پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۱۱۳۷۵
تاریخ انتشار : ۳۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۱
جهاني‌شدن، اصطلاحي است که از اواسط دهه ١٩٨٠ متداول شده و به معني فروريختن مرزها و فراتررفتن از آن در سطح جهاني در ابعاد اقتصادي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي و... است. ابعاد و دامنه اين فرايند به اندازه‌اي وسيع و گسترده است که تمام شئون زندگي بشر را تحت‌تأثير قرار داده است.

شعار سال: جهاني‌شدن، اصطلاحي است که از اواسط دهه ١٩٨٠ متداول شده و به معني فروريختن مرزها و فراتررفتن از آن در سطح جهاني در ابعاد اقتصادي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي و... است. ابعاد و دامنه اين فرايند به اندازه‌اي وسيع و گسترده است که تمام شئون زندگي بشر را تحت‌تأثير قرار داده است؛ تا جايي که برخي از صاحب‌نظران از آن به عنوان بزرگ‌ترين رخداد تاريخ بشري ياد کرده‌اند؛ به‌طوري‌که در چند دهه گذشته، در پرتو توسعه انقلاب ارتباطات الکترونيکي، مفهوم فاصله و فضا به گونه‌اي غيرقابل‌تصور در هم ريخته است. در اين ميان، تحول نويني که متأثر از جهاني‌شدن شکل گرفته، ورود شهرها به عرصه جهاني‌شدن است که موجب شده با پديده‌اي به نام شهرهاي جهاني مواجه شويم. شهرهايي که ديگر به عنوان قطب اقتصادهاي جهاني شناخته مي‌شوند و مرزهاي دولت- ملت‌ها را درنورديده‌اند. در همين ارتباط، گفت‌وگويي با دکتر مرتضي قورچي، استاديار دانشکده علوم زمين دانشگاه شهيد بهشتي و مشاور مرکز مطالعات و برنامه‌ريزي شهري تهران، انجام داده‌ايم که نقطه نظرات او را در پي مي‌خوانيد:

‌استفاده از واژگان درست و مبتني بر دانش شهرسازي و مديريت شهري براي معرفي شهرها، چه اهميتي دارد؟

همان‌طور که در پرسش شما به اهميت شناخت و معرفي صحيح شهرها اشاره شده، هريک از واژه‌هاي استفاده‌شده براي معرفي شهرها، از تعاريف مخصوص به خود برخوردار است. هرچند که تعاريف و عناوين موجود نيز مورد مناقشه انديشمندان است و به اين صورت نيست که اجماعي مطلق براي تعاريف موجود وجود داشته باشد. به‌طور کلي اين تعاريف در محافل آکادميک استفاده می‌شوند تا وضعيت و تصويري از يک شهر را ارائه کنند. در تعاريف مختلف «متروپليس»، «متروپليتن»، «مگالوپليس»، «مگاسيتي»، «ووردسيتي» و «گلوبال‌سيتي» داريم که تمام اين عبارات براي وضعيت‌هاي خاصي در ادبيات علمي مباحث مطالعات شهري به کار گرفته مي‌شود. دقت‌نداشتن در اين واژه‌ها و به‌کارنبردن آنها در جاي درست، تصوير غلطي از شهر ايجاد خواهد کرد. زياد شنيده‌ايم که تهران شهري جهاني است و بايد اين‌گونه و آن‌گونه باشد؛ در‌حالي‌که با وجود متداول‌بودن اين واژه، به‌کار‌بردن آن براي معرفي و شناخت تهران درست نيست.

‌يکي از واژه‌هايي که به وفور شاهد استفاده از آن هستيم، واژه «مدرن» است. اساسا چه شهري را مي‌توان مدرن ناميد؟ آيا نوع بافت و ساختار شهر است که باعث مدرن‌شدن آن مي‌شود يا اين عنوان به زيرساخت‌هاي ارتباطي شهر و ديگر مسائل بازمي‌گردد؟

از اين واژه نيز تعابير مختلفي صادر شده و در ادبيات علمي در حوزه‌هاي مختلفي به کار برده مي‌شود. اگر مفهوم مدرن و مدرنيته را به صورت مفهومي خطي برداشت کنيد، تصوري که در ذهن ايجاد مي‌شود حرکت به سمت‌و‌سوي داشتن شهري لوکس است؛ در‌حالي‌که اگر مديريت شهر به‌گونه‌اي باشد که سمت‌وسوي زيست پايدار داشته باشد؛ يعني شهري با شرايط زيستي مناسب براي نيازهاي انسان قرن بيستم، يک شهر مدرن خواهد بود. هرچند که شايد در چنين برداشتي از شهر، تصوير لوکسي ديده نشود و تفکر عاميانه چنين شهري را مدرن نداند؛ اما در ادبيات و دانش مطالعات شهري، شهري که بتواند کيفيت زيستي پايدار و مبتني بر رفع نيازها را براي انسان ايجاد کند و حيات زيستي انسان را در راستاي صدمه‌نزدن به محيط زيست تأمين کند، در مناسبات اجتماعي و اقتصادي جديد، شهري مدرن خواهد بود.

‌زيست پايدار شهري به چه معناست؟

تصور من از زيست پايدار شهري به نوع خاصي از شهرها بازمي‌گردد که در ادبيات شهري به شهرهاي «انسان‌محور» مشهورند. اين نوع شهرها چارچوب‌ها، ابعاد و نيازهاي زندگي انسان را به‌گونه‌اي تأمين مي‌کنند که انسان‌ها علاوه بر آنکه از کيفيت زيستي مناسبي برخوردار شوند، شهر را نيز به لحاظ مناسبات اقتصادي درگير کالايي‌شدن نکنند. زماني که شهر کالايي شده و فضا از سيستم‌هاي کنترل سازمان اجتماعي رها مي‌شود، هرچند ممکن است داراي جلوه‌هايي لوکس و ظاهري باشد؛ اما کيفيت زندگي و حيات زيست شهري در آن جامعه صدمه خواهد ديد.

درحال‌حاضر شهرهايي که در رديف شهرهاي پايدار در رده‌بندي‌هاي جهاني رتبه‌هاي يك تا ١٠ را در اختيار دارند، شهرهايي از حوزه اسکانديناوي هستند. در اين شهرها «سازمان اجتماعي» فضاهاي شهري را از کالايي‌شدن باز مي‌دارد تا شهر در چرخه دوم انباشت سرمايه درگير نشود. مسئله‌اي که از واردآمدن آسيب به زيست انسان‌ها جلوگيري به عمل مي‌آورد. درواقع سازمان اجتماعي با نظارت ويژه‌اي که بر فعاليت‌هاي داخل شهر اعمال مي‌کند، منجر مي‌شود شهر به سمت انسان‌محوري هدايت شود.

‌در جهان‌شهرها، اين طبقه مسلط بر سرمايه است که خدمات شهري را در بخشي متمرکز کرده و به توزيع آن مي‌پردازد. آيا اين مسئله در تناقض با مفهوم زيست پايدار شهري که يکي از شاخصه‌هاي آن توزيع يکسان خدمات و سرمايه است، نيست؟

اگر فضاي شهر رها و کنده‌شده از سازمان اجتماعي باشد، قطع‌به‌يقين چنين خواهد بود. نکته‌اي که در اينجا بايد به آن توجه داشت، اين است که در چنين جامعه‌اي زماني که با فضاهاي جهاني پيوند برقرار مي‌شود، درهم‌ريختگي و آشفتگي اجتماعي فزاينده خواهد شد. موضوعي که درحال‌حاضر گريبانگير کشورهاي در‌حال‌توسعه و به‌ويژه جهان‌سومي است. هم‌اکنون دو الگو از روند جهاني‌شدن شهرها موجود است؛ نخست آن دسته از شهرهاي جهاني که عموما در کشورهاي در‌حال‌توسعه، به‌ويژه در حوزه آسياي جنوب شرقي و آمريکاي لاتين وجود دارند.

الگوي ديگر مربوط به شهرهايي مي‌شود که با برنامه‌ريزي، نظارت و کنترل مسلط سازمان اجتماعي جامعه در مسير رشد و توسعه گام برمي‌دارند. به‌طور مثال شهرهايي مانند «بوئنوس‌آيرس»، «سائوپائولو»، «هانوي» و شهرهايي که بسيار سريع به سمت جهاني‌شدن پيش رفتند، کيفيت زيستي در آنها افت کرده است؛ همان‌طور‌که شاهديم بدل به فضاهايي شده‌‌اند که بيماري‌هاي مختلفي در آنها شايع است. درهم‌ريختگي و آشفتگي از ويژگي‌هاي بارز اين شهرهاست که به تشديد تضاد طبقاتي و دوقطبي‌شدن مردم انجاميده است. در شرايطي که پهنه‌اي از شهر با فرايندهاي جهاني لينک شده، بخش ديگري از آن طرد شده و در حاشيه قرار گرفته است. اين در حالي است که اگر به شهرهاي حوزه اسکانديناوي يا کشورهاي توسعه‌يافته‌اي همچون آلمان بنگريد، شهر هم به فرايند‌هاي جهاني متصل است و بخشي از توليد جهاني را در اختيار دارد و هم آنکه نابهنجاري‌هاي شديد کشورهاي در‌حال‌توسعه و دوقطبي‌شدن را ندارد. چنين الگوهايي در عين حفظ کيفيت زندگي، ويژگي‌هاي شهري انسان‌محور و پايدار را حفظ کرده و با سيستم جهاني پيوند برقرار کرده‌اند. بنابراين نياز به برنامه‌هايي خاص و ويژه است تا شهر را به سمت انسان‌محوري سوق داده و با برندهاي جهاني متصل کرد.

‌در ايران از کدام‌يک از الگوهايي که ذکر کرديد، استفاده مي‌شود؟

اتاق فکرهاي مختلفي براي مديريت فضاهاي شهري تشکيل شده و بحث‌هاي بسياري ميان مديران و کارشناسان صورت گرفته است. به‌طور مثال در مرکز مطالعات و برنامه‌ريزي شهري و در فضاي پژوهشي دانشگاهي آنچه به عنوان گفتمان مسلط در ايران مطرح شده، نگاهي به سمت‌وسوي استفاده از تجارب جهاني در مديريت شهري است. اين تجارب جهاني تاکنون بيشتر بر شهرهاي حوزه آمريکاي شمالي متمرکز بوده که باعث شده از تجارب ساير کشورها و شاخص‌هاي جهاني غفلت کنيم. متأسفانه به دليل تسلط گفتمان «نئوليبراليسم»، سطح کلان اين گفتمان در حوزه شهري نيز غالب شده است. به همين خاطر است که فضاها به سمت افزايش خصوصي‌سازي حرکت کرده و در نتيجه به نوعي فضاهاي عمومي و «حق به شهر» دچار آسيب شده است.

‌مدتي است بحث مديريت يکپارچه شهري مطرح است؛ لايحه‌اي که هنوز به تصويب مجلس نرسيده و گفته مي‌شود دولت مانع اصلي آن است. تحليل شما از مزاياي اين طرح چيست؟

مديريت يکپارچه گفتمان علمي و آکادميک روز است. چه در حوزه سياست و چه در حوزه انديشمندان، تأکيد بسياري بر اين مطلب مي‌شود. جهان به ما نشان داده که مديريت شهري بايد به سمت مديريت يکپارچه حرکت کند و اين اختيارات از سمت دولت به حوزه محلي واگذار شود. از طرفي شايد اين موضوع که دغدغه دولت چيست و فضاهاي شهري پس از اجراي چنين طرحي چگونه اداره خواهند شد، موجب شده تا دولتمردان نسبت به تصويب و اجرائي‌شدن آن دچار ترديد شوند. درمجموع به عقيده من و از نقطه‌نظر کارشناسي و تخصصي، هرچه سريع باید واگذاري اين اختيارات به حوزه محلي صورت بگيرد. هرچند که بايد به اين نکته هم توجه داشت که اگر چنين طرحي بخواهد در خلأ وجود نهادهاي مدني و دموکراتيک پرقدرت اجرائي شود، ممکن است با شرايطي به‌مراتب پيچيده‌تر و آشفته‌تر مواجه شويم. اگر اختيارات به‌طور کامل به نهادهاي شهري واگذار شود، مادامي که نهادهاي مدني و درواقع سازمان اجتماعي منسجمي وجود نداشته باشد، يا در صورت وجود ضعيف باشد، فضاهاي شهري مورد تاخت‌وتاز قرار خواهند گرفت؛ چراکه اساسا کنترل و نظارتي بر نهادهاي مديريت شهري وجود ندارد. شايد يکي از دغدغه‌هاي دولت، ديدن همين مسئله بوده باشد. به عقيده من، فضاهاي محلي و ملي در اين زمينه و در ارتباط با معاوضه سريع اين اختيارات هرچه بيشتر با يکديگر همکاري کنند.

‌در صحبت‌هايتان اشاره به «نئوليبراليسم» کرديد؛ گفتماني که مبتني بر فردگرايي و تشديد تنهايي انسان مدرن است. به نظر شما راهکار برون‌رفت از چنين وضعيتي چيست؟

بخشي از اين معضل را بايد در گفتمان غالب جهاني پيگيري کرد؛ اما بخش ديگري که مربوط به درون کشورها مي‌شود، کاملا قابليت تغيير مسير دارد. براي نمونه در ايران مديريت شهري و مديريت ملي راهبردهاي درستي براي توليد نداشته‌اند. در نتيجه نگاه به ظرفيت‌هاي دروني رها مي‌شوند و اين جريان غالب جهاني خواهد بود که درباره آنها تصميم مي‌گيرد. درحال‌حاضر مسئولان کشور دائم از اقتصاد مقاومتي و توليد ملي صحبت مي‌کنند؛ در‌حالي‌که از سوي ديگر مجوزهاي فراواني براي بازتوليد شبکه مصرف جهاني در شهرها صادر مي‌کنند.

براي نمونه مي‌توان به مراکز خريدي مانند «مال»ها که برندهاي بين‌المللي را عرضه مي‌کنند، اشاره داشت. متأسفانه اقتصاد ملي، توليد ملي و مسئله اشتغال با وجود آنکه در صدر گفته‌ها و شعارهاي مسئولان قرار دارد، اما صدور مجوز براي تسهيل ورود و فروش محصولات برند و خارجي رويه ديگري را در سياست‌هاي جاري نشان مي‌دهد. افزايش استفاده از محصولات و برندهاي جهاني که از هويت و فرهنگ‌هاي ديگري تغذيه مي‌کنند، سبک زندگي و سازمان اجتماعي را به سمت‌وسويي خواهد کشاند که دچار سرگشتگي هويتي شوند.

‌ريشه‌هاي معضل «حاشيه‌نشيني» را چگونه مي‌توان در چارچوبي که در آن به بحث پرداختيم، مورد تحليل و بررسي قرار داد؟

اين بحث بسيار پيچيده است. سرازيرشدن انسان‌ها به شهرها براي رسيدن به وضعيتي اندک مطلوب‌تر از شرايط زيستي پيشين‌شان و استفاده از مزاياي سرمايه در قالب مشاغل خدماتي سطح پايين و اسکان در حاشيه شهرها، پيچيدگي‌هاي فراواني دارد. نکته‌اي که در اين ارتباط بايد به آن توجه داشت، اين است که پيش از آنکه بخشي از مردم در قسمتي از کالبد شهري حاشيه‌نشين شوند، اين سازمان اجتماعي است که آنها را حاشيه‌نشين کرده است. متأسفانه در برنامه‌هايي که براي اداره شهرهاي ما در نظر گرفته شده، تلاشي جدي صورت نگرفته تا در سازمان اجتماعي طردشدگي وجود نداشته باشد. اين سازمان‌ فضايي، انعکاس همان سازمان اجتماعي ماست که به صورت حاشيه‌نشيني در شهرها خود را نشان مي‌دهد. زماني که در سازمان اجتماعي نابرابري به امري معمول بدل شود، در سازمان فضايي و کالبدي شهري نيز بايد انتظار ظهور و بروز آن را کشيد. به عقيده من نخستين و مهم‌ترين راهکار حل اين معضل، توجه به زيرساخت‌هاي اقتصادي کشور است.

بايد اقتصاد را از وضعيت موجود متحول کرد و در برابر گفتمان اقتصادي غالب که سمت‌و‌سوي خصوصي‌سازي و به گفته برخي خاصيت خصولتي دارد، ايستادگي کرد. من مخالف خصوصي‌سازي به شکل مدرنيته و به شکلي که در کشورهاي پيشرفته‌اي مانند آلمان رخ داده، نيستم. به نظر من خصوصي‌سازي زماني در حوزه اقتصاد پاسخ‌گو خواهد بود که نهادهاي مدني پرقدرت و دموکراتيکي در جامعه و شهرها شکل گرفته باشند.

پس بايد به سمت تقويت نهادهاي دموکراتيک و مدني بازگرديم و گفتمان غالب اقتصادي را تغيير دهيم. در جهان تجارب خوبي در اين زمينه وجود دارد. نمونه‌هايي مانند کشورهاي اسکانديناوي و آلمان مي‌توانند راهگشاي بسياري از معضلات کنوني کشور باشد. مدل‌هاي سوسيال‌دموکراسي به‌گونه‌اي به تنظيم مراودات و رفتارهاي اقتصادي مي‌پردازند که سازمان اجتماعي کمترين وضعيت حاشيه‌اي را به خود مي‌بيند. زماني که وارد شهر «اسلو» يا «هلسينکي» مي‌شويد، با صحنه‌هاي اختلاف طبقاتي در فضاهاي شهري مواجه نخواهيد شد؛ چراکه اين حاشيه‌نشيني در سازمان اجتماعي آنها شکل نگرفته و جايگاهي ندارد. طبقه متوسط در اين مدل از کشورها بسيار فربه و قوي است. بنابراين فضاهاي شهري در وضعيت عدالت اجتماعي قرار دارند.

استفاده‌نکردن از اين مدل‌هاي جهاني ما را در آينده نزديک با بحران‌هايي در حوزه‌هاي مختلف امنيتي و چالش‌هاي زيستي و شهري روبه‌رو خواهد کرد. تأکيد و توصيه من بر اين است که دانشگاه‌ها، حوزه‌هاي علمي، مراکز راهبردي و مطالعاتي ما تغييري اساسي و ريشه‌اي در گفتمان مسلط اقتصادي فراهم کنند و خصوصي‌سازي را همراه با تقويت و ايجاد نهادهاي مدني و دموکراتيک ادامه دهند. متأسفانه بيشتر اقتصاددان‌هاي راست به اين مسئله به صورتي يک‌طرفه تأکيد دارند و از جانب ديگر آن غفلت ورزيده‌اند. بايد به عدالت اجتماعي در سازمان ملي توجه بيشتري شود.

سازمان فضايي با اختيارات و مديريت يکپارچه تمرکززدايي و بردن فرصت‌ها به سمت شهرهاي ديگر و کمک به کيفيت زندگي در شهرهاي ديگر، عدالت فضايي را در کل کشور اجرا خواهد کرد. به‌طور مشخص عرض مي‌کنم که سواحل مکران و جنوب سيستان‌و‌بلوچستان در حال خالي‌شدن از جمعيت‌اند و ما نتوانسته‌ايم در آن مناطق فضاهاي زيستي جديد و سرمايه‌گذاري‌هاي نويني را ايجاد کنيم. روزبه‌روز کيفيت زندگي در آن مناطق افت کرده و آنها به سوي شهرهاي بزرگ و تهران سرازير مي‌شوند که در نهايت منجر به شکل‌گيري حاشيه‌نشيني‌هاي گسترده‌تر خواهد شد.

سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه شرق، تاریخ انتشار 28 بهمن 96، کد مطلب: 11838، www.sharghdaily.ir


اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین