شعار سال: زادگاه
مرحوم دکتر احمدي روستاي کهکيدان است. آنطوري که مرحوم دکتر احمدي میگفت، روستاي
کهکيدان در 23 کيلومتري بروجرد و 22 کيلومتري ملاير است و همين تفاوت يککيلومتري
موجب شد تا در شناسنامهاش محل تولدش ملاير ذکر شود. خود دکتر احمدي ميگفت با
اينکه شناسنامهاش از ملاير است، اما اهالي اين روستا امورات و ارتباطات خود را با
بروجرد انجام ميدهند.
بر اساس گفتههاي ايشان، وي دروس مقدماتي علوم ديني و تا حدودي سطح را
در مدرسه نوربخش بروجرد که در محله عالمنشين، ساداتنشين و نيز عالمپرور اين شهر
به نام خيابان بحرالعلوم واقع است، گذراند و سپس در دهه 30 شمسي عازم قم شد.
سال 1394 بود که مشغول تحقيق در مورد زندگي و منش آيتالله
آسيدمحمدباقر سلطانيطباطبايي (بروجردي)، از روحانيون مردمي دنياگريز و عارفمنش
طراز اول بروجرد و حوزه علميه قم و پدربزرگ مادري آسيدحسن خميني، بودم که به اين منظور
فرصت چندينساعته مصاحبت با مرحوم دکتر احمدي فراهم شد که همين کافي بود تا بهشدت
مرا تحتتأثير قرار دهد.
آنچه من از آن مرحوم درک کردم، اخلاقگرابودن وي بود؛ بهطوريکه وقتي
به مناسبتي صحبت از هگل، فيلسوف نامآشنا و تأثيرگذار غرب، شد، ايشان به مسائل اخلاقي
وي تعريضي وارد کرد و اخلاق را برتر از اعجوبگي در فلسفه ميدانست.
مرحوم دکتر احمدي داراي روح لطيف روحاني بود و شايد همين خصوصيت باعث
شد که وقتي در دوره هفتم با ليست آبادگران راهي مجلس شوراي اسلامي از حوزه تهران شد،
همان يک دوره را کافي دانست و ديگر به عرصه سياست بازنگشت. وقتي در مصاحبت با آن
مرحوم، اتفاقي چندبار نام رئيس دولت قبلي را که با حمايت همين گروه در سال 1384 به
قدرت رسيد، به زبان آوردم، بيدرنگ و بيملاحظه چهره در هم ميکشيد؛ گويي نامي
ناخوشايند به زبان آوردهام.
من به مناسبت کار تحقيقي مورد اشاره بارها نام آيتالله سلطانيطباطبايي
و دوستان همطلبگياش در بروجرد مثل مرحوم آشيخ رحمتالله مجلسي (صاحبالزماني) – رحمتالله
عليه- را به زبان آوردم که همين روح لطيفش هربار اجازه نداد که اشک در چشمانش حلقه
نزند و صدايش تغيير و بغض نکند. همنشيني
با آن مرحوم حس روحاني به انسان ميداد که ناشي از خصال نيکوي روحاني خود او بود.
او از قوه حافظه عالي برخوردار بود و بسان دانايان روزگارچشيده همواره نصيحتگونه
بيتي عبرتآموز بر زبان جاري ميکرد. اينچنين حافظهاي موجب شده بود که معماري و
بافت شهري و رفتارهاي اجتماعي سالهاي دهه 20 و دوران طلبگياش را به خوبي به ياد
بياورد و همين مرا بر آن داشت که در سوداي اين باشم که همنشيني و مصاحبتهاي ديگري
با آن مرد بزرگ براي بازسازي ذهني خودم از بافت شهري و تحولات شهرنشيني آن سالها
با هدف کتابت آن، داشته باشم؛ امري که محقق نشد. حيف که اجل مهلتش نداد. خدايش
بيامرزد و در اين ماه ضيافتش، ميزبان او باشد. آمين.
یادداشت حبيبالله معظمي/ پژوهشگر فرهنگي
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 22 خرداد 97، شماره: 3168