شعار سال:هالووین دیگر کارناوالی غربی نیست. مناسکی جهانیست، گواهش فیلمها و تصاویری که از تمامِ گوشه کنارِ دنیا در فضای مجازی منتشر شدهاند. از جمله ایرانِ خودمان.
آنچه که در ایران با عنوان هالووین میشناسیم، به اندازهی خودِ ماسکهای هالووین گروتسک است. جشنیست که همگانیتی را در آن نمیبینیم! نتایج نظرسنجیها در ایران نشان میدهد که چنین مراسمی نه یک کارناوال عمومی بلکه به صورت پارتیهایِ طبقهی بورژوا برگزار میشود و البته خرده بورژوازیی که همیشه دنباله رو و در تقلایِ رسیدن به طبقات بالاتر است و لو با نمایشهایی چنین مضحک .
بنابراین در ایران ما با چیزی به اسمِ کارناوال هالووین طرف نیستیم که حتی بخواهیم از مزایایِ "کارناوال" نزدِ باختین سخنی بگوییم. هرچه هست تفریحِ مرفهی نیست که در فضای خصوصیشان و بدون اینکه به زعمِ باختین به "گفتگویی بدون سلسله مراتب" و ایجاد چالشی برای وضعِ موجود منجر شود، در امتدادِ همان است. نه با عرفها تنشی دارد و نه با ساختارِ قدرتِ سیاسی در ایران کشمکشی پیدا میکند. در "خندیدن"هایِ چنین جشنی هیچ روح جمعی و مفهومِ نویی خلق نمیشود. یک "تک گویی" نارسیستیک است و بس. خودستایی ریچکیدزهاییست در دریای به وسعت کادرِ سلفیهایشان.
برایِ فهمیدن اینکه پشتِ نقابّ هالوین چه چیزی نهفته است بد نیست به مفهومِ حالا دیگر کلاسیک شدهای از مارکوزه ارجاع داد؛ "نیازهایِ کاذب". اینکه سرمایهداری، فقط برایِ نیازها کالا تولید نمیکند، بلکه از طریق رسانههای جمعی برایِ کالاهایش، نیاز تولید میکند. از این منظر میتوان هالووین را مصداق نیازِ کاذبی در نظر آورد که رسانه/کمپانیها تولید کردهاند. آمار و ارقام به خوبی نشان میدهند که چه گردش سرمایهایی در بازار هالووین در جریان است؛ (به نقل از نشریهی فوربس؛ 6.9 میلیارد دلار برای هالووین امسال در امریکا) سیالیت سرمایه سعی بر پر کردنِ تمام فضاهای خالی را دارد. مکانیزمی که حتی برایِ کارتن خوابها هم وسایلی تولید میکند تا از این فرصتِ کسب سود و انباشت سرمایه هم نگذرد، جشن هالووین که دیگر جایِ خود دارد! و قاعدتن هالووین هم، چنان مک دونالد باید در سراسر جهان شعبه بزند. شعبهایی که مشتریانش فقط طبقات فرادستاند!
تورشتین وبلن در کتاب طبقهی تن آسا میگوید: ثروت مهمترین مبنای افتخار و شهرت و منزلت است. اما مساله اینجاست که نفسِ در اختیار داشتن ثروت، برای احراز منزلت و شهرت کافی نیست و ثروت باید به شکلی نمایش داده شود. در جوامع کوچکتر چنین نمایشی با نوع خاصی از فراغت، یعنی "فراغتِ تظاهری" حاصل میشود. به این معنا که افراد طبقات فرادست، خود را از طبقات فرودست که ناگزیر به انجام کارهایی برای کسب درآمد هستند، جدا میکنند و این فراغت نشانهی منزلت و اعتبار آنها میشود. اما در جوامع بزرگتر پدیدهی گمنامی و ناشناسی، مانع از این میشود که "فراغتِ تظاهری" کارکرد سابق را داشته باشد، در نتیجه "مصرفِ تظاهری" جایگزین آن میشود. طبقات فرادست تلاش میکنند که ثروت خود را نه نتیجهی کار و تلاش، بلکه امری طبیعی جلوه دهند، طوری که انگار از ابتدا ثروتمند و صاحب منزلت بودهاند. هالووین در ایران حاملِ چنین کارکردیست. جالب اینکه در راستایِ هردو کردار است؛ (فراغت/مصرفِ تظاهری). در راستایِ فخرفروشی، متمایز شدن و الگو کردنِ ارزشها و هنجارهایشان.
مضحکهی هالووین در ایران، در مقایسه با دیگر کشورها واجدِ سویهی مازادی از پوچیست؛ به اندازه ی ماسکهایش تصنعی و به اندازهی کدو تنبلش توخالی! اینجا هالووین به هیچ سنتی گره نمیخورد. نه از مسیحیت خبری هست و نه از ریشههای چند صد سالهی هالووین. انتزاع ناب است.
مراد فرهادپور در کتاب عقل افسرده نکتهی مهمی را خاطرنشان میکند؛ چیزی که او سردرگمیِ تاریخی مینامد، شکافی عریض میان گذشته و حال که در غیاب سنتهای زنده و واقعی، سنتگرایی ایدئولوژیک یا ایدوئولوژیهای سنتگرا تنها به ظاهر جای خالی آنها را پر کردهاند. در واقع ما نتوانستهایم از دل سنتهایمان، فرهنگمان را بیرون بکشیم. او با دست گذاشتن بر مفهوم ترجمه به معنای وسیع کلمه، آن را تلاشی نه تنها برای فهم دیگری، بلکه شیوهایی از تأمل در نفس و فهم گذشته میداند. (به همان اندازه که به ترجمهی متون غربی نیازمندیم، به همان میزان ترجمهی آثار متفکران و شاعران کلاسیکمان هم لازم است).
بنابراین ما با مغاکی هولناک در عرصهی فرهنگمان روبروییم که هر آت و آشغالی را به درون خود میکشد. تقلایی برای پر شدن، ولو با چیزهایی توخالی!
پایگاه تحلیلی-خبری شعار سال ،با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از فضای مجازی