمونه «ادوارد ویلت» مینویسد که پدربزرگ پدری امام، سید احمد موسوی، هندی زاده روستای کینتور در منطقه بربنکی در ایالت اوتار پرادش هندوستان بود. احمد هندی؛ پدربزرگ امام، در شهر کینتور هند به دنیا آمد. او که از همدورههای میرحامد حسین محسوب میشد، در اواسط قرن سیزدهم هجری، لکهنو و کشور هند را ترک کرده و راهی نجف شد. سید احمد در نجف و کربلا با شخصی به نام یوسفخان کمرهای، از اهالی صاحبنام خمین آشنا شد. در آن زمان مردم خمین یوسفخان را که خود ساکن فراهان، از شهرهای نزدیک خمین بود، از سوی خود نیابت داده بودند که به نجف رفته و یک مجتهد باتقوا و آشنا به امور دین را با خود به خمین بیاورد تا امور مربوط به شریعت آنها را بر عهده بگیرد. بعد از این آشنایی، یوسفخان سیداحمد را بهاین منظور انتخاب کرد و در نتیجه او به دعوت یوسف خان تصمیم به اقامت در خمین و بهعهده گرفتن مسئولیت رسیدگی به امور دینی مردم آن منطقه گرفت. سیداحمد در خمین همچنین با دختر یوسف خان – سکینه - ازدواج کرد.
سید مصطفی، پدر سید روحالله خمینی در سال ۱۲۷۸ قمری (۱۲۴۰ شمسی) به دنیا آمد. (از سید احمد پس از مرگ تنها سید مصطفی و دختری بنام صاحبه باقیماند) سید مصطفی مقدمات را در خمین و نزد میرزا احمد خوانساری آموخت. میرزا احمد از نوادگان حیدربن محمد خوانساری مؤلف زبدةالتصانیف است. رابطهٔ نزدیک آن دو سبب شد تا سیدمصطفی دختر میرزا احمد را که پیش از ازدواج حاجیهخانم نام داشت و پس از آن – در خانهٔ سید مصطفی – هاجر صدا زده میشد به همسری برگزیند. سیدمصطفی موسوی که در خمین او را «آقای موسوی»، «آسید مصطفی» یا «آسید هندی» خطاب میکردند، کمی پس از ازدواج برای ادامهٔ تحصیلات راهی اصفهان شد. سید مصطفی تحصیلات دینی خود را در اصفهان و تحت نظر میر محمدتقی مدرسی ادامه داد. پس از آن به همراه همسر و نخستین فرزندش – مولود آغا – راهی نجف و سامرا شد و تحصیلات خود را به مدت بیش از پنج سال و با هدایت مراجعی، چون میرزا حسن شیرازی – مرجع تقلید و فقیه شیعه - ادامه داد. در سال ۱۳۱۲ هجری قمری (معادل با ۱۲۷۴ هجری شمسی) سید مصطفی بعد از اتمام تحصیلات خود در عراق، به خمین بازگشت. آنطور که از اجازهها و اوراق و کتابهای او برمیآید، سیدمصطفی به درجهٔ اجتهاد رسیده و لقب «فخرالمجتهدین» را گرفته بود.
سید مصطفی در ذی الحجه ۱۳۲۰ (اسفند ۱۲۸۱ هجری شمسی) و در پنج ماهگی روح الله (امام خمینی)، در مسیر خمین به اراک مورد حمله قرار گرفت و با اصابت چند گلوله به ناحیه کتف و کمر کشته شد و پیکر وی به نجف منتقل و درآنجا دفن شد. برخی منابع سن او را در هنگام مرگ ۴۲ و برخی دیگر ۴۷ بیان داشته اند. هویت مهاجمین به سرعت شناسایی شد. قاتل جعفر قلی خان، پسرعموی شخصی به نام بهرام خان – از حاکمین ثروتمند آن ناحیه – نام داشت. در مورد علت قتل اظهارنظر دقیق و معتبری وجود ندارد. براساس گزارشی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی منتشر شد، سیدمصطفی در آن دوران به دلیل اعتراضاتی که نسبت به ظلم و ستمی که به رعایا روا داشته میشد، خشم حاکمین منطقه را برانگیخته بود.. البته دلیل دیگری نیز مطرح است و آن این است که با توجه به این که سیدمصطفی خود نیز در کنار انجام امور مذهبی مربوط به مردم منطقه، یک کشاورز ساده با زندگیای متوسط محسوب میشد، در آن زمان بر اثر یک نزاع بر سر نوبت بندی آبیاری مزارع – چنان که از این قبیل نزاعها در آن دوران مرسوم بود – به قتل رسیده است. روایت سومی نیز وجود دارد و آن این است که سیدمصطفی، در مقام قضاوت به عنوان قاضی خمین، حکمی علیه یک نفر که در ماه رمضان در ملاءعام اقدام به روزه خواری کرده بود صادر میکند و خانوادهٔ فرد محکوم به عنوان انتقام، او را به قتل میرسانند.
حاصل ازدواج سید مصطفی با هاجر، دو فرزند دختر بنام مولودآغا خانم و فاطمه و سه فرزند پسر به نامهای مرتضی، نورالدین و روحالله بود.
بعد از مرگ سید مصطفی، تلاشهای خواهرش صاحبه در خمین، برای اجرای حکم قصاص قاتل به نتیجه نرسید و در نتیجه همسرش هاجر – مادر حضرت امام – برای گرفتن حکم قصاص قاتل راهی تهران – دارالحکومه وقت – شد. در این سفر، دو پسر بزرگ هاجر – مرتضی و نورالدین – هم همراه او بودند و براساس یک روایت، روح الله شش ماهه نیز بر آغوش وی بود. سرانجام در ربیع الاول ۱۳۲۳، جعفر قلی خان قاتل سیدمصطفی به دستور عین الدوله، صدراعظم آن دوران، در تهران و درملاءعام به دار آویخته شد.
توضیحات بالا، صرفا برای ممانعت از ایجاد شائبه و حاشیه از سخنان نسبتا نابجای آقای قاضی زاده هاشمی ارایه شده است (حضرت امام، هفت نسل شان از میرحامد حسین هندی بزرگ، زحمت میکشند تا حضرت امام تربیت بشود و بیاید تا عالم را تغییر بدهد. پس این بحث اصلی است).
اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، برگرفته از منابع گوناگون