شعارسال: خطبه حضرت زینب (س) در مجلس یزید
ابن ابی طیفور بغدادی در روایتی مرسل آورده است: وقتی یزید با چوب خیزران شروع به زدن دندانهای مبارک امام حسین (ع) نمود، در حالی که شعر معروفش را میسرود… زینب (س) گفت راست گفتند خدا و رسولش که «ثم کان عاقبه الذین أساءوا السوأی أن کذبو بآیاتِ و کانوا بِها یَستهزون» (عاقبت کسانی که بدی کردند، بسی بدتر بود چرا که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریش خند میگرفتند.» یزید! تو گمان میکنی حال که زمین و آسمان بر ما تنگ شده، مانند اسیران بدین سو و بدان سو برده میشویم، از آن روست که خدا ما را خوار کرده و تو را کرامت داده و این امر به خاطر منزلت بلند تو در نزد پروردگار است؟! پس بدین خاطر تکبر میورزی و با غرور به اطراف خود مینگری، در حالی که شاد و سرمستی!
آن هنگام که میبینی دنیا به کام توست و امور بر طبق مراد تو به پیش میرود! همانا به تو مهلت داده شده است و رها شدهای و این همان قول خدای تبارک و تعالی است که فرمود: «و لا یحسبن الذین کفروا أن ما نملی لهم خیر لا نفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثماً و لهم عذاب مُهین» (کسانی که کفر ورزیدند، نپندارند مهلت دادن ما به آنها برایشان نیکوست، بلکه مهلت شان میدهیم تا بر گناهانشان بیافزایند و برای آنان عذابی خوار کننده خواهد بود.)ای پسر آزاد شدگان! آیا این عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را در پس پرده بنشانی و دختران پیغمبر خدا را اسیر کنی و پرده حرمتشان را بدری، و صدایشان را در برابر نامحرمان به آه و ناله بلند سازی؟ بر شتر سوار باشند در حالی که دشمنان گرداگردشان را گرفتند، از شهری به شهری دیگر در حرکت باشند، نه کسی مراقب آنان است و نه پناهگاهی دارند، دور و نزدیک به تماشای آنان آمده اند، هیچ سرپرستی از مردانشان آنان را همراهی نمیکند. چگونه میتوان انتظار داشت از شخصی که در خصومت به دیده دشمنی و نفرت و حسد و کینه در ما مینگرد، با ما مهربانتر رفتار کند؟! میگویی: «لیت اشیاخی ببدر شهدوا:ای کاش اجدادم که در جنگ بدر کشته شدند، امروز مرا میدیدند.» بی آنکه این جنایت را بزرگ شمری و احساس گناه کنی، در حالی که با چوب دستی ات بر دندانهای ابا عبدالله میزنی!
چرا تو سزاوار این اوصاف نباشی که با ریختن خون فرزند پیغمبر خدا و ستارگان زمین از خاندان عبدالمطلب، به زخم ما نمک زدی و آن را به درد آوردی؛ و چه زود است که همراه آنان در پیشگاه خدا حاضر شوی و آرزو کنیای کاش کور و کر بودی و هرگز این را نمیگفتی که «لاهلوا و استهلوا فرحا» (اجدادم از این کار شادمان میشدند و سرود شادی سر میدادند!) خدایا، حق ما را بگیر و از کسانی که بر ما ستم کردند، انتقام بگیر به خدا سوگند تو (با این جنایت) تنها پوست خود را دریدی، و گوشت تنت را قطعه قطعه کردی، و در روز قیامت به اجبار در پیشگاه رسول خدا حاضر خواهی شو؛ همان روزی که خداوند خاندان پیامبر (ص) و جگر گوشه هایش را در کنار او در حظیره القدس گرد میآورد و این همان معنای آیه شریفه است که «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً، بل احیاء عند ربهم یرزقون» (هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مُرده مپندار، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.) و در آنجا آن کس که تو را در رسیدن به حکومت کمک کرده و راه را برایت هموار نموده، عاقبت کار را خواهد دانست، آنجا که خداوند داور است و محمد شاکی و اعضای بدنت شاهد خواهند بود؛ و چه بد جایگاهی است برای ستمکاران! و خواهید دانست کدام یک از شما «شر مکاناً و اضعف جنداً» (جایگاهش بدتر است و سپاهیانش ناتوان تر)!ای دشمن خدا و پسر دشمنش! به خدا قسم من هم اکنون تو را حقیر و نا چیز میشمارم و توبیخ و ملامتت را شایسته میدانم؛ اما چه کنم که چشمها گریان است و سینهها سوزان! و این امر پس از شهادت حسین (ع) دیگر سودی ندارد و ما را آرام نخواهد کرد. دارایی خدا را به آنها میدهند تا محرمات الهی را هتک کنند، لذا میبینید که خون ما از این دستان جاری است و گوشت تنمان زیر دندانهای این قوم است و آن بدنهای پاکیزه را گرگهای بیابان میدرند! حال اگر ما را به عنوان غنیمت برداری، یقین داشته باش که بدهکار خواهی شد روزی که جز اعمالت را نخواهی یافت؛ در آن هنگام تو و پسر مرجانه یکدیگر را صدا میزنید و از هم یاری میطلبید؛ و تو و یارانت نزد ترازوی عدل الهی عو عو خواهید کرد آنگاه که میبینی بهترین توشهای را که معاویه برایت گذاشته، کشتن دودمان محمد بوده است، به خدا سوگند که از خدا پروا نکردی و من جز به او شکوه نمیبرم. پس نقشه بکش و بکوش و عزمت را جزم کن (تا ننگ این جنایت را پاک کنی)؛ اما به خدا قسم تا ابد ننگ این جنایتی را که در حق ما کرده ای، نمیتوانی از خود دور کنی.
سپاس خدایی را که عاقبت سروران جوانان اهل بهشت را با سعادت و آمرزش همراه کرد، و بهشت را ارزانی آنان نمود و از خدا میخواهم درجاتشان را متعالی سازد و از فضل بی پایانش به آنان عطا کند که او سرپرست و تواناست.
یزید ساکت بود تا اینکه زینب (س) خاموش شد، آنگاه یزید این بیت شعر را خواند: «از بین فریادها فریادی سزاوار ستایش است، چه آسان است نوحه سرایی بر نوحه گران!» بعد از آن یزید دستور داد زنان را همراه علی بن الحسین (ع) در خانهای کنار خانه خودش، اسکان دهند. پس از آماده شدن خانه و وسایل مورد نیاز، اسیران به آنجا برده شدند. زنان خاندان معاویه با هم جمع شدند و با گریه و زاری بر حسین (ع) از آنها استقبال نمودند، این وضعیت تا سه روز ادامه داشت.
شعارسال، بااندکی تلخیص و اضافات برگرفته از شفقنا، تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۴۰۰، کدخبر: ۱۱۹۸۷۷۷، fa.shafaqna.com