دکتر سیدجلال ساداتیان، مدیرکل پیشین آسیای شرقی وزارت امور خارجه و سفیر سابق ایران در انگلیس درباره چشم انداز تحولات خاورمیانه و نقش ایران در معادلات آینده خاورمیانه اظهار میدارد: امروز محور منطقه ایران است اگر ایران تعامل درست توام با خلاقیت با مجموعه دنیا داشته باشد و استراتژی کلان خود را بر تعامل قرار بدهد خاورمیانه به سمت آرامشی نسبی پیش خواهد رفت، ولی اگر ایران به سمت تقابل و حداکثر امتیاز خواهیها حرکت کند این تقابل میتواند آتش منطقه را کماکان برافروخته نگه دارد و ایران هم روز به روز ضعیفتر شود.
شعار سال: متن گفتگو با دکتر ساداتیان را میخوانید:
_ در مورد آینده خاورمیانه و نقش آن در معادله قدرت، امنیت و اقتصاد جهانی چه پیش بینیهایی وجود دارد؟ با توجه به اینکه آمریکا نیز قصد خروج از خاورمیانه را دارد آیا جایگزینی برای این کشور وجود خواهد داشت؟ با توجه به تحولات اخیر افغانستان برنامه ریزی آمریکا و استراتژی بلند مدت این کشور برای منطقه چیست و چه اتفاقاتی در آینده رخ خواهد داد؟ آیا باید در انتظار تحولات اساسی باشیم؟
نکته اول که باید در پاسخ به سوال شما مطرح کنم؛ مقدمه بسیار کوچک تاریخی دارد و آن موقعیت امروز قدرت در جهان است به این مفهوم که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وقتی روسیه قد علم کرد چندان به بازی گرفته نشد. تئوری پردازیهایی مطرح شد و گفتند لیبرال دموکراسی پیروز شده است و همه دنیا از این به بعد تابعی از لیبرال دموکراسی خواهد بود. آقای فوکویاما این تئوری را مطرح کرد و بلافاصله هانتینگتون جواب او را داد و گفت نه اشتباه نکنید تازه مشکلات شروع شده و جنگ تمدنها شروع میشود و از هشت تمدن یاد کرد؛ تمدن غربی، تمدن کنفسیوسی، اسلامی و…؛ و نهایتا مطرح کرد که از این به بعد عمده درگیریها بین تمدن اسلامی و غرب خواهد بود. آقای خاتمی در آن زمان رییس جمهور بودند و مساله تئوری گفتگوی تمدنها را مطرح کرد و سازمان ملل استقبال کرد و روزی را نامگذاری کردند و در خارج از ایران بحث و گفتگو پیرامون این تئوری مطرح شد که گفتگوی تمدنها میتواند مسائل را حل و فصل کند، ولی در داخل با اقبال روبرو نشد و با مخالفتهایی روبرو بود.
این مقدمهای برای این است که تبیین کنیم دنیا به چه سمتی حرکت کرد و بعد از آن ما دیدیم که تلاشهایی از سوی اتحادیه اروپا شکل گرفت تا خودشان را تقویت کنند و تعداد کشورهای عضور را به ۲۸ کشور رساندند و حتی مطرح کردند که ما باید از ناتو خارج بشویم و قدرت نظامی خاص خودمان را داشته باشیم. من به همه این تحولات تنها اشاره میکنم و رد میشوم. هر کدام از اینها خود بحث مفصلی دارد. در زمان آقای کلینتون درگیری که بین آمریکاییها و اروپاییان در مورد سارایوو پیش آمد مسائلی قابل تاکید است و آنچه در بالکان اتفاق افتاد و یوگسلاوی آن زمان تجزیه شد و درگیریهایی که آنجا حاصل شد و روسها نیرو آوردند و فرانسویها سعی کردند نیرو تجهیز کنند، آقای کلینتون آمد و فرودگاه را بمباران کرد و همه آنها را تار و مار کرد و اجازه نداد قد علم کنند. در مورد تحولات روابط نیز روابط روسیه با اروپا و روابط آمریکا و اروپا همه قابل بحث است. نهایتا یک شکلی از روابط در دنیا حاصل شد که اسم آن را یک چند قطبی گذاشتند منظور از این، یک ایالات متحده آمریکا و چند قطبی روسیه جدید که بعد از یلتسین گروه پوتین بر سر کار آمدند. بچههای جوان ک گ ب که مجموعهای نسبتا تیزهوش بودند و برسر کار آمدن آنها با زمان افزایش قیمت نفت مصادف شد. در راس این گروه پوتین قرار داشت و درآمدهای نفتی بالا رفت و قیمت هر بشکه نفت به سی چهل دلار رسید.
نقش روسیه در معادلات جهانی
دورهای که آقای احمدی نژاد در ایران بر سر کار بود و پول پاشی میکرد و قدر آن دوران را ندانست، ولی روسیه مدرنیزاسیون انجام داد و بسیاری از صنایع را نو کرد و زیرساختهایی در کشور ساخت و به قدرت نظامی خود پر و بال بیشتری داد و دوباره به عنوان یک قدرت بین المللی جایگزین قدرت اتحاد جماهیر شوروی شد و امروز میبینیم جای پای خود را در اروپا و در اوکراین باز کرده و شبه جزیره کریمه را گرفت و اقداماتی انجام داد و امروز در سوریه هم حضور دارد و به عنوان یک قدرت جهانی مطرح شده است. با تحولاتی که در اروپا رخ داده از جمله برگزیت که بریتانیا از آن خارج شد و تضعیف کننده اتحادیه بود در مورد اقتصادهای ضعیف اروپا آلمان به کمک آمد و سعی کردند وحدت اروپایی را حفظ کنند و ساختارهایی ایجاد کردند، پارلمان اروپا و شورای اروپا و سیاست خارجی اروپا که برای آن وزیر خارجه اروپایی تعیین کردند و سعی کردند به سمت چیزی شبیه به آمریکا بروند که در داخل کشور ایالات متحده آمریکا نزدیک به پنجاه ایالت وجود دارد و با هم متحد شده اند و این کشورها نیز سعی کردند در اتحاد با هم اتحادیه اروپایی را تقویت کنند. هم عناصر واگرایی بین آنهاست هم عناصر همگرایی، ولی تا این لحظه فرانسویها و هم آلمانیها در عملکرد خود ثابت قدم هستند و نقشی قوی داشتند، ولی مشخص نیست بعد از خانم مرکل نفر بعدی بتواند همان نقش را برای اتحادیه اروپا بازی کند.
پیشبینی میشود چین به عنوان اقتصاد اول دنیا خود را نشان خواهد داد
چین هم روز به روز قدرت بیشتری پیدا کرد. چین سیاستی در پیش گرفت و روز به روز پیشرفت کرد. چین سرش را پایین انداخت و گفت در ۲۰۲۵ از قدرت اقتصادی اش رونمایی خواهد کرد. چین با درگیریهایی که با ترامپ پیدا کرد در ۲۰۲۰ تا حدودی دنیا را متوجه شرایط خود کرد که چین قدرتی مهاجم و هژمونیک است و در بعد اقتصادی سالها است که پایههای خود را ساخته است و از بازار آمریکا و اروپا و آفریقا استفاده کرده و یک طراحی انجام داده و جادهای کمربند از طریق دریایی و زمینی کشیده و همان جاده ابریشم قدیمی را که تا افغانستان میآید و از آنجا دو شاخه میشود در نظر دارد. ایران تلاش کرد یک شاخه از ایران بگذرد، ولی برخی در تلاش هستند که این شاخه از شمال ایران به آذربایجان و ترکیه برود و از آنجا به اروپا برود و ایران را نفی میکنند. هژمون چین به عنوان یک قدرت مطرح است و حتی آنطور که پیش بینی میشود به عنوان اقتصاد اول دنیا خود را نشان خواهد داد. فکر میکنم حدود ۱۲ هزار میلیارد یورو گردش مالی اروپا است و اگر اشتباه نکنم ۱۸ هزار میلیارد دلار نیز متعلق به چین است و ایالات متحده آمریکا ۲۵ هزار میلیارد دلار. این اعداد قابل توجه است و فاصلههای قابل توجهی را نشان میدهد.
اوباما در تلاش بود خودش را از منطقه خاورمیانه خلاص کند
اقتصاد امروز کشور چین یک و نیم برابر اتحادیه اروپا است، ولی هنوز از آمریکاییها عقبتر است، ولی انتظار میرود تا سال ۲۰۲۵ بتواند فاصله خود را با ایالات متحده پر کند و بلکه از آنها هم فراتر برود و بتواند به عنوان اقتصاد اول دنیا دربیاید. این اقتصاد و این پول به چین قدرت بیشتری داده است که او بر سر مسائل مختلف استراتژیک دارای چالش بشود و بخصوص به عنوان قدرت اول دنیا با آمریکا دارای چالش است. آمریکاییها از حدود ده سال پیش متوجه این روند شده بودند. آقای اوباما هم متوجه این ماجرا بود و در این تلاش بود که خودش را از منطقه خاورمیانه خلاص کند و عمده تمرکز و تلاش خود را در شرق دور قرار داده بود تا بتواند چین را مهار کند. با چین بر سر تایوان و بر سر منطقه ایغورنشین و مساله هنگ کنگ و تبت دچار چالش شدند. همانطور که مدتی پیش شاهد ناآرامیهایی در هنگ کنک بودیم و غربیها چه سر و صدای حقوق بشری به راه انداختند. امروز سر و صدایی در مورد نژاد اویغور در سینگ کیانگ مطرح است و مسلمانهایی در آن منطقه زندگی میکنند که چین در صدد تار و مار آنها است و سعی میکنند نژاد هان را به آن منطقه انتقال بدهند و آن ایالت را در راستای سیاستهایی که دارند متحول کنند. ایالت خودمختار سینگ کیانگ یک میلیون و ششصد هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و بسیاری از فعالیتهای هستهای چین در کویرها و بیابانهای این ایالت صورت میگیرد و جمعیت این منطقه کم تعداد است و حدود بیست و چند میلیون نفری دارد و چینیها نمیخواهند در آن منطقه استقلالی وجود داشته باشد و غربیها خصوصا تحت عنوان مسائل حقوق بشری با چینیها چالش دارند. آنها نگران این هستند که چینیها از طریق جاده ابریشم و از طریق کشورهایی پیرامون خود و از طریق پایگاههای اقتصادی در این کشورها از جمله بندر گوادر در پاکستان تحولاتی ایجاد کنند و گام به گام به هژمون خود توسعه بدهند و آمریکا فکر میکند برای مهار چین باید بر این قدرت متمرکز شود.
ظهور قدرتهای نوظهوری همچون هند، برزیل و ایران
اینکه چقدر میتوانند موفق باشند یا نه بحث بعدی است، ولی چین از طریق اقتصاد ارزان خود و عرضه کالاهای ارزان که در کشور خود ما نیز همان شیوه را دنبال کرده است موفقیت داشته. جمعیت چین حدود ۲ میلیارد نفر است درحالیکه جمعیت کشورهای منطقه ما جمعا شاید به ۴۰۰ میلیون نرسد. چین با برنامههای اقتصادی خود کشورش را از فقر نجات داده و مردم تا حدودی رشد کرده اند و اقتصاد چین به این سمت میرود که اقتصاد اول دنیا باشد و در حال حاضر همه قبول دارند که اقتصاد چین اقتصاد دوم دنیا است. چین با ذخایر بالایی که پیدا کرده هم ارتش خود را کاملا نوسازی کرده است و هم گام به گام نسبت به توسعه جنگ افزارهایش و تلاش برای حرکت آرام گام به گام در بعد اقتصادی این شیوه را به پایگاهها و جایگاه استراتژیکی تبدیل کرده است و توانسته موقعیت خود را در دنیا از پیش تثبیت کند و اینها خطراتی است که برای آمریکا وجود دارد.
در رقابت بین یک چند قطبی چند قدرت دیگر نیز عرض اندام میکند. هندیها هم به جایی رسیده اند که درخواست کرده اند در شورای امنیت دارای حق وتو شوند درحالیکه آنها هم با جمعیت فراوانی که در اقتصاد خود دارند بالای یک میلیاردو صد میلیون نفر جمعیت ادعاهایی دارند. از طرفی برزیل هم ادعای قدرت برتر بودن دارد برخی از قدرتهای نوظهور دیگر هم در دنیا عرض اندام کرده اند، در کنار همه اینها جمهوری اسلامی نیز در این منطقه با اقداماتی که انجام داده است حوزه نفوذ خود را به کشورهای منطقه توسعه داده و در اینجا هم احساس خطری برای غربیها ایجاد شده است بخصوص با موشک و پهبادهای ایران تهدیداتی برای غرب و آمریکا ایجاد شده و متوجه شدند که در دوره ترامپ نمیتوانند حریف ایران بشوند. جنبههای دیپلماسی ایران و استفاده از برجام و همه اینها کمک کرد و اروپاییان نیز در این بعد همکاری چندانی با آمریکا نداشتند و همراهی آنها تنها در بعد اقتصادی بود و فکر میکردند از این طریق با این عنوان که تحت فشار آمریکاییها هستند از فشار آوردن بر ایران نیز بدشان نمیآمد تا بتوانند ایران را مهار کنند. در نتیجه ایران هم به عنوان یکی از قدرتهای نوظهور بیشتر در بعد نظامی و ادواتی که توانسته به تکنیک و تکنولوژی آنها دست پیدا کند خود را عرضه میکند و لذا متحمل بیشترین فشارها شده است.
_ برگردیم به سوال نخست، با تاریخچهای که ذکر کردید حال خاورمیانه در آینده جهان چه جایگاهی دارد؟ این کشورها حداقل در ده سال آینده از چه موقعیتی برخوردار خواهند بود؟
کسانی که راجع به ژئوپلتیک و در کل راجع به قدرت حرف میزنند میدانند قدرت عناصری دارد؛ یعنی میگویند سرزمین و باید خاکی وجود داشته باشد وقتی میگویند خرد رهبری فقط شخص رهبر را نمیگوید یعنی مجموعهای که کشور را اداره میکنند. کشورهایی که در محدودهای هستند مثلا افغانستان مشکل قدرت هم دارند و منابع زیر زمینی و داشتن انرژی و داشتن نیروی کار آزموده و آموزش دیده نیز از مشکلات مهم آنهاست. داشتن زیربناهای اقتصادی که بتواند نسبت به تولید اقدام کند. پشتیبانیها و حمایتهای مردمی یا مشروعیت، هم مشروعیت و هم مقبولیت. قدرت نظامی هم یکی از همین عناصر و ادوات است. اگر مجموعه اینها که به شما توان تولید اقتصادی بدهد و رضایت جمعی مردم را در پی داشته باشد و سرزمین وسیع و جمعیت قابل توجه و آموزش دیدهای داشته باشید اینها همه قدرت ایجاد میکند، اما اگر هر کدام از این بخشها دچار ضعف شد میتواند بخشی از قدرت را از شما سلب کند.
به جای تعامل، تقابل را برگزیده ایم
در خصوص جمهوری اسلامی به عنوان قدرت نوظهور که بیشتر تمرکز خود را بر توسعه میدان به تعبیر آقای ظریف قرار داده است میبینیم که نه انسجام داخلی ایجاد شده است و نه در بحث خرد جمعی که منظور من مجموعه عناصر اداره کشور است. در مورد اتفاقاتی که در جریان انتخابت ۹۸ مجلس و ریاست جمهوری و شوراهای ۱۴۰۰ از طرف شورای نگهبان رخ داد شاهد این بودیم که بخش قابل توجهی از مردم حضور پیدا نکردند. این نارضایتی در شبکههای مختلف اجتماعی و صحنههای مختلف عملیاتی دیده میشود، چون بخش قابل توجهی از هزینهها و درآمد کشور شامل میدان شده است وقتی میگوییم میدان یعنی هم پول پرسنل داده شده و هم هزینه ادوات پرداخته شده است و … و جمعیتهایی که باید مورد حمایت قرار بگیرند. از طرفی محدودیتهایی وجود دارد و سیاستهایی در پیش گرفته شده و به جای تعامل، تقابل را برگزیده ایم و به جای ایجاد تعادل در روابط خارجی که باید با همه قدرتهای دنیا بتوانیم تعامل کنیم و بتوانیم رفت و آمد داشته باشیم، ولی در عین حال استقلال و عزت خودمان را حفظ کنیم. اینجا دیگر بحث اعتماد مطرح نیست. نه به شرق اش میتوان اعتماد کرد و نه به غرب اش. نه روسیه و نه چین مورد اعتماد نیست و نه اروپا و آمریکا و حتی به افغانستان هم نباید اعتماد کنیم باید به دنبال تامین منافع خودمان باشیم، ولی در تعامل باشیم و تا آنجایی که میشود کمتر بدهیم و بیشتر بگیریم.
_ من بیشتر بخش خاورمیانه مد نظرم است و سوال من کلی بود…
رقابت عمده بین ایران و عربستان پیش آمد
محوریت هژمونیک ایران ادامه خواهد یافت
عرض میکنم، محوریت ایران امروز به طوری شده است که در بحث سوریه نیز که وارد شده ایم یا در بحث لبنان که قبلا ورود کردیم رقابت عمده بین ایران و عربستان پیش آمد. عربستان با همکاری کشورهای شورای همکاری خلیج فارس عمل کرد که بعدها برخی از آنها جدا شدند مثل قطر که بعدها جدا شد و یا عمان که همکاریهای لازم را نداشت در این اواخر اردن هم کمی صف خود را جدا کرد و سعی کرد خود را مستقلتر نشان بدهد تا اینکه مثل بحرین کاملا تحت سیطره عربستان قرار نگیرد. این حرکتها را داشتیم جریاناتی مثل مصر به سمت و سوی دیگری حرکت کردند، ولی در مجموع محوریت هژمونیک ایران که در سخنرانی آقای رییسی هم بود و گفته شد ما از مستضعفین و مظلومین در همه جای دنیا دفاع میکنیم ما قدرت منطقه هستیم و از این قدرت در جهت دفاع از مظلومین استفاده میکنیم و از مظلومین چه در اروپا چه در آمریکا چه در آسیا و چه آفریقا دفاع خواهیم کرد معنی این سخن این است که ما پای ایدهها و آرمانهای خود و آنچه که در سیاست خارجی به عنوان خط مشی تعیین کرده ایم، ایستاده ایم. این سیاست قاعدتا با دیگران تعارض پیدا میکند و هر کدام به دنبال شرایطی هستند. ترکیه به دنبال توسعه عثمانی است. عربستان به دنبال این است که به عنوان پرده دار کعبه و محوریت جهان اسلام مطرح شود و بتواند تسلط لازم خود را بر جهان اسلام داشته باشد. مصر از گذشته خود را محور فرهنگی جهان اسلام میدانست، چون جامعه دانشگاهی الازهر در این کشور تاسیس شده و عمده علمای صاحب نام جهان اسلام از این دانشگاه بیرون آمده اند و روسای اهل تسنن عمدتا آنجا تربیت شده اند و موجب شده این کشور هم برای خود داعیهای داشته باشد. تا اینکه اخوان المسلمین بر سر کار آمدند و کودتا اتفاق افتاد و آنجا هم ماجراهای خاص خود را دارد و باید ریزتر به آن پرداخته شود. همه اینها از حالتی که ایران به خود گرفته نگرانند و شکایت خود را به غرب برده اند.
زمانی در دنیا بازیگران اصلی دولتها بودند، اما امروز شرکتهای چند ملیتی حرف اول را میزنند
ما دیگر به معنای سابق شرق و غرب نداریم
بلوک بندیهای جدید ایران را تحمل نمیکنند
غربیها و در راس آنها آمریکا که خود را مرکز جهان میداند و یک چند قطبی در دنیا حاکم است موجب شد اروپاییان در فشار بر ایران از آمریکا تمکین کنند. با اینکه اروپا میداند این کار قلدری و غیر قانونی است بسیاری از کشورهای دنیا نیز از ایران خرید نکردند و روابط اقتصادی خود را با ایران قطع کردند. زمانی در دنیا بازیگران اصلی دولتها بودند، اما امروز شرکتهای چند ملیتی در دنیا حرف اول را میزنند و دولتها را به حساب نمیآورند و خود بازیگرند و در دنیا نهادهایی ایجاد شده که همه بازیگرند و این بازیگران عمدتا تحت تسلط آمریکا هستند. بخش قابل توجه کشورهای دنیا و شرکتها تحت تسلط آمریکا قرار گرفته اند و آمریکا چشم دوخته اند تا ببینند آمریکا به کجا میل میکند و میخواهند از آمریکا خط بگیرند و بعضا از اروپا نیز خط میگیرند، ولی در درون خود چالشها و رقابتهای خاص خود را دارند. ما دیگر به معنای سابق شرق و غرب نداریم بلکه یک چند قطبی داریم که هر کدام در تلاش برای نشان دادن خود به عنوان قدرتی مستقل هستند و عملا میبینیم به نوعی جبهه گیریهایی شروع شده است؛ مثلا پیمان شانگهای چین و روسیه و برخی از این کشورها را در خود جای داده است و این کشورها سعی میکنند به عنوان بلوکی جدید مطرح شوند همانطور که هفت کشور صنعتی روسیه را از خود دور کردند و امروز میتوان گفت آنها به نوعی کشورهای بلوک غربی هستند؛ مثل کانادا و آمریکا و آلمان و اتحادیه اروپا و کشورهایی که از نظر اقتصادی رشد کرده اند به نوعی بلوک بندی دارند و به این نوع بلوک بندی شکل داده اند. این بلوک بندیها هیچ کدام ایران را تحمل نمیکنند و این تعارضات شدت میگیرد و پیش میرود.
چین در حال سرمایه گذاری در افغانستان است
در مساله افغانستان پای قدرتهای زیادی به میان میآید
آخرین نکتهای که در این خصوص باید عرض کنم این است که در مساله افغانستان آمریکاییها فکر کردند حالا که از عراق بیرون میروند نیروهایشان را از افغانستان هم بیرون ببرند و خودشان را خلاص کنند، اما دیدیم که فورا طالبان از سوی چینیها و حتی از سوی ایران تا حدودی حمایت شدند و طالبان از حد خود فراتر رفت مثل دوره قبل که به عنوان مجاهدینی بودند که اتحاد جماهیر شوروی را بیرون کرده بودند، ولی به دولت که رسیدند عملا در کشورداری رفتاری بسیار خشن نشان دادند. در این حرکت هم با اینکه اعلام کرده اند طالبان تغییراتی داشته، اما عملا میبینیم رفتار خشنی نسبت به شهروندان خود دارند و همین موجب شد آمریکاییها بیایند و مجددا برخی از مواضع آنها را بمباران کنند. یعنی با وجود اینکه آمریکا اکثر نیروهایش را از افغانستان خارج کرده، اما خشونت رفتاری طالبان نشان داد قابل تکیه نیست ضمن اینکه متوجه شدند چین در حال سرمایه گذاری در افغانستان است و باز میخواهد موقعیت خودش را تقویت کند و غربیها دچار تردید شدند که در صورت خروج کامل آنها چه اتفاقاتی رخ میدهد. تک تک این مسائل به نوعی به هم مربوط هستند و تصویر و پازلی را روبروی شما میگذارد و باید برای تک تک این عناصر کار کنید تا تصویر شما کامل شود. نمیتوان افغانستان را جدا از سایر منطقه معرفی کرد، اینجا پای چین و هند و پاکستان هم به میان میآید و پای اروپا هم به میان میآید ایران هم مطرح میشود و پای قدرتهای زیادی به میان میآید.
_ علی رغم اینکه اشتراکات زیادی بین کشورهای منطقه و فرهنگ آنها وجود دارد، اما واگرایی بین این کشورها نیز چالشی جدی است و اجازه نمیدهد خاورمیانه نقش مهمی در قدرت و اقتصاد جهانی ایفا کند و گویا صرفا به منطقه مورد مناقشه قدرتهای بزرگ تبدیل شده است. نظر شما چیست؟
نگاهی به شکل گیری اسرائیل در منطقه
امروز اروپا و آمریکا تلاش دارد تا امنیت اسرائیل را حفظ کند
از این زاویه باز هم باید به مسائل تاریخی پرداخت و به شکل گیری اسرائیل در این منطقه رسید. چرا اسرائیل در این منطقه شکل گرفت؟ بخش ساده انگارانه این ماجرا این است که بگوییم آنها یهودیهایی بودند که مورد ظلم آلمان قرار گرفتند و انگلیسیها به دنبال این بودند که برای این مردم سرپناهی درست کنند و داستان شکل گرفتن اسرائیل اتفاق افتاد. درحالیکه واقعیت این است که حتی قبل از این تاریخ و قبل از تقسیم غنائم عثمانی یعنی تقسیم متصرفات ترکیه که در جنگ اول شکست خورده بودند از میانه جنگ یعنی هنوز در ورسای ننشسته بودند که این بحث مطرح شد، در ورسای تنها به این بحث رسمیت داده شد. در میانه جنگ بود که ساکس انگلیسی و پیکوی فرانسوی که از طرف قدرتهای اروپایی آن زمان بودند و قدرتهای آنها خود را جهانی میدانستند این موضوع را مطرح کردند. قبل از جنگ جهانی اول ۵ قدرت اروپایی وجود داشت؛ عثمانی فرانسه بریتانیا روسیه تزاری و البته مجارستان و آلمان و اتریش که چند کشوری بودند و هانگری نامیده میشدند و برای خود قدرتی بودند و ادعاهایی داشتند. آنها از هم پاشیدند. روسیه تزاری در نیمه جنگ جهانی انقلاب را تجربه کرد در ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ جنگ اول جهانی رخ داد و در ۱۹۱۶ انقلاب علیه تزارها شروع شد و نهایتا در ۱۹۱۷ انقلاب اکتبر روسیه به نتیجه رسید. آنها عملا به دلیل انقلاب از جنگ خارج شدند؛ اتریش و هانگری نیز از هم پاشید و تجزیه شد و اشغال شد و امپراطوری آنها نیز از بین رفت. غرب به دنبال تجزیه امپراطوری عثمانی بودکه موفق شد و عراق و کویت و اردن و لبنان و همه کشورهای غرب منطقه که در حوزه اقتدار ترکیه عثمانی بود به مرحله تجزیه رسید. قدرتهای باقیمانده جنگ جهانی اول یعنی فرانسه و انگلستان این منطقه را بین خود تقسیم کردند، یعنی از سال ۱۹۱۶ آقای ساکس و پیکو با هم نقشه کشیدند و بعد در ورسای فرانسه تقسیم غنائم رسمیت گرفت و آمریکا آمد و پیشنهاد جامعه ملل توسط آقای ویلسون آمد و اداره قیمومت درست کردند و انگلیس قیم عراق و کویت و اردن شد و فرانسویها قیم لبنان و فلسطین شدند و در نهایت با هم توافق کردند که این منطقه در اختیار یهودیان قرار بگیرد.
بیشتر کشورها در جهت تامین امنیت اسرائیل با هم متحد هستند حتی روسها
عملا این کار تا بعد از جنگ دوم جهانی طول کشید و به آنها گفته شد تا میتوانند بروند و مقداری زمین بخرند. آنها مقداری زمین خریدند و تا احساس قدرت کردند صبرا و شتیلا درست کردند و کشتار کردند و مردم را آواره کردند و امروز فلسطینیها در دنیا اواره هستند، ولی یهودیان در فلسطین مستقر شدند. بعد از جنگ دوم جهانی آمریکاییها جایگزین انگلیسیها شدند و متعهد به حفظ امنیت این کشور شدند. آنها از ابتدا با مخالفت اعراب و مسلمانها روبرو شدند و دیدیم که فلسطین را بیرون کردند و اسرائیل را آوردند و امروز حمایت از فلسطینیان به شعار و یکی از اهداف وزارت امور خارجه ایران تبدیل شده است. امروز اروپا و آمریکا تلاش دارد تا امنیت اسرائیل را حفظ کند. اسرائیل نیز در نزدیک به ۷۰ سال حاکمیت بر آن منطقه قدرت زیادی پیدا کرده و یاد گرفته اند از این طرف ترور میکنند و از آن طرف انواع ایدهها را به کار میگیرند تا موقعیت خودشان را تثبیت کنند. آقای ترامپ هم آمد و طرح ابراهیم را پیاده کرد و امارات و بحرین هم روابط خود را با اسرائیل عادی کردند و پذیرفتند و رفت و آمدها شروع شد و کارهایی انجام گرفت. همه این کشورها در جهت تامین امنیت اسرائیل با هم متحد هستند حتی روسها نیز در این گروه هستند.
_ ولو اینکه امنیت بقیه کشورها به خطر بیفتد؟
اسرائیل خود میداند که به تنهایی حریف ایران نیست
عملا این اتفاق در حال رخ دادن است. مدتی بود که اسرائیل به مواضع حزب الله و ایران در سوریه حمله میکرد این رفتار اسرائیل با سکوت سنگین روسیه روبرو میشد. مشخص بود این دو با هم داد و ستدهایی دارند ایران هم به دلیل درگیری با آمریکا نمیتوانست با روسیه هم بر سر این مسائل درگیر شود. بعد دیدیم که نماینده روسیه اعلام کرد وقت آن شده ایران سوریه را ترک کند. یعنی روسها حداکثر استفاده خود را از ایران میکنند و یک روز میگویند ایران باید سوریه را ترک کند. آقای بشار اسد نیز حرفهایی میزند که جای تامل دارد. برخی از تحرکات منطقه ما ناشی از حرکتهایی اسرائیل است، این آش آنقدر شور شده است که حتی اوباما در زمان ریاست جمهوری اش آقای نتانیاهو را نپذیرفت. در آن سفر اوباما نه حرفهای نتانیاهو را شنید و نه به او وقت ملاقات داد. وقتی ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا رسید لج کرد و هم قدس را به پایتختی اسرائیل قبول کرد و هم بلندیهای جولان را که به سوریه متعلق است و قطعنامهای در شورای امنیت وجود دارد جزو متصرفات اسرائیل دانست و از این طرف طرح ابراهیم را اعلام کردند این میدان دادن به اسرائیل بود و سعی کردند اسرائیل روابط خود را با کشورهای منطقه عادی کند و تا جاییکه میتواند به مرزهای ایران نزدیک شود. اسرائیل خود میداند که به تنهایی حریف ایران نیست و تنها برنامه اش این است که توطئهها را به جایی برساند که با همکاری غربیها ایران را تحت فشار جهانی قرار بدهد، چون از ناحیه ایران احساس خطر میکند.
_ با این فاکتورها وضعیت آینده ایران در این منطقه پر تلاطم چیست؟
اگر آقای رییسی بخواهد مسائل کشور را حل کند چارهای نخواهد داشت جز تعامل
احتمال این وجود دارد که اروپاییان با آمریکای بایدن علیه ایران همکاری کنند
آینده به این بستگی دارد که چه کسانی در دولت باشند وقتی میگویم دولت منظور من شخص رییس جمهور نیست. یعنی سیاستهای ما و نحوه تعامل ما در جایی جز وزارت امور خارجه تثبیت و تایید میشود. اما اگر آقای رییسی بخواهد مسائل کشور را حل کند چارهای نخواهد داشت جز تعامل و جز اینکه پای میز مذاکره برود و به تعادل رابطه با دنیا برسد. البته بدون اینکه بگوییم با شرق و غرب رابطه داریم و یا اعتمادی به آنها داریم، چون در ارتباطات بین الملل نباید به هیچ کسی اعتماد کرد. ما حتی به افغانستان هم نباید اعتماد داشته باشیم. اگر بخواهیم شرایط ما به این شرایط برسد باید در این چهارچوب حرکت کنیم، اما اگر نخواهیم و تصمیم گرفته باشیم بر اساس تقابل پیش برویم و صرفا با تکیه بر ظرفیتهای داخلی خود حرکت کنیم مردم را بیش از گذشته از خود دور میکنیم و فشارهایمان افزایش پیدا میکند و احتمال این وجود دارد که اروپاییان با آمریکای بایدن از نظر حقوقی و سیاسی همکاری کنند و مکانیسم ماشه فعال شود و بازگشت شش قطعنامه را برای ایران تثبیت کند و برگرداند اگر این اتفاق بیفتد فشارهای ایران بیشتر میشود و نزدیک شدن کشورهای دیگر به هم میتواند اتفاق بیفتد. عربستان دوره ترامپ بسیار بر علیه ایران ترک تازی کرده بود، ولی تا بایدن آمد دیدیم که سعودیها تا حدودی مواضع خود را تعدیل کردند و اعلام کردند به سمت حل و فصل مسائل یمن حرکت میکنند.
لحنی که بن سلمان نسبت به ایران اتخاذ کرده بسیار نرمتر از گذشته است
مسائل به این بستگی دارد که ما چگونه با شرایط روز تعامل کنیم
اگر ایران بخواهد با طالبان مماشات کند سرطانی را در کنار مرزهای خود شکل داده
در سفر اخیر اشرف غنی به ایران احتمالا توافقاتی صورت گرفته است
اگر تعامل درستی نسبت به افغانستان، ترکیه، عراق و عربستان داشته باشیم کار به خوبی پیش خواهد رفت
باید با اروپا و آمریکا هم تعامل داشت
میدان لازم است، ولی تنها میدان نمیتواند میدان دار همه چیز باشد بلکه به دیپلماسی قوی نیاز داریم
لحنی که بن سلمان نسبت به ایران اتخاذ کرده است بسیار نرمتر از گذشته است، اما این روزها میبینیم که عربستان سعودی امیدوارتر است و شاخک هایشان جنبیده، چون حس کرده اند با آمدن آقای رییسی آمریکاییها احتمالا میز مذاکره را ترک میکنند و این احتمال را داده اند که دعوای دو طرف شدت بگیرد و شاهد تندتر شدن لحن عربها در هفتههای اخیر بودیم. میخواهم این نتیجه گیری را داشته باشم که نباید قضایا را خیلی از پیش تعیین شده تلقی کرد. مسائل به این بستگی دارد که ما چگونه با شرایط روز و با مسائلی که در منطقه ما میگذرد تعامل کنیم. به طور مثال فرض کنید امروز در افغانستان طالبان پیش روی میکند و تعداد زیادی از شهرها را میگیرد و مجددا با همان خشونت و رفتار سابق عمل میکند در این بین ایران باید چه کاری بکند؟ اگر ایران بخواهد با طالبان مماشات کند سرطانی را در کنار مرزهای خود شکل داده و در حال تقویت این غده است، ولی اگر عاقلانه برخورد کند صحیح است ما نمیگوییم میشود طالبان را به کل نفی کرد نه آنها گروههایی مردمی دارند و در لایههای اجتماعی مختلف کشور افغانستان حضور و نفوذ دارند و میتوان به همان اندازهای که حضور دارند آنها را در حکومت سهیم کرد و برخی از وزرا را از بین طالبان انتخاب کرد و به آنها سهمی در اد اره کشور داد، ولی اجازه نداد که حاکمیت طالبان بر کل افغانستان حاکم شود، در این صورت است که ایران از نظر مرزی خیال راحتی خواهد داشت که افغانستان در کنار کشور ما است، ولی اگر صرفا از نظر احساسی رفتار کرد درست نیست. اشرف غنی تمایلی به آمریکاییها دارد، ولی با سفر اخیر آنها به آمریکا و کم محلی ایالات متحده به آنها از حمایت آمریکاییها ناامید شدند. در سفر اخیر اشرف غنی به ایران احتمالا توافقاتی صورت گرفته است اگر از این فرصتها استفاده شود و سیاستهای درست در پیش گرفته شود و تعامل درستی نسبت به افغانستان و ترکیه و عراق و نسبت به سایر کشورهای حوزه خلیج فارس حتی عربستان داشته باشیم کار به خوبی پیش خواهد رفت. همانطور که آقای رییسی هم اعلام کرد که به طرف تمام کشورهای همسایه دست دوستی دراز میکنیم. همینطور نسبت به غربی ها، چون ما میدانیم که کشورهای منطقه به ویژه کشورهای حوزه خلیج فارس چشمی به غرب دارند و عمدتا به اتکای غرب با ایران دشمنی میکنند و به اروپا و آمریکا چشم دوخته اند از این رو باید با اروپا و آمریکا هم تعامل داشت، ولی این مهم به یک دیپلماسی قوی نیاز دارد. میدان لازم است، ولی تنها میدان نمیتواند میدان دار همه چیز باشد بلکه به دیپلماسی قوی نیاز داریم.
_ به طور خلاصه اگر در قالب یک جمله بخواهید بگویید، در مجموع معادلات خاورمیانه چه جایگاهی را در معادلات آینده جهانی ترسیم میکند؟
امروز محور منطقه ایران است
اگر ایران استراتژی کلان خود را بر تعامل قرار بدهد خاورمیانه به سمت آرامشی نسبی پیش خواهد رفت
امروز محور منطقه ایران است اگر ایران تعامل درست توام با خلاقیت با مجموعه دنیا داشته باشد و استراتژی کلان خود را بر تعامل قرار بدهد خاورمیانه به سمت آرامشی نسبی پیش خواهد رفت، ولی اگر ایران به سمت تقابل و حداکثر امتیاز خواهیها حرکت کند این تقابل میتواند آتش منطقه را کماکان برافروخته نگه دارد و ایران هم روز به روز ضعیفتر شود. علی رغم اینکه ما در حوزه میدان احساس قدرت و قوت میکنیم، اما در کلان کار، چون مردم و اقتصاد و تعامل را خیلی همراه نداریم، چون مجموعه متعادل همه جوانب امر را نخواهیم داشت میتواند به افزایش تخاصمها و افزایش مخالفتها و پر تنش شدن نسبت به گذشته حرکت کند. همه داستان برخورد نظامی نیست راههای مختلفی وجود دارد که فشارها را بر ایران افزایش میدهد.
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از شفقنا، تاریخ انتشار: ۱۹مرداد ۱۴۰۰، کد خبر: fa.shafaqna.com/۱۲۰۰۸۸۲