شعار سال: مدیران ارشد یک مملکت برای اداره امور کشور در دو لبه قیچی از اعتماد یا بی اعتمادی قرار میگیرند. اعتماد کردن به اطرافیان یک واجب و جز حتمی در مدیریت کلان است و، اما اگر تاریخ این کشور به درستی بررسی شود متوجه خواهیم شد که اعتمادهای نادرست و بدون غفلت هابی نابخشودنی چه بر سرنوشت حاکمان آورده است؛ کریم خان زند که از او به عنوان شیر درنده و شیر غران فارس و اسفندیار دوران یاد میکردند تاج پادشاهی و دودمان زند و جان خود را به خاطر اعتماد بی جا به فتحعلی خان اردلان و محمدعلی خان و عبدالرحیم خان که برادران ابراهیم خان کلانتر بودند از دست داد؛ شهید رجایی با آن بینش عمیق مذهبی و ... قربانی دو تن از معتمدان حلقه نزدیک خود یعنی کشمیری و کلاهی شد و از سویی نادرشاه افشار و رضا شاه؛ قربانی سو ظن به اطرافیان شدند که یکی آنقدر نخبههای خود را کشت که بالاخره همه به تنگ آمدند و او را کشتند و دیگری آنقدر نخبهها را غزل و فراری داد و کشت که دیگر کسی نبود که به وقت تنگ برای او تدبیر کند. به همین رو باید گفت توانای تمییز دقیق مرز اعتماد و بدبینی کاری بسیار سخت است و اولین مهارت یک مدیر ارشد کشوری است که به هیچ عنوان از انسان نمیتوان انتظار داشت که اشتباه نکند. اما آیا واقعا راهی برای جلوگیری از خسارات مرگبار که ممکن است حیات اجرایی و سیاسی یک مدیر ارشد را حفظ کند و اینها را به حداقل برساند وجود دارد؟!
به نظرم ۴ راهکار وجود دارد:
۱_ تا میتوان باید اطرافیان و مشاوران را از وجود کسانیکه در نظرات خود در مورد صلاحیت مدیران میانی به جای توانایی افراد در اجرای برنامهها و نتایج بر روی شخص و ویژگیهای شخصی متمرکز هستند پاک کرد.
۲_ باید کانالهای غیر رسمی ارتباطات را که بتواند روزنهای به طرف بیرون باز کند؛ ایجاد کرد تا در کنار گزارشات رسمی؛ گزارشات میدانی را هم دید؛ خصوصا اگر جای مدیران ارشد قوا و وزارتخانهها بودم حتما ارتباطم را با سوت زنان و افشاگران به نحو احسن باز میگذاشتم و حفظ میکردم.
۳_ دربهای دفتر مدیریت را تا حد امکان به روی معزولان و برکنار شدهها باید باز کرد؛ زیرا آنان در شرایطی هستند که آخرین ناگفتههای خود را معمولا بیان میکنند و اینها میتواند در خیلی جاها هویت و افکار پنهان اطرافیان و مشاوران و صحت و سقم نظرات آنها را راستی آزمایی کند و اطلاعات بسیار جامعی به مدیران ارشد بدهد.
۴_ از اطرافیان و مشاوران هرگز نباید خواست تا کسی را برای پستی معرفی کنند بلکه به آنها فرصت اظهار نظر در مورد تواناییهای افراد معرفی شده را باید داد؛ درگیری مشاوران و اطرافیان در معرفی مدیران به تدریج موجب ایجاد رقابتهای مخرب بین آنها و دور شدن از اهداف کلان میشود.
شاید این سوال برای شما به عنوان کارمند یک شرکت یا وزارتخانه یا سازمان پیش بیاید که گاهی اوقات متوجه برخی ناکارآمدیها و حتی خیانتها در اطرافیان مدیران ارشد میشوید و برایتان مسئله حجت است چه باید کرد آیا بهتر است موضوع را به نفر اول برسانید؟!
تجربههای بنده حکایت از این دارد که سوای از درستی یا نادرستی این کار؛ نتایج چندان درخشان نیست و تجربه بسیاری از دیدارهایم با افراد در سمتهای ارشد در قبل و بعد از مسئولیت حکایت از ندامت هابی دارد که فقط بعد از فراغت از مسئولیت برای آنها درک میشود و در زمان مسئولیت به هیچ عنوان پوزیشن مسئولیت اجازه درک واقعیت را به آنها نمیدهد، زیرا ریشههای این اعتماد به حدی عمیق است که باور پذیری آنها را به احتمال کوچکترین خطایی در اطرافیان به صفر میرساند؛ و فقط باید دعا کنی که در دوران مسیولیت خود فرد به نتایجی برسد و بهتر است به این باور رسید که صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
مهدی اسفندیار
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال برگرفته از کانال تلگرامی مجمع فعالان اقتصادی