شعار سال: فساد فینفسه یک مفهوم انتزاعی است که توسط فاسد به فعلیت میرسد و عینیت پیدا میکند. به بیان دیگر فساد ممکنالوجود است و فاسد امکان وجود را به آن میدهد. اگر یک چمدان پول و چند هکتار زمین کنار هم قرار بگیرند، فساد ایجاد نمیشود اما زمانی که اینها در دست انسان- از نوع فاسد- قرار بگیرد، قطعا در اولین فرصت فساد را تولید میکند. امیل دورکیم معتقد است «شهوات بشری تنها در برابر یک نیروی اخلاقی معتبر بازمیایستند»؛ بنابراین آنچه مانع از تولید و بازتولید فساد میشود، نخست یک قانون اخلاقی درونی است و بعد قوانین بازدارنده جزایی. افکار عمومی جامعه ایران رویکرد ستیزهجویانهای در برابر پدیده فساد دارد، اما از سوی دیگر در برابر فاسد که فساد را به فعلیت میرساند، رویکرد نرمتری دارد! در واقع بیش از آنکه فاسد را مقصر بداند و عامل، علت را در میان عوامل اجتماعی و محیطی جستوجو میکند؛ درست برعکس فیلسوفانی مانند هراکلیتوس و افلاطون که معتقدند انسان گرایش به انحطاط دارد یا هابز که انسان را در حالت طبیعی گرگ انسان میداند، این رویکرد بشر را فینفسه عاری از پلیدی و زشتی و مانند موم در دستان اجتماع میداند که آن را به هر شکلی درمیآورد. مواجهه ما با انواع ناکامی و کامیابیها نشان میدهد عموما منشأ همه کامیابیها را به شخص نسبت میدهیم و برعکس منشأ همه ناکامیها را در عاملی خارج از فرد جستوجو میکنیم؛ برای مثال نفرات برتر کنکور عموما کامیابیشان را به تلاش و استعداد فردی خود نسبت میدهند و افراد ناکام، از ساختار و محیط آموزشی تا خانواده و شرایط اجتماعی و اقتصادی همه را مقصر میدانند و کمتر کسی هست که به کمکاری خود معترف باشد. مجرمان و معتادان و بزهکاران هم شرایط موجودشان را در پاسخی کلیشهای به دوست ناباب، اعتیاد پدر، طلاق مادر و فقر و شرایط اجتماعی نسبت میدهند و کمتر دیده و شنیده شده است که این افراد برای خود و انتخابشان مسئولیت و سهمی قائل باشند. این در حالی است که جامعه و ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی چیزی جدا از افراد نیست. ما همواره دنکیشوتوار به دنبال پاککردن دامن جامعه از زشتیها و ناکارآمدیها و فسادها بودهایم، حال آنکه اگر در جامعهای تکتک نهادها و ساختارهای اجتماعی منطبق بر مترقیترین قوانین حقوقی بشری و سطر به سطر قوانین آن برگرفته از متون مقدس و آیات قرآن هم باشد، اگر عامل به آن قوانین نباشد یا ارادهای برای عمل به آن وجود نداشته باشد، در آن صورت آن جامعه با یک جامعه منحط و عقبمانده هیچ تفاوتی نخواهد داشت. قصد مقایسه شرق و غرب را در این نوشتار نداریم اما برخلاف فرهنگ غرب که از دیرباز فرد و فردیت از اهمیتی خاص برخوردار بود، در شرق و به طور خاص ایران، نوعی فرهنگ وابستگی به جمع و به قول ماکس وبر ساختار پاتریمونیال یا پدرسالار حاکم بوده است که متعاقب آن مردم به نقش افراد در جامعه اهمیتی نمیدهند و در عوض به دنبال یک منجی برای حل معضلات خود هستند! هرگاه که دستی، فاسدی را لمس میکند، صداهای بسیاری بلند میشود و گفته میشود که فاسد معلول است و باید به نبرد با علت رفت؛ حال آنکه علتها نیز خود معلول افکار افرادند. جامعه ایران چهار دهه پیش به نبرد با علت یا همان ساختارهای رانتی فسادآفرین و استبدادپرور و نخبهکش رفت و تا زمانی که باورهای ایدئولوژیک و درونیشده در نسلاولیهای انقلابی و مردم پررنگ بود، وفاق و همدلی بیشتر و فساد و شکاف طبقاتی نیز کمتر بود اما چه شد که پس از سه دهه، فساد اقتصادی و شکاف طبقاتی عمیق شد؟ چه چیز تغییر کرد؟ قوانین و ساختارهای سیاسی-اجتماعی یا افکار واضعان و عاملان و مجریان آن؟ اجرای عدالت نیاز به افراد عادل دارد، علیالاصول افراد عادل هم که از سایر ملل وارد نمیشوند بلکه در همین جامعه تربیت میشوند. شفافیت خودبهخود ایجاد نمیشود و معلول تصمیم و اراده افراد است! افرادی که قوانین را وضع، نقض یا اجرا میکنند یا دور میزنند! ازهمینرو بهتنهایی گرفتن یقه نهادها و قوانین و ساختارهایی که بود و نبود و کیفیتشان در اختیار انسان است و نداشتن توقع از افراد، مبارزه با فساد نیست، بلکه مشت در خلأ رهاکردن است.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 19 شهریور 99، کد خبر: 270445، www.sharghdaily.com