شعار سال: از هرچه بگذریم،
سخن عشق خوشتر است. از این کلام وام میگیریم و درباره احسان یارشاطر و کارنامه
بلند و بالایش به همین بسنده میکنیم که او بنیانگذار و دبیر مجموعه عظیم و
گرانبهایی بوده بهنام «ایرانیکا»؛ و میگوییم، از هر چه بگذریم، سخن ایرانیکا خوشتر
است. دانشنامه ایرانیکا را احسان
یارشاطر، در اواسط دهه ۱۳۵۰ پایهریزی کرد
و نزدیک به نیم قرن زندگی خود را پای آن گذاشت. شهره است که یارشاطر در سال 2009 با فروش یک مجسمه از رودن، به قیمت شش میلیون دلار که
جزو کلکسیون شخصیاش بوده، حقوق کارمندان و ویراستاران ایرانیکا را برای چند سال پرداخت.
دو تن از اصحاب فرهنگ و اندیشه از یارشاطر و کار بزرگش گفته و نوشتهاند. اصغر
دادبه، استاد دانشگاه و پژوهشگر فرهنگ و ادبیات ایران و حسن انوشه،فرهنگنویس و
پژوهشگر در پاسخ به دو سؤال
«1- احسان یارشاطر عُمری
بر سر فهم و تبیین و مستند کردن فرهنگ و تمدن ایران گذاشت؛ آیا با ایشان دیدار یا
ارتباطی داشتید، به اعتقاد شما وجوه بارز و برجسته کارها و فعالیت ایشان چیست؟
2-فقدان یارشاطر چه خلل یا خللهایی بر فضای فعالیتهای ایرانشناسی در آن سوی آبها خواهد
گذاشت؟» متن زیر را در اختیار روزنامه ایران قرار داد.
کوهکن کوه کند تا جان داشت
اصغر دادبه/استاد دانشگاه و پژوهشگر
اول: من
هرگز احسان یارشاطر را ندیده بودم. شناخت من از ایشان، شناخت علمی است و پیداست که
شناخت شخصیتی هم هست، زیرا آن کس که به دانش مهرورزد صاحب شخصیتی والا هم هست. نام
نیک زنده یاد استاد یارشاطر برای من تداعی کننده عشق به دانش، کوشش برای آموختن و
آموزاندن و فداکاری برای اعتلای فرهنگ و ادب ایران است. فرهنگی که بدان مهر میورزید
و یک عمر برای آن فداکاری کرد و پیوسته نگران آن بود. اما میدانست که تنها نگران
بودن کافی نیست، باید کاری کرد که به گفته استاد سخن و حکمت سعدی: «به عمل
کاربرآید به سخندانی نیست» به همین سبب پیوسته میکوشید
و کارها کرد کارستان. بنگاه ترجمه و نشر کتاب را بنیاد نهاد و اداره کرد و دهها و
صدها کتاب ارجمند را از طریق ترجمه و تألیف به فرهنگ ایران هدیه کرد. دانشنامه
ایران و اسلام را پیافکند و تا سال 57 حرف آ و الف آن را در 10 یا 11 جزوه
ارزشمند منتشر ساخت. همان دانشنامه که امروز با نام دانشنامه جهان اسلام همچنان
منتشر میشود یعنی نهال باروری را که او نشاند آرام آرام به درختی تناور بدل شد. دکترای ادبیات فارسی بود، چند زبان زنده امروز را و
نیز زبانهای باستانی ایران را نیک میدانست و همه را عاشقانه در خدمت فرهنگ ایران
مینهاد. در یکی از مصاحبههایی که در سالهای اخیر پخش شد میگفت در آن سن مشغول آموختن
زبان روسی است! زهی همت «زهی همت که حافظ راست از دنیی و از عقبی/ نیاید هیچ در چشمش به جز خاک سر کویت» و به راستی زهی
همت که استاد یارشاطر را بود که هیچ در چشمش نمیآمد به جز خاک سر کوی ایران و
فرهنگ ایران و تا توان داشت کوشید و بجاست اگر از زبان او خطاب به ایران و فرهنگ
ایران بگوییم:«تا توان بود خدمتت کردم / چون توان رفت عذر من بپذیر/ کوهکن کوه کند
تا جان داشت / بعد از این عذر کوهکن بپذیر» این را هم بگویم که کتاب ارجمند «شعر
در عصر شاهرخ » که پایان نامه دکترای او بود تحقیقی است ارجمند حاوی نکاتی علمی که
برای اولین بار در این اثر مطرح شده است.
دوم: حکایت ایرانشناسی زنده یاد
یارشاطر به ایران شناسی در امریکا معنایی دیگر بخشید و رونقی دیگر داد و درکار
رونق بخشیدن بدان در آن دیار به جان کوشید. ایرانیکا
که به همت والای او زاده شد و به کمال رسید؛ استوارترین برهان در دانشدوستی و
ایران دوستی بزرگ مردی است که همه عمر خود را - چنانکه خود نیز در نخستین پرسشتان
مطرح کردید - به پای ایران و فرهنگ ایران نهاد. به یاد دارم زمانی اعلام کرد که به
سبب بیمهریهای کسانی که وظیفه داشتند تا نسبت به ایران و فرهنگ ایران مهر بورزند
و نورزیدند، بیش از پنجاه مرکز ایرانشناسی در غرب تعطیل شده و جای آنها را نه
اسلامشناسی، که عربشناسی و ترکشناسی و یهودشناسی گرفته است؛ تأکید میکنم جای
ایران شناسی را! گفت و گفت و افسوس خورد و هرچه میتوانست کرد و آنان که باید کاری
بکنند نکردند! و سخن آخر اینکه امیدوارم بنایی
را که آن بزرگ در آن دیار از ایرانشناسی برافراشته است جانشینان او و همه آنان که
درد ایران شناسی و غم فرهنگ ایران دارند حفظ کنند که حفظ این به حفظ هویتمان کمک
میکند: «سالها باید که تا صاحبدلی پیدا شود/ بوسعید اندر خراسان یا اویس اندر
قرن» امید که چنین شود...
فقدانی بیجبران در فرهنگ و ایرانشناسی
حسن انوشه/فرهنگنویس و پژوهشگر
من فرصت دیدار و معاشرت با استاد یارشاطر را در سالهای قبل از انقلاب نداشتم و آن سالها جوان بودم و کمتر این امکان فراهم بود تا با چهرههای طراز اول فرهنگ معاشرت داشته باشم و پس از انقلاب هم عملاً با اقامت ایشان در امریکا فرصت دیداری میسر نشد. اما بخش عمدهای از ارتباطهای اهالی فرهنگ و علم و پژوهش با هم از طریق آثارشان است و من از نیم قرن پیش با فعالیتها و جد و جهدهای علمی و پژوهشی جناب یارشاطر آشنا بودم و او هم بواسطه کارهایم با من آشنایی داشت و از سر لطف استادانه در کتاب خاطرههایش از من و آثارم نیز یاد کرده است. این از ویژگی اهل فضل و دانش است که با مدارا و منظر علمی و انسانی با هم روبهرو میشوند و وجوه دیگر را چندان اعتنایی نمیکنند. از درگذشت این انسان با همت و پرکار متأسفم و فرهنگ ایران انسان بزرگی را از دست داده است و فقدان یارشاطر را به خانوادهاش و جامعه علمی ایران و جامعه جهانی ایرانشناسی تسلیت میگویم. به اعتقاد من احسان یارشاطر در درجه نخست، معلم بود و این شأن و کسوت معلمی بر دیگر وجوه کارش نیز اثر گذاشت و هرجا میرفت و هرکار میکرد بهعنوان معلمی دلسوز و ایراندوست عمل کرد. او در سالهایی که در ایران بود استاد ادبیات و زبانشناسی در دانشسرای عالی بود. دو – سه نسل از دانشجویان ایرانی شاگرد این استاد فقید بودند. در سالهای پایانی دهه پنجاه هم که به دعوت دانشگاه کلمبیا به امریکا مهاجرت کرد و کرسی استادی آن دانشگاه را در زمینه فرهنگ و تمدن ایران در اختیار داشت تا واپسین سالهای عُمر پربارش معلم ماند و از ایران و فرهنگ و تمدن ایرانی گفت. وقتی نظام شاهنشاهی در پی انقلاب مردم ایران، سرنگون شد و نظمی دیگر مستقر شد او در امریکا ماند، اما لحظهای از پای ننشست و بیکار نماند و کار عظیم «دانشنامه ایرانیکا» را پی گرفت. فعالیتی که از سالهای پیش شروع شده بود در آن سرزمن دنبال کرد و در تدون این دانشنامه بزرگ شمار زیادی از استادان ایرانی و ایرانشناسان جهانی و استادان ایرانی مقیم کشورهای اروپایی و امریکایی را بههمکاری دعوت کرد و از آن جمله استاد کبیر ایرج افشار با ایشان همکاری داشت. یا از استادان ایرانی مقیم فرنگ حورا یاوری و منوچهر کاشف همکاری مستمری با او داشتند. ملاک عمل و فعالیت او در تدوین و انتشار «دانشنامه ایرانیکا» رعایت اصول و استانداردهای علمی بود و لاغیر. برخی اصرار دارند، بگویند احسان یارشاطر دیدگاههای فکری و فرهنگیاش را در تدوین و ویراستاری مدخلهای مختلف «دانشنامه ایرانیکا» دخالت میداد، اما این گونه نیست و پانزده مجلد از این دانشنامه در دسترس است و صاحبنظران میتوانند با مداقه در این اثر بزرگ حرفهای مرا تصدیق کنند. او مسألهاش فهم و تبیین و مستندسازی فرهنگ و تمدن ایرانی بود و دلمشغولی اصلیاش همان بود و نه چیز دیگر. «دانشنامه ایرانیکا»، به دانشنامههای بزرگ جهان پهلو میزند و از حیث اعتبار علمی، بیطرفی و دقت و مستند بودن ذرهای از دانشنامههای بزرگ جهان کم ندارد. متأسفانه زمانه و زمان این فرصت را نداد تا در دوره حیات جناب یارشاطر تمام مجلدات این دانشنامه چاپ و نشر شود. او برنامههایی برای عرضه و انتشار آنلاین دانشنامه ایرانیکا داشت که آن نیز در زمان حیاتشان به وقوع نپیوست، امیدوارم با فقدان آن استاد در ادامه تدوین و نشر مکتوب و آنلاین دانشنامه ایرانیکا خللی پیش نیاید و همکاران آن استاد فقید این کار بزرگ را با همان دقت و نظم علمی به انجام برسانند. علاوه بر آن کار عظیم، همکاری مؤثر و تحسینبرانگیز احسان یارشاطر در تدوین و تألیف «تاریخ ایران کمبریج» از دیگر فعالیتهایش بود. او سرپرستی مجلد سوم از این مجموعه را بر عهده داشت و در نگارش مقالههای متعدد مجلدهای دیگر نیز همکاری داشت و انصافاً این کار پژوهشی فقط از عهده او بر میآمد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران، تاریخ انتشار ، شماره: 480686
واقعا خدا ایشون رو بیامرزه! خیلی طول میکشه که خداوند جای ایشون کسی رو در این مقام قرار بده
س.ق76
م.ا75