حذف «پزشک عمومی» از چرخهی نظام سلامت علاوه بر اینکه یک حذف «هویتی» را در خود مستتر دارد باعث صدمات جبران ناپذیری به چرخهی بهداشت و درمان این مملکت گردیده است. اما این حذف در یک روند «ندانم کاری» و یا «زیاده خواهی» و یا «تصمیمات سلیقهای» صورت نگرفته، این حذف در یک تصمیم «راهبردی» برای نظام سلامت ما بوقوع پیوسته و پزشک عمومی بگونهای «ساختاری» در نظام سلامت ما حذف گردیده است.
شعار سال : حذف «پزشک عمومی» از چرخهی نظام سلامت علاوه بر اینکه یک حذف «هویتی» را در خود مستتر دارد باعث صدمات جبران ناپذیری به چرخهی بهداشت و درمان این مملکت گردیده است. اما این حذف در یک روند «ندانم کاری» و یا «زیاده خواهی» و یا «تصمیمات سلیقهای» صورت نگرفته، این حذف در یک تصمیم «راهبردی» برای نظام سلامت ما بوقوع پیوسته و پزشک عمومی بگونهای «ساختاری» در نظام سلامت ما حذف گردیده است.
متاسفانه از سال هفتاد به این سو راهبرد «بازار آزاد سلامت» که الهام گرفته از طرح تعدیل اقتصادی است گامهای خود را در حوزهی سلامت با اصل «خودگردانی» بیمارستانها شروع نمود و در چنین راهبردی «سلامت» یک «کالا» محسوب گردید که تابع متغیرهای عرضه، تقاضا، سود و قیمت شد.
بی شک در چنین نگاهی و در چنین القایی، سلامت بعنوان یک کالا بدون ویژگیهای خاص علمیاش (که توضیح آن ویژگیها، فقط با یادآوری مطالب آموخته شده در دورهی عمومی طب قابل فهم است و فقط در فهم دقیق این دروس و در کلاسهای درس دانشگاهی پزشکی قابل وصول است)، بعنوان فراوردهای که تنها نزد متخصصین و فوق تخصصین فن وجود دارد تعریف گردید.
تقسیم اینچنینی کار در حوزهی درمان کار را بجایی رسانده که هم اکنون همکاران جراح عمومی و یا متخصص داخلی و یا متخصصین کودکان هم بدون داشتن فوق تخصص در حال از دست دادن جایگاه خود هستند چرا که در صورت وجود «فوق تخصص نفرولوژی کودکان» چه دلیلی دارد کودک نزد «متخصص کودکان» آورده شود؟؟
چرا باید بیمار دارای یک زخم دئودنوم به یک متخصص داخلی مراجعه کند در حالی که فوق تخصص گوارش وجود دارد؟
چرا باید پارگی مینیسک زانو به یک ارتوپد مراجعه کند درحالی که ارتوپدی، فوق تخصص زانو را در خود پرورانده است؟
[حال آنکه همانطور که میدانید هر کدام از این سلسله مراتب علمی کار ویژهی علمی خاص خود را داشته و هر کدام در جایگاه علمی خود مستقرند که نافی جایگاههای دیگری نیست]
اما این اشکالات و تمام بدفهمیهای چنین نظامی نه در «حقیقت علمی» روند علمی طب بلکه در «بازاری نمودن» طب در کشور ما حاصل گردیده است و آن اینکه در کشور ما مناسبات «ثروت» با راهبرد خودش، بنیان علمی بهداشت و درمان ما را تخریب و آنرا به خدمت خود به کار گرفته است.
بیماران بعنوان حاملین درد و رنج بدنبال آدرس «فوق تخصص» با «وسائل پیشرفته» و با رنگ و لعاب تبلیغاتی خاص خود فرستاده میشوند و اقتصاد سلامت و همچنین بودجهی سلامت و درمان خانواده در مسیری غیر علمی، دود میشود و از بین میرود. درحالیکه با وجود سطحبندی خدمات درمانی حداقل نود درصد از این بودجه بجای سوخت و دود شدن بینتیجه، در سبد خانوار حفظ و نگهداری میشود.
برای یک «سرگیجه» در اولین قدم میلیونها تومان صرف امارآی و مشغولیات دیگر با «وسایل و ابزار پزشکی پیشرفته» در مطبهای تخصصی و فوق تخصصی میگردد (و در هر لحظه ثروتسازی برای جیب تولید کننده و دلالان این وسائل فراهم میشود). حال آنکه با «نظام سطح بندی خدمات» این بیماری در کوتاهترین زمان ممکن و با صرف کمترین هزینه و در سطح یک (پزشک عمومی) قابل درمان است.
مشکل نظام سلامت ما مشکلی ساختاریست که دستهای قوی باندهای ثروت اجازهی جهتگیری درست و سالم را بدان نمیدهند. راهبرد نظام سلامت ما بایستی به راهبردی «سلامت محور» با سطحبندی خدمات و بر پایهی «طب عمومی» و با پیاده کردن طرح پزشک خانواده بعنوان طرحی ملی تبدیل شود تا در آن بتوان رابطهی پولی بین بیمار و پزشک نیز حذف گردیده و پزشک به کار «علمی» خود و نه «تجارت» خود بپردازد.
رابطهی پولی را در این میان سازمانهای بیمهگر با رعایت عدالت و انصاف باید به دوش بکشند و سلامت از حالت یک «کالا» و مناسبات حاکم بر آن بایستی خارج گردد.
شعارسال، بااندکی اضافات و تلخیص برگرفته از فضای مجازی