شعار سال: هدف از برنامۀ امنیت داخلی در فنلاند این بود که تا سال ۲۰۰۷ نرخ قتل را به کمتر از ۱۰۰ مورد (در سال) کاهش دهد. برنامۀ ملی کاهش خشونت روی کاهش خشونتهای منجر به مرگ زنان تأکید زیادی دارد. در پنج سال گذشته در فنلاند، سالانه به طور میانگین ۳۹ زن در اثر خشونت جان خود را از دست داده اند که این یعنی به ازای هر ۱۰۰ هزار زن، سالانه ۱٫۴ مرگ وجود داشته است. میانگین مذکور در اتحادیۀ اروپا ۰٫۷۵ است. ریسک مرگ ناشی از خشونت زنان فنلاندی در سالهای اخیر، نسبت به سالهای آغازین سده بیستم، خیلی بیشتر بوده است.
در این برنامه، پیشنهادهایی در مورد توسعۀ سیستمهای پس از واقعه (مانند اورژانس و…) ارائه شده است. طبق آمارها در سال ۲۰۰۳، در ۲۵۶۰۰ مورد خشونت، به کمکهای اولیه نیاز بوده است و ۲۸۰۰ مرد و ۴۴۰ زن در بیمارستانها پذیرش شدهاند. ازآنجایی که این آمارها خشونتهای علیه کودکان و دیگر خشونتها را پوشش نمیدهند، میتوان برآورد کرد که خشونت در عالم واقع خیلی بیش از این اعداد است.
محرومیت اجتماعی به وضعیتی گفته میشود که در آن بیکاری بلندمدت، مشکلات مالی، ضعف در مهارتهای زندگی و… بر زندگی فرد غالب میشود. پیشگیری از محرومیت اجتماعی در فنلاند عمدتاً مبتنی بر خدمات عمومی و انتقال درآمد است. علاوهبراین، به اقدامات و کارهای ویژهای نیاز است که چرخههای جدی محرومیت اجتماعی را متوقف سازند. محرومیت اجتماعی به طور تنگاتنگی با بازار کار ارتباط دارد، مخصوصاً بیکاری ساختاری. مداخلۀ زودهنگام نقش عمدهای در پیشگیری از محرومیت اجتماعی دارد.
خطرات محرومیت اجتماعی غالباً در دوران کودکی مشاهده میشوند. در دبستان، خطر محرومیت اجتماعی برای بچههایی زیاد است که نمیتوانند به تحصیلشان ادامه دهند. ریسک محرومیت اجتماعی تابع بازخوردهای محیط اجتماعی است. اگر کسی به صورت مستمر بازخوردهای منفی و احساس شکست را تجربه کند، اعتماد به نفسش خیلی پایین میآید، خودپندارهاش منفی شکل میگیرد و از تلاش و یادگیری مهارتهای جدید دلسرد خواهد شد. این موارد در نهایت منجر به محرومیت اجتماعی وی میشوند.
برای پیشگیری از محرومیت اجتماعی در میان کودکان، نوجوانان و جوانان همکاری بخشهای مختلف جامعه لازم است. جوانان مهاجر به طور خاص در ریسک محرومیت اجتماعی قرار دارند. برای ادغام این جوانان در جامعه اقدامات گوناگونی مورد نیاز است:
– انتقال اطلاعات مربوط به محرومیت اجتماعی و عوامل آن به افرادی که با کودکان سروکار دارند
– آموزش و تقویت مهارتهای زندگی در کودکان و جوانان
– توانبخشی به کودکان مطابق نیازهایشان
– دعوت سران از جوانان برای مشارکت در تصمیم گیریهای مربوط به آیندهشان
آموزش افراد بیکار عموماً از محرومیت اجتماعی پیشگیری میکند ولو اینکه ضرورتاً بیکاری را از بین نبرد. کار، آموزش و روابط اجتماعی نقش مهمی در ادغام جوانان در جامعه بازی میکنند. اصلیترین عوامل خطر در مورد محرومیت اجتماعی جوانان عبارت اند از: آموزش ضعیف، بیخانمانی و بیکاری (مخصوصاً بیکاری بلندمدت).
طبق آمارهای ۱۹۸۰، بالای ۸۰ درصد جوانان زیر ۲۱ سالی که مرتکب قتل شدهاند، مشکلات عدیدهای در مدرسه داشته و ۴۰ درصدشان در دورهای از زندگی تحت مراقبتهای روانی بودهاند. این نشان میدهد که خشونت در میان جوانان با مشکلات روانشناختی و سایر مسائلی مشخص میشود که تماماً در مدارس قابل شناسایی، مداخله و درماناند (از طریق آموزشهای درسی همگانی و جلسات خاص روان درمانی). طبق اصل مداخلۀ زودهنگام، مدارس فرصت خوبی در اختیار دارند تا افراد نیازمند به خدمات بهداشت روانی را شناسایی کنند. وقتی مداخله به موقع صورت بگیرد، با جلسات درمان کوتاهتر و ارزانتری می توان به نتیجه رسید.
جامعه باید فضای توجه و مراقبت را تقویت کند (برای مثال از طریق برنامهها و پیامهای تلویزیونی). همه باید نسبت به خشونت علیه کودکان واکنش نشان دهند. حمایتهای مالی بیشتری باید به خانوادههای فرزنددار، رفاه کودکان و محیط زندگیشان تخصیص داد. باید به مردم یاد داد که در مواجهه با مسائل از راه حلهای غیرخشن استفاده کنند. همچنین باید به پدران و مادران آموخت که تنبیه بدنی برای فرزندشان آسیبزاست. با برپایی کمپینهای مختلف میبایست در برابر خشونت علیه کودکان واکنش نشان داد.
جمعبندی الگو
برنامۀ ملی کاهش خشونت همان طور که از نامش پیداست، رویکردی چندسطحی و چندبعدی دارد. از سویی فرد، گروه و اجتماعات و جامعه همگی مورد توجه هستند. از طرف دیگر ترکیبی از رویکردهای افرادمحور، موقعیت محور و مکان محور در تدوین برنامه لحاظ شده است. همچنین نگاه الگو هم به جرم و هم به پیامدهای منفی آن است. ازآنجاییکه این یک پروژۀ ملی است، عزم و نیروی همۀ بخشهای کشور لازم است، زیرا قرار است طیفی از تغییرات گوناگون به تدریج در جامعه اِعمال شود. هدف از الگوی نامبرده کاهش خشونت در همۀ اشکال آن است (خشونت در محیط کار، خشونت علیه زنان، خشونت علیه کودکان و غیره).
دو سازوکار اصلی که در این مدل پیشگیری به چشم میخورد، یکی نفوذ بر آن دسته از فرایندهای توسعه است که افراد یا اجتماعات را خشن میسازند (مانند تبعیض و محرومیت اجتماعی و…) و دیگری کنترل موقعیتهایی که در آنها احتمال به کارگیری خشونت بالاست (مانند پارتیهای افراطی). به هر حال، هر جامعهای حتی بعد از اجرای مجدانه سازوکارهای مزبور باز شاهد رفتارهای خشونت آمیز خواهد بود. سازوکار سوم برنامۀ ملی کاهش خشونت، مقابله با پیامدهای ویرانگر خشونت است. توسعۀ سیستمهای پس از واقعه، در راستای فعال سازی همین سازوکار، در دستور کار برنامه قرار دارد.
ازآنجاییکه این برنامۀ ملی بخشهای متنوعی دارد، مثالهایی متعدد از قسمتهای اجتماع محور آن میتوان ارائه کرد. برای مثال آموزشهای درسی همگانی و جلسات خاص رواندرمانی در مدارس درصدد کنترل و کاهش خشونت از همان آغاز سنین نوجوانیاند. مورد دیگر، پخش برنامههای تلویزیونی است که با آموزش شهروندان در زمینۀ هوشیار بودن به خشونت علیه کودکان، علاوه بر تصحیح رفتار آنها، تشویق و گسترش نظارت اجتماعی غیررسمی را هدف گیری میکنند. روی هم رفته، برنامههای جامعی از این دست به ندرت به دنبال آن هستند که از طریق افزایش مجازات رسمیِ ارتکاب جرم و خشونت و طراحی مکانیسمهای حقوقی و قانونی، منتظر کاهش آن باشند.
سایت شعار سال، با تلخیص و اضافات برگرفته از سایت بردار، تاریخ انتشار 30 مرداد 97، کد مطلب: -، www.bordar-ensani.ir