شعار سال: خلیل عبد الکریم در ۱۹۳۰ میلادی در اسوان مصر زاده شد. پدرش تاجر نسبتا موفقی بود. در دانشگاه قاهره حقوق خواند و در ۱۹۵۱ فارغ التحصیل و مشغول وکالت شد و بیشتر عمرش در محلهای ضعیف در قاهره وکالت کرد. در ایام وکالت پروندههای مربوط به مواد مخدر و دیگر جرایم غیراخلاقی را قبول نمیکرد. دفتر وکالتش در قاهره در بخش معمولیای بود تا اقشار محروم هم بتوانند از خدمات او استفاده کنند و برای افزایش آگاهی حقوقی، با این اقشار ارتباط بیشتری داشه باشد. همچنین سالهای زیادی به طور هفتگی و ماهانه در روزنامهها و جراید در حوزه مطالعات اسلامی مقاله مینوشت.
در ابتدا و برای مدتی طولانی عضو اخوان المسلمین بود و دو بار بخاطر همراهی با آنها زندانی شد. بار اول در ۱۹۵۴ و بار دوم در ۱۹۶۵. در بخش دوم زندگی اش در عین حال که کمونیست نبود و پیش زمینهای اسلامی داشت، اخوان را ترک کرد و به حزب مخالف آنها یکی از احزاب معروف چپ یعنی حزب (التجمع الوطنی التقدمی الیساری الوحدوی) پیوست که باعث خشم اخوانیها شد. در میان اعضای حزب التجمع هم اسلامگراهای متجدد حضور داشتند و هم لیبرالها و هم چپ ها. خلیل هم به این حزب پیوست تا به قول خودش در مقابل اسلامگراهای تروریست بایستد. مخالفانش برای طعنه به وی لقب “کمونیست ریشو” یا “شیخ سرخ” را داده بودند. او معتقد بود که باید اسلام و لیبرالیسم و عدالت اجتماعی را با هم آمیخت تا به حقیقت اسلام دست یافت.
یکی از اولین سوالاتی که ۳۵ سال ذهن خلیل را مشغول کرده بود این بود که چرا پیامبر شیوهای مسالمت آمیز مثل انتخابات را به صحابه نیاموخته بود تا آن فتنهها رخ ندهد؟! حال آنکه پیامبر ناگهانی هم نمرد و جزئیات زیادی از زندگی اش حتی زندگی زناشویی اش ثبت شده بود. همین سوال ساده بود که نقطه عطفی در تحول فکری خلیل شد و منجر به تولید آثار پسینش.
خلیل معتقد بود متون تاریخی و دینی، تاریخمند هستند به این معنا که باید فضای اجتماعی و زمانه و جغرافیای شکل گیری شان و سطح تمدنی و علمی و فرهنگی مخاطبان شان را مد نظر قرار داد خصوصا که خود متن مقدس تصریح کرده که مخاطبش امتی بی سواد است. وی با این قاعده اصولی که “العبره بعموم اللفظ لا بخصوص السبب” مخالف است و میگوید پذیرفتن چنین قاعدهای مساوی است با مخدوش کردن مدلول حقیقی لفظ، زیرا مدلول لفظ در همان سبب نزول نهفته است. همین قاعده اشتباه باعث اختلاف فقها و تناقض فتاوای آنها میشود تا جایی که یک چیز نزد یکی شان حلال است و نزد دیگری حرام.
“الجذور التاریخیه للشریعه الاسلامیه” (ریشههای تاریخی شریعت اسلامی) نام یکی از کتابهای عبدالکریم است. وی در مقدمه این کتاب مینویسد: “بسیاری از اهل منبر هنگامی که از اعراب پیش از اسلام سخن میگویند، آنان را مردمی یکسره بی فکر و نادان و گمراه و وحشی و زشت کردار توصیف میکنند و میپندارند سیاه نمایی درباره دوره پیشااسلامی، خدمت به اسلام است. در حالی که این کار اصلا به اسلام کمکی نمیکند. ”
عبدالکریم برای زدودن چنین توهمی سه دلیل میآورد تا نشان دهد بر خلاف تصور بسیاری افراد، اعراب پیش از اسلام دارای سطوحی از علم و فرهنگ و اخلاق و تمدن بوده اند.
۱ طبق خود قرآن، اعراب در مقابل ادعاهای قرآن مناقشه و استدلال میکردند و در مسائلی مانند بعثت انبیا و آفرینش و امکان برقراری تماس میان خدا و انسان از طریق معجزه _که از مسائل مهم فیلسوفان بوده و هست_ با پیامبر گفتگو میکردند و اگر آنها مردمی گمراه و نادان و وحشی بودند چنین توانی نمیداشتند.
۲ همین که قرآن در برابر اعراب هماورد طلبی و تحدی کرده است، پس لابد آنها را تا حدودی همطراز خودش و در درجه درخور توجهی از دانش و فرهنگ میدانسته است. برای مثال دولت ایالات متحده در برابر کشورهایی، چون شوروی یا چین یا ژاپن هماورد طلبی میکند نه با کشورهای بدبختی از جهان سوم.
۳ اسلام در ساحتهای مختلف اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی، حقوقی، سیاسی، زبانی و… میراث خوار اعراب است و بسیاری از نهادها و نظامات جامعه عربی را اقتباس کرده و ادامه داده است؛ و این حقیقتی است که اهل منبر وقتی مجبور میشوند از آن سخن بگویند به سرعت از کنارش رد میشوند.
دکتر عبدالکریم هدف اصلی کتابش را چنین مینویسد: “انتخاب چنین موضوعی تلاشی است برای کشف و شناخت میراثهای تمدنی اسلام از اعراب، تا فهم درستی از اسلام به دست آوریم. این اثر، تلاشی پیشگام در این موضوع است که البته مانند دیگر آثار پیشگام در هر موضوعی، کم و کاستهایی دارد که ایجاب میکند گروهی از پژوهشگران به بخشهای مختلف آن پرداخته و چنانکه باید و شاید آن را بررسی کنند. بسیاری اوقات انسان برای خواندن و فهم بهتر و عمیقتر یک متن، باید به نسخههای آزمایشی و چرک نویس آن متن مراجعه کند و بی شک زندگی اعراب شبه جزیره در بسیاری ساحات برای نظامات اجتماعی پس از اسلام، به مثابه نسخه آزمایشی و چرک نویس بوده است؛ و راز اهمیت مطالعه جامعه عربی پیشااسلامی در همین نکته است. ”
دکتر عبدالکریم در پیوستی کوتاه پیش از ورود به فصل اول، سخنی از خلیفه دوم عمر را نقل میکند که: “اعراب جوهره اصلی اسلام هستند. ” (العرب مادّه الاسلام) وی میافزاید: “این سخن کاملا درستی است، زیرا اعراب خاستگاه و منشأ بسیاری از احکام، قوانین، نهادها و رسوم و سنتهایی هستند که اسلام آنها را تشریع کرد به حدی که امروزه میتوانیم با جرأت بگوییم اسلام در بسیاری عرصههای تمدنی میراث خوار اعراب است. ”
دکتر عبدالکریم بخشی از رسوبات میراث عرب پیشا اسلام، در دوره اسلامی را اینها میدانست:
سفر حج و عمره و بزرگداشت کعبه{در میان اعراب ۲۱ کعبه وجود داشت و فقط کعبه مکیان جایگاهی کانونی و همگان پذیر یافت تا جایی که بعضی اعراب از شدت احترام به کعبه و برای اینکه در همان لباسهایی که گناه کرده اند به کعبه نزدیک نشوند برهنهی مادرزاد طواف میکردند}، تقدیس ماه رمضان و حرمت نهادن به ماههای حرام، پاسداشت روز جمعه و گرد هم آمدن در این روز، اعتقاد به سحر و چشم زخم و جادو و استفاده از حرز و طلسم برای خنثی کردن آن ها، اهمیت شتر در مناسبات اقتصادی، امکان چندهمسری برای مرد، خودبرتربینی اعراب نسبت به دیگر اقوام بخاطر زبان متفاوت، تبعیض درون گروهی و برتر دانستن بعضی اعراب نسبت به بعضی دیگر، حقیر دانستن کشاورزی، سنتهای امان دادن و پناهندگی و برده گرفتن و عاقله و قسامه و خمس غنایم جنگی و نیز سلب (برداشتن داراییهای مقتول توسط قاتل)
کتاب وی “اَلنَّصُ اَلْمُؤَسِّسُ وَمُجْتَمَعُه” چنان که از محتوایش و حتی خود نام کتاب پیداست، تحلیلی جامعه شناختی از قرآن و تفاسیر قرآن است. این کتاب بر این اندیشه کلیدی استوار است که تفاسیر جدید قرآن مبتنی بر تفاسیر قدیمی نگاشته میشوند در حالی که تفاسیر قدیمی بازتابی از فضا و زمان و انگیزهها و گرایشات فکری و مذاق فلسفی مفسران شان بوده اند که باعث میشود این تفسیرها چیزی جز متن اول باشند. متن مقدس ثابت است، اما تفاسیر نسبی هستند، زیرا از فضای حاکم بر زمانه تاثیر میگیرند و همین امر است که باعث اختلاف مفسران در طول تاریخ میشود. به نظر وی پاسداشت تفاسیر کهن و عدم بازنگری و غربالگری آن ها، عمدتا به خاطر جلب رضایت شیوخ و شاهان بوده است. وی در این کتاب آیات قرآن را در بافت اجتماعی و فرهنگی و جغرافیایی خودشان قرار داده و تفسیر میکند.
در کتاب “الأسس الفکریه للیسار الإسلامی” که بعضی آن را مانیفست چپ اسلامی دانسته اند، خلیل افزون بر تحلیل بستر پیدایش این جریان، مبانی فکری جریان را صورت بندی و ارائه کرده است.
کتاب دیگر خلیل “قریش من القبیله إلى الدوله المرکزیه” بر این ایده استوار است که قریش بعد از تبدیل شدن به یک قطب اقتصادی در جزیره العرب بر آن شدند که دولتی مرکزی و قدرتمند ایجاد کنند و همه قبایل عرب را زیر پرچم خود بیاورند. بزرگان قریش حتی عبدالمطلب جدپیامبر چنین ایدهای در سر داشتند. همچنین لهجه قریش در میان همه اعراب قابل فهم بود و این زبان مشترک امتیازی مضاعف محسوب میشد. همه این عوامل در کنار هم یک جبر تاریخی ایجاد کرد که ظهور و گسترش دعوت محمد را ناگزیر میکرد. البته چنین تحلیلی نافی آسمانی بودن رسالت محمد نیست.
خلیل در کتاب دیگرش “فتره التکوین فی حیاه الصادق الأمین” که از جنجالیترین کتابهای وی بود، نشان داد که پیامبر اسلام در دوره منتهی به بعثتش، به مدت ۱۵ سال و تحت تاثیر و راهنمایی همسرش خدیجه و ورقه بن نوفل و عالمانی مسیحی به نام بجیر و عداس و عثمان بن الحویرت آموزش میدیده است و درباره ادیان ملتهای دیگر آگاهی کسب کرده و تورات و انجیل را فراگرفته است. به عبارت دیگر پیامبر اسلام امی و بیسواد نبوده و بلکه بسیار خوانده و آموخته بود و همینها بود که تجربه روحانی مقدسش در غار حرا را تکمیل کرد و به بعثتش انجامید.
خلیل در آثارش به منابعی استناد میکرد که مخالفانش نمیتوانستند انکار کنند و نمیتوانستند مثل ابوزید دادگاهی اش کنند یا مثل فرج فوده و نجیب محفوظ به قتل برسانند. تنها کاری که توانستند بکنند این بود که درباره اش سکوت کنند تا مشهور نشود. خلیل وکیل ابوزید در ماجرای اتهام ارتداد و طلاق اجباری از همسرش بود. بهانهای دیگر برای نفرت بیشتر اسلامگرایان از وی!
خلیل درباره نواندیشان و تجددخواهانی همچون سیدجمال الدین اسدآبادی و محمد عبده و حسن العطار و رفاعه طهطاوی معتقد بود که گرچه تلاشهای این افراد ستودنی است، اما رویکردشان به متون مقدس چندان تفاوتی با سلفیهای سنتی ندارد. تجددخواهی آنها سطحی و کم مایه و بدون مراجعه انتقادی به متون مقدس بود و برای اثبات مدعای خودشان یا گزینشی عمل میکردند یا متن مقدس را با زحمت به نفع خود تاویل میکردند در حالی که تاویل و تفسیرشان منطبق بر دانش زبانی دقیقی نبود. مانند تفسیر محمد عبده از جن و ملائک که با دانش زبانی همخوانی نداشت. خلیل، اما رویکرد خودش را مبتنی بر مراجعه انتقادی به نص مقدس و شکستن هیمنه متن مقدس و سیطره شخصیتهای شبه اسطوره ای، بر عقل و خرد میداند.
خلیل آثار خود را جزئی از پروژهای بزرگتر میدانست که باید توسط دیگر پژوهشگران دنبال شود تا تاریخ چنان که هست به مردم آموخته شود و نه چنان که حاکمان برای حفظ سلطه شان میپسندند. خلیل با چنین هدف و آرزویی عمرش را به پژوهش سپری کرد و نهایتا هم در ۲۰۰۲ در قاهره درگذشت و به وصیت خودش در اسوان دفن شد.
از مهمترین کتابهای خلیل این هاست:مجتمع یثرب – العلاقه بین الرجل والمرأه، فى العهد المحمدی والخلیفی _ شدو الربابه بأحوال الصحابه در سه جلد _ الاسلام بین الدوله الدینیه والدوله المدنیه _ لتطبیق الشریعه…لا للحکم _ العرب والمرأه، حفریه فى الإسطیر المخیم _ مفاهیم خاطئه الصقوها بالاسلام.
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از دین آنلاین، تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۴۰۰، کد خبر: dinonline.com/۳۷۱۶۰