پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۱۳۴۰۵
تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۱
به‌وقت شام، به‌یقین بدترین و نازل‌ترین اثر در ژانر سینماییِ اتوبوسی و لُپ‌لُپی خواهد بود آنجا که خواب را بر مسافران خسته‌ی اتوبوس‌های بینِ‌جادّه‌ای حرام خواهد کرد. در ضمن جان می‌دهد برای بازیِ کامپیوتری. آن‌وقت با این فضاسازی و شخصیّت‌پردازیِ بچه‌گانه، حاتمی‌کیا جواب والدین بچه‌هایی را که غفلتا با پرسوناژ‌های داعش هم‌ذات‌پنداری خواهندکرد را چه می‌دهد؟

شعار سال: وقتی امثال احمدی‌نژاد بشوند اپوزیسیون وقتی کیارستمی با رفتنش سینمای ایران را یتیم بکند آنوقت عرصه برای امثال حاتمی‌کیا باز می‌شود که بیاید و با به‌وقت‌شام سیمرغ بلورین بگیرد؛ مملکتی که مدام بدبیاری بیاورد همین می‌شود دیگر.

صدرحمت به آن سینمای دفاع مقدسی که داد امثالِ شادروان سیف‌الله داد را درآورده بود که اگر تیری به رزمنده‌ای می‌خورد خون از بدن، مانند آب از آب‌نما فوّاره می‌زد (مقایسه کنید با برون‌رَویِ ناتورالیستی و به‌شدت واقع‌گرایانه‌ی خون در نجات سرباز رایان بیست سالِ قبل)، عراقی‌ها مشتی کودنِ احمق بودند با سیبیل‌هایی آنکادر شده حتی در خط مقدم، و مرگِآدم‌ها با اسلوموشون‌های شاعرانه و نطق‌های وزین تصویر می‌شد.

هر انسان منصفی درمی‌یابد که در جنگ، نبود سلاح مشکل‌آفرین است؛ همگان با شادی از روی میدان مین رد نمی‌شوند چراکه می‌ترسند (کاش حاتمی‌کیا لیلی با من است را چندباره ببیند)؛ و مخاطب نمی‌تواند چشم به روی این واقعیّت ببندد که اگر در جبهه‌ها همه‌چیز وفق مراد آدم‌ها و فیلم‌سازِ سانتی‌مانتال باشد؛ پس اصولا چرا اینهمه فیلم و اثر ضدِّ جنگ خلق می‌شود.

جنگ جنگ است شوخی هم ندارد مگر اینکه آقای کارگردان بخواهد آن را ناجور به شوخی که چه عرض کنم به مسخره بگیرد.

به‌وقت‌شامِ حاتمی‌کیا نقطه‌ حضیض یک سینمای ایدئولوژیکِ بی‌مایه است اثری که جای آنکه دست‌ِکم پروپاگاندا و ایدئولوژی‌اش را همچون داروی بیهوشی آرام‌آرام به خورد مخاطب بدهد آن را به‌نحوی ناشیانه جار می‌زند.

با این محصول آخری، امید بایستی داشت که کارگردان وصیّت‌نامه‌ سینمایی‌اش را نوشته باشد که دیگر دست به دوربین نبرد.

خدا می‌داند که این‌روز‌ها در ساختار حاکم بر سینمای ایران چه می‌گذرد (و این را می‌شود با نگاهی به اوضاع اسف‌بار جشنواره‌ی فجرِ ۹۶ به فراست دریافت) که یک فیلم‌ساز خوش‌فکر را بدل به کارگردانی می‌کند که دست به ساختِ یک مضحکه‌ تمام‌عیار می‌زند. پول و بودجه را به جوی آب بریزی بهتر از ساخت فیلمی، چون به‌وقت‌شام است. اثری که از برادرخوانده‌اش اخراجی‌ها نیز چندین رده پایین‌تر، اما در یک چیز مشترک و آن خنداندن مخاطب است.

با این حال و اوصاف حاتمی‌کیا که خود فهمیده چه دسته گلی در سینما به آب داده کماکان متوقع است که دست پیش را بگیرد تا پس نیفتد. اگر او از دستِ چند منتقد به خدا پناه می‌برد مای مخاطب از دست فیلم‌های اخیر او به کجا پناه ببریم؟ از جریانی که بر سهمی ناموزون از پول و تبلیغات تکیه زده؟ از گونه‌ای فیلم‌سازی که اصطلاحا بدان Staatsauftragsfilme گویند یعنی فیلم‌سازیِ مستظهر به حمایت‌های همه‌جانبه‌ی دولتی؟

از همین‌حالا هم مشخص شده که تمنّای حاتمی‌کیا برای مطرح‌شدنِ فیلم‌اش حتی در خاورمیانه هم نقشِ بر آب است. پیش‌بینی اینکه بازسازی احتمالیِ کارگردانِ فهیم ما از فاجعه‌ سانچی به آبروریزیِ فرهنگی دیگری در عرصه‌ سینمای ایران بدل خواهد شد حتی از پیش‌بینی رسیدن عاشق و معشوق به یکدیگر و در یک درام هندی آسانتر است!

شاید حاتمی‌کیا لحظه‌ای از خود نمی‌پرسد چرا بیننده‌ امروزی باید جای واکینگ دِد walking dead به تماشای به‌وقت شام بنشیند؟ او چه پاسخی دارد؟ او هیچ‌گاه نخواهد توانست حتی به گردپای کارگردان‌هایی همچون الم کلیموف Elem Klimov برسد کسی که تصویرگریِ دوزخ جنگ در بهشت سینما به دستان او خیره‌کننده و مسحورکننده است.

خالقِ جهانی کابوس‌وار که درآن بازماندگان، به مرگ و مرده‌ها حسادت می‌کنند. در این شاهکار تاریخ سینما (بیا و ببین فیلمی از الم کلیموف)، دشمن/آلمانی‌ها از درون مه صبح‌گاهی، چون اشباح بیرون می‌زنند در سکوتی کشنده.

اما حاتمی‌کیا را گویا گمان بر این بوده که با حرف‌های آزاردهنده‌زدن به منتقد و خبرنگار، با پرخاشگری، با تدارک حاشیه‌ی صوتیِ آزاردهنده‌ای برای اثرش و خلاصه با ایجاد آلودگی صوتی می‌توان برای هنر و هنرمند آبرو خرید.

در اثری بی‌بدیل همچون بیا و ببین نه از پیروزی طاقت‌فرسای قوای روس در جنگ با آلمان‌ها (که در نوع خود ستایش‌انگیز است) که از هزینه‌های وحشتناکِ جنگ سخن گفته می‌شود. حاتمی‌کیا کِی می‌خواهد از هزینه‌های وحشتناکِ فیلم‌اش سخن بگوید؟ و کِی سخن خواهد گفت: از لطمه‌ای که به سینمای جنگ -باستثنای آثار قابل قبول نخستین‌اش- وارد ساخته؟

حاتمی‌کیا بهتر است تا برای همیشه از کار در ژانر دل‌خواه‌اش با هرنامی که بر آن می‌گذارد دست بشوید؛ و این فیلم آخری نشان داد که در او تمایلاتی برای ساخت فیلم‌های ترسناک با رگه‌هایی از فارس و مضحکه هست. شاید دست‌آخر به چیزی در مایه‌های جان کارپنتر John Carpenter بدل شود.

شخصا بر این عقیده‌ام که او اگر پیش از ساخت آخرین اثرش جنگجوی سیزدهم The 13th Warrior را شده سرسری هم می‌دید شاید فیلم آبرومندانه‌تری در ژانر دلهره می‌ساخت.

به‌وقت شام، به‌یقین بدترین و نازل‌ترین اثر در ژانر سینماییِ اتوبوسی و لُپ‌لُپی خواهد بود آنجا که خواب را بر مسافران خسته‌ی اتوبوس‌های بینِ‌جادّه‌ای حرام خواهد کرد. در ضمن جان می‌دهد برای بازیِ کامپیوتری. آن‌وقت با این فضاسازی و شخصیّت‌پردازیِ بچه‌گانه، حاتمی‌کیا جواب والدین بچه‌هایی را که غفلتا با پرسوناژ‌های داعش هم‌ذات‌پنداری خواهندکرد را چه می‌دهد؟

سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری فرارو، تاریخ انتشار 9 اسفند 96، کد مطلب: 350311، www.fararu.com


اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین