شعار سال : دربارۀ «زنان آواربردار» خوانده بودم و عکسهایی هم از آنها دیده بودم تا اینکه ویدئوی باکیفیتی از آنها یافتم. انگار صحنهای از یکی از فیلمهای تئو آنجلوپولوس را تماشا میکنید، اما جذابیت فیلم به این است که آنچه میبینید واقعیت است. زنانی که زنجیرۀ انسانی درازی را درست کردهاند و سطلهای نخالههای ساختمان را دستبهدست میکنند، هر یک تیشهای در دست دارد و آجری را تمیز میکند، چند نفری تیرآهنی را به دوش میکشند... اینجا شهرها ویران شده و ساعت صفر شده است.
برای به زانو درآوردن آلمان در جنگ جهانی دوم شهرهای این کشور به شدت بمباران شد. بدترین سرنوشت را در میان شهرهای آلمان، شهر دِرِسدِن داشت. مهیبترین بمباران روزهای سیزدهم تا پانزدهم فوریۀ ۱۹۴۵ بر این شهر رخ داد که در جریان آن ۲۵ هزار نفر در عرض دو شب کشته شدند. شهر به کل ویران شد. از ۲۲۲.۰۰۰ خانۀ شهر، ۹۰.۰۰۰ خانه به طور کامل ویران شد و تنها ۲۰ درصد از ساختمانهای شهر سالم ماند. بسیاری از شهرهای آلمان همین سرنوشت را داشتند و شمار کشتهها از این بالاتر بود و ویرانیها به همین شدت وسیع. آلمان شکست خورد، شهرها ویران شد و تل خاک و خاکستر دو سوی خیابانها را گرفته بود. پدیدۀ «زنان آواربردار» در چنین لحظهای ظهور کرد...
وقتی جنگ تمام شد، بسیاری از مردان کشته شده و بسیاری به اسارت گرفته شده بودند. جمعیت زنان آلمان هفت میلیون بیشتر از مردان بود. مردانی هم که بودند باید لقمهنانی برای خانواده به دست میآوردند. در اینجا زنان میماندند و خانههای ویران. این زنان بیکار ننشستند و شروع کردند به آواربرداری، با دست خالی. تا چند سال نیروی اصلی آواربرداری در بسیاری از شهرهای آلمان زنان بودند. آجرها و مصالحِ قابل بازیافت را از زیر آوار درمیآوردند، تمیز میکردند، روی هم میچیدند و بقیۀ آوار را با وسایل ساده از محل دور میکردند. همین زنان بودند که در تاریخ به «زنان آواربردار» (Trümmerfrauen) معروف شدند.
برای ملتی که زمین خورده بود، مغلوب و تحقیر شده بود، تماشای زنها و دختران جوانی که با نشاط آواربرداری میکردند بسیار روحیهبخش بود. به همین دلیل در سالهای بعد به لحاظ تبلیغاتی نیز بسیار از مسئلۀ زنان آواربردار استفاده شد. گویی این زنان پرهای ققنوسی بودند که باید از این خاکستر برمیخاست. در سالهای بعد، مجسمههای یادبود زنان آواربردار در شهرهای زیادی ساخته شد.